جواد نامدار: انتخابات! کدام انتخابات؟

 

سرنوشت یک مشت دزد و دغلکار که بنام دین واسلام وانقلاب بر گرده مردم سوار شدند و به هر جنایت و تبهکاری دست یازیدند تماشائی است. کار بجائی رسیده که باند ولی فقیه هر سه رئیس جمهور حاضر و سابق و رئیس سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز، همچنین نخست وزیر سابق واسبق رئیس سابق مجلس نظام را "مفسد فی الارض"، "وطن فروش"، "خائن"، "ستون پنجم اسرائیل و آمریکا و انگلیس" و سگهائی که درون خود را به چراگاه شیطان تبدیل کرده اند" نامیده است.



وقتی روزنامه ای که ارگان و سخنگوی " بیت رهبری" ونماینده ولی فقیه و گرداننده این روزنامه است، سران باند رقیب که سالیان متمادی دستشان در یک کاسه خون بوده است را چنین توصیف میکند میشود تصور کرد که در این جنگل وحوش و در پشت پرده چه میگذرد. جالب اینست که گماشته خامنه ای در کیهان، حسین شریعتمداری که مراتب تقرب خود به ولی فقیه را در اوین و با مثله کردن زندانیان کسب کرده است، به نیابت از مقام ولایت رقبا را پیشاپیش رد صلاحیت کرده و نوشته است:" اصحاب فتنه و حلقه انحراف که این روزها با یکدیگر گره خورده اند کمترین تردیدی ندارند که صلاحیت آنها برای نامزدی در انتخابات پیش روی رد خواهد شد". با توجه به همین نمونه ها ( که نشان از و تضادهای لاعلاجی است که سراپای رژیم فراگرفته)  سخن گفتن از "انتخابات" و "رای" و "کاندید" و ...در این چهارشنبه بازار رسوائی، بیشتر به یک طنز و نمایش روحوضی شبیه است. همینکه پس از 34 سال باز هم آخوند آبروباخته ای که در پایه ریزی این نظام فاسد نقش اساسی داشته بعنوان "محلل" مجبور به بازگشت به صحنه سیاسی شده است، بیانگر ابتر بودن و زوال تاریخی این رژیم منحوس است.

پس از روی کار آمدن خمینی بنیانگذار فاشیسم مذهبی ولایت فقیه دیری نگذشت که دیو جماران و دارو دسته جنایتکارش به قلع و قمع احزاب و سازمانهای سیاسی پرداختند، به دانشگاهها یورش بردند و خلاصه هر چه رنگ و بوئی از آزادی و فرهنگ داشت را از دم تیغ گذراندند. آخوندهای مرتجعی که از دانش و علم و انسانیت بوئی نبرده بودند، ناتوان از اداره مملکت و پاسخگوئی به نیازهای جامعه، تنها راه باقی ماندن در قدرت را در سرکوب و جنایت هر چه بیشتر یافتند. خمینی و همین عقبه منحوسش که امروز در حال پاره کردن یکدیگر هستند مردم ایران را تسلیم و ذلیل میخواستند. تظاهرات 500هزارنفری مردم تهران در سی خرداد 60 توسط مجاهدین در اعتراض علیه جنایات وخودکامگی های خمینی و اعوانش، خواب را از چشمان سرمستان قدرت پراند وفهمیدند که مردم ایران و پیشتازان دلیر و آگاهشان تن به ذلت نمیدهند و در مقابل مشتی مرتجع خونخوار تسلیم نمیشوند. از آنزمان تا این زمان میان مردم ایران و حاکمان جنایتکار دریائی از خون قرار گرفته است. هم آنزمان و هم این زمان بودند و هستند افراد و جریاناتی که ترسیدند، جا زدند و تسلیم شدند. هستند کسانی که برای حیات خفیف و ذلت بار خود به هر خیانتی تن داده و میدهند. اما سی خرداد 88 نشان داد که مردم ایران به چیزی کمتراز نابودی کلیت نظام پلید ولایت فقیه  قانع  نیستند. سی خرداد 88 جوانان دلیر این مرز و بوم به سردمداران جانی این رژیم پاسخ دادند که ظلم و خفقان را بر نمیتابند. سی خرداد 88 مردم ایران نه به این جناح و آن جناح، بلکه  به سرنگونی تمامیت این رژیم پلید "رای" دادند.  از آنزمان تا این زمان دهها هزار جان پاک به خون غلطیده است. میلیونها نفر دربدر شده و میلونها استعداد بهدر رفته است. از آنزمان تا این زمان اما این رژیم شقه شقه شده است. میراث خواران کفتار جماران حالا به دریدن یکدگر مشغولند. آنها که رویای ام القرای اسلام را در افکار پوسیده شان میپروراندند حالا قاچ زین را چسبیده اند که طوفان خشم مردم کله پاشان نکند.

تشخیص اینکه نظام ولایت مطلقه فقیه یک دیکتاتوری خونریز و سرکوبگراست، نیازی به نبوغ نمیخواهد. پس توهم پراکنی و تبلیغ در مورد " انتخابات" در چنین نظامی به چه منظور و توسط چه کسانی صورت میگیرد؟
 واقعیت اینست که توجیه کنندگان این تناقض آشکار اگر ابله نباشند حتما دستی در خم خونین آخوندهای حاکم دارند.
اینکه پشت جبهه سیاسی  رژیم ومدافعان باندهای درونی رژیم و بعضا با ژست اپوزسیون با آگاهی از این واقعیتها در صدد رنگ کردن  یک نظام قرون وسطائی و جنایتکار (که هیچ سنخیتی با دنیای معاصر ندارد) هستند، معرف ماهیت آنها ست. همانهائی که سرنوشت خود را با این رژیم گرده زده اند. برخی ازریزشی ها و رانده شدگان نظام ولایت در خارج کشورهمچنان برای بقا و بزک کردن این رژیم با داعیه های به اصطلاح "اصلاح طلبانه" تبلیغ می کنند. این جماعت با تریبونهائی که رسانه های معلوم الحال با دست و دلبازی در اختیارشان میگذارند چنان از انتخابات و ضرورت کاندید شدن این و آن  سخن میگویند که گوئی واقعا در این دیکتاتوری سرکوبگر مشروعیتی و برای نمایشهای انتخاباتی جائی برای "رای" و "انتخاب" وجود دارد. اینگونه توهم پراکنی ها دقیقا از جانب کسانی صورت میگیرد که منفعتی در حفظ و حفاظت از حنایتکاران حاکم دارند. سی و پنج سال حاکمیت این رژیم با همه ابعاد فاجعه بار آن این واقعیت را به اثبات رسانده است  که این رژیم با همه باندها و دستجاتش چه سخت سر و چه نرم سر، یک نظام فاسد و سرکوبگر وغیر قابل اصلاح است. آنها که هنوز در برهوت جمهوری جنایت از " انتخابات" سخن میگویند و به امامزاده های قلابی اصلاح طلب دخیل بسته اند دغلکارانی هستند که خود بهتر از همه میدانند به چه معامله  کثیفی مشغولند.. باید از کسانی که هنوز نقش دلال محبت و چوب زیر بغل این رژیم فاسد و ضد مردمی را بازی میکنند پرسید: از کدام حق انتخاب و از کدام آزادی سخن میگویند؟!