جمشید پیمان:‌ عـیـدانـه ی امسال پـیـر دل آگاه

دوش رفتم نزد دانائی فکور

ــ پیر دیری، آگه از نزدیک و دور ـــ

 

 

گفتمش عیدانه ای بخشی مرا؟

عید امسالم کنی غرق سُرور؟

 

درد من درمان کن و جان مرا

وارهان از چنبر تقدیر کور

 

کار بسپردم به دست ناکسان

عزّتم بشکست و زخمی شد غرور

 

هیچ می بینی برایم چاره ای

میکنم روزی از این نکبت عبور؟

 

می شود شیرین دوباره کام ما

یا که مانَد جاودانه تلخ و شور

 

گفت در پاسخ که؛ ای گم کرده راه

اندکی در کار خود آور شعور!

 

بند بگسل باش آزاد ای پسر*

آدمی،رسمت نباشد چون ستور

 

گوش کن از جان و دل پند مرا:

"انقلاب" است این زمان خیر الامور !

 

*از جلال الدین بلخی مشهور به مولانا