م. سروش: پیمانه هم ار بشکند، بر جا بُود پیمان من

ای جان جان جان من، زیباترین جانان من
عشق از تو معنا می شود، ای نوگل خندان من

ای خنده ات زیباترین، شادی تو شور زمین
غمگین نبینم هرگزت، ای اشک تو زندان من

نور دو چشمان منی، از هر چه گویم سرتری
هم کعبه یی هم قبله یی، هم دین و هم ایمان من

هر آنچه می بینم تویی، در آینه در آسمان
بنشستی از روز ازل، در نی نی چشمان من

زیبا تویی، رؤیا تویی، غارتگر دلها تویی
هر گل که می بویم تویی، هم باغ و هم بستان من

اندر مشام جان من، در هر دَم و هر بازدَم
آکنده بوی خوب تو، ای یوسف کنعان من

شیرین من شرقی من، ای شاهد شبهای من
پیمانه هم ار بشکند، بر جا بُود پیمان من

شاداب و سرشارم زتو، یاد تو سبزم می کند
ای در کویر خاطرم، الطاف تو باران من

هر دم طلوع تازه یی، سر می زند از چشم تو
نور نگاه روشنت، شد شوق بی پایان من

هر شب تو زیبا می شوی، مست از تمنا می شوی
سر می کشی چون نور مَه، در هستی پنهان من

ای دختر مشرق زمین، زیباتر از زیباترین
آزاد می خواهم ترا، از قید و بند، ایران من