پرویز خزائی:‌ آیا "استراتژی" یک نوع سبزی خشک برای آبگوشت بزباش است!؟

امروز همه جای ایران و جهان سرای اشرف است

ابتدا یک هشداربه هموطنان برای مراقبت: این روزها در یک شاهکار جدید و ناشیانه گشتاپو نشان، بنام چت و فیس بوک من و شماری از همرزمانم، مطالبی نوشته شده است که سراسر جعل و دستکاری است و قابل تعقیب قضایی. صاحب چت فیس بوکی، که مامور گشتاپو مدعی شده من هستم، کسی است که الفبای لاتین چت و فیس بوکش با نام لاتین من در تنها فیسبوکی که دارم،- و از همان ابتدا ثابت بوده است- نامی به لاتین نزدیک اما بوضوع و دادگاه پسندانه کاملا متفاوت و سند مهمی است که نشان میدهد این فیسبوک من نیست. این یارو، که دیگر کنترل و عقل و روان خود را از داده استُ، با استفاده از همان نام متفاوت دقیقا مطالبی ”کپی برداری”! یا خودش تولید کرده است، که بنام صاحب فیسبوک آن دیگری و با نام درست و کامل اوست و نه من. بعد از بررسی های مقدماتی و طبق اسناد خود فیس بوک و گوگل، و عکس فیسبوکی خود این فرد، او فردی است مقیم ایران که در شرکت ایران خودرو کار میکند. جاعل این سند، در حالیکه نام لاتین درست آن شخص در بالای ”مدارکش” را آورده، اما عکس مرا بجای عکس او چسبانده و به خیال خودش چت های من با دو نفری- که تا به امروز نمیدانستم که کی هستند و برایم مجهول الهویه می باشند،- کپی پیست(چسباندن) کرده است. با مراجعه به فیس بوک و مرکز گوگل معلوم شد که موضوع عبارت از یک نوع جعل کاملا فاحش و گشتاپو نشان است. چون طبق سوابق چت و فیس بوک و گوگل من هیچوقت الفبای حروف اسم او را نداشته ام و او هم مال مرا ندارد. همه چیز نشان از توطئه های نوع سعید امامی است که هموطنان بخاطر می آورند. مراتب دردست بررسی برای اقدامات بعدی است.

حالا برویم سر بحث این هفته مان:
این روزها هرکسی که گیج ویچ شده، برای توجیه این سردرگمی آمیخته به سوس تند حسادتو کور چشمی دیدن بزرگترین پیروزی این مرحله از کارزارهای مقاومت - مرتب از استراتژی داد سخن میدهد. بله استراتژی استراتژی! بالاخره چی شد این استراتژی؟ (با سرفه ای کشدار) بله بله! استراتژی شکست خورد. بعد یک سری زرد چوبه برای مزه بهتربر این ادعا: امضا کنشگرقندعلی، مصاحبه با بحرالعلوم شبدر قلی، تحلیلفلان العلوم با چاشنی بهمان جامعه شناس الدوله که دیگر حسابی فضا گیری و قانع سازی شود. این داستان مرا یاد سید جزایری، آخوند شهر ما خرم آباد، می اندارد که سه واژه فرنگی پیدا کرده بود که با صدای بلند و رسا و گیرا در هر منبری بیان میکرد: ” اتم ها، کروموزون ها!” و ” بله، گوستاولوبون فیلسوف معروف...” که ما بچه شیطان های لرستان اسم او را گذاشته بودیم ” سید کروموزون” یا ” آخوند گوستاولوبون”.
باری این ”سید استراتژیئون”، هیچکدامشان نه تعریفی میدهد که استراتژی یعنی چی و نه اینکه اصلا با مردم ایران هم هدف هستند که خواهان سرنگونی رژیم آخوندی باشند، فقط فکر میکنند استراتژی آبگوشت بزباش است که هنوز پخته و حاضر نشده، که اینان لپ تاپ را برای تناول آن، از روی زانوی خشک شده بر سر میز کیچن های تنهایی، در ترنم "خمیازه های موذی و کشدار"-،ساعتی کنار بگذارند.
اما از آنجا که استراتژی با سبزی خشک یک مختصر فرقی دارد!، و هدف ما کمی! جدی تراز طبخ آبگوشت بزباش است.چنین میگوییم:

هدف. سرنگونی تمام عیار فاشیسم دینی ایرانسوز همه چیزبرباد ده ایران زمین میهن باستانی و تمدن ساز ماست. سرزمینی بس غنی و ثروتمند اما مردمانش بیش از هشتاد در صد زیر خط فقر و قربانی فساد، جور، اعتیاد، فحشاء، تجاوز، حبس و حصر، شکنجه، اعدام، که تنها نشاط و پایکوبی قانونی، شرعی شان، دید و شنود انکر التصاویر و انکر الاصوات تی وی ریش، و تنها پایکوبی شان رقص بر بالای چوبه دار در ملاء عام برای کودکانی که صبح ها به کودکستان و مدرسه میروند. هرکس هم در جایی در کوهستان، در مکانی مخفی ودر زیرزمین خانه خود، یک مجلس جشن شادی برقرار میکند، گشتاپو، و گشت های آدمخوار پاسداران نظام فاشیسم ایرانسوز، به آنجا هجوم و تن های چون گل جوانان این میهن را با ترکه و شلاق و پوتین و قنداق تفنگ کبود وآنها را پرپر میکنند.
اینها نمودها و کارکردهای یک فاشیسم دینی است که ما از 30 خرداد 1360 با افتخار و سر بلند گفته ایم که رفرم ناپذیر است و با تمامی باندها و جناحهای درونی اش باید سرنگون شود و گفته ایم این رژیم با زبان خوش تغییر نمیکند. این روح و جوهر استراتژی این مقاومت است که در اولین ماده اساسنامه آن آمده است «شورای ملی مقاومت برای سرنگونی رژیم خمینی .....تشکیل شده است». این همان چیزی است که قدرتهای کوچک و بزرگ خارجی در دهه های گذشته در مورد آن اشتباه کرده اند و قیمت زیادی هم از این بابت از مردم ایران گرفته اند و البته بسیاری از نیروهای ایرانی هم با عدم تشخیص این واقعیت یا بخاطر منافع حقیر شخصی و گروهی یا یاس و وادادگی، حقیقت رفرم ناپذیری این رژیم را ندیده گرفتند و به به بیراهه کشیده شدند.
خانم مریم رجوی بارها گفته است که این خود رژیم است که استراتری سرنگونی را بما تحمیل میکند. مگر کسی مرض داشت و دارد که اگر این رژیم اهل نازشدن و کنار گذاشتن قتل و شکنجه و کشتار بود، راه سخت ترین را انتخاب کند.
برای سرنگونی هم تنها یک شرط داریم و آن " راه حل سومی” است که از اینجا تا ابدیت فریاد زده و میزنیم: هرگونه حمله خارجی به سبک جونیور بوش و سنیور بلر محکوم است و ما آنرا دهه هاست که فریاد میزنیم. ما دمکراسی وارداتی نوع عراقی، و هرنوع دیگری که درتصورها باشد، نمیخواهیم. تنها اینکاربه عهده ایران، ایرانی وملت و مقاومت خود مردم ایران است و بس. هرکس که کمی هوش متوسط داشته باشد میداند که البته از کسب پشتیبانی جهانی و منطقه ای و نیروهای همسو باید بهره گرفت و این در سراسر تاریخ بکار رفته است.
این فلسفه قیام و مقاومت مسلحانه پس از سرکوب وحشیانه قیام 30 خرداد است که رژیم نشان داد هیچ ظرفیتی برای رفرم و تغییر ندارد، این فلسفه تشکیل ارتش آزادیبخش و این فلسفه پایداری مجاهدان اشرفی طی سه دهه، و بخصوص در 14 سال اخیر است، که یک نمونه افتخار بر انگیز در تاریخ میهن ما و در تاریخ مبارزات آزادیبخش در سراسر جهان است، بی جهت نیست که اشرف امروز به یک سمبل مقاومت و به مظهر یک استراتژی برای سرنگونی رژیم آخوندی تبدیل شده است.
اما این ابلهانه است اگر کسی فکر کند که در امر سرنگونی رژیمی که بر کشوری به بزرگی ایران با امکانات و ظرفیتهای سوق الجیشی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی حاکم است و از مماشات کشورهای غربی بهره میگیرد، هیچ دست انداز و مانعی پیش نمی آید، آنهم در شرایط جهان یک قطبی که آن یک قطب هم در این 16 سال چه دسته گلهایی که به سر جهان و بخصوص منطقه خاورمیانه نزده است.
من قبل از ورود در جزییات اگر در یک کلام بخواهم بگویم اینست که آن استراتژی، که این مقاومت را از این همه تنگه ها و عقبه ها در 38 سال گذشته و بخصوص در 14 سال گذشته عبور داده و یک لحظه در مقابل این رژیم عقب ننشسته و هر روز مستحکم تر وقوی تر شده است، بدون شک در برداشتن قدمهای نهایی برای سرنگونی این رژیم نیز پیروز خواهد بود
مراحل و مقابله با موانع،
اول موانع ژرف و ثابت.
موضوع برسررژیمی بغایت سبع و ددمنشی است که هیچ چیز جز این استراتژی کارساز، کارش را نمی سازد زیرا:
-    اصلاحات درونی از بین جناح های آن تماما امتحان شکست خود را داده است. تنها کسی که هنوز امید بسته است این یارو اکثریتی است که مکنونات خود رادر محضرحجت الاسلام بی بی سی بالا آورده است(رجوع به همان مقاله نگارنده).
-    جنبش سبز و زرد ونارنجی و بنفش همه به خاک و سیل خون کشیده شد. بهترین و عزیز ترین فرزندان این میهن مقدس در خیابانها و کوچه ها، در زندانهای رسمی و دخمه های مخفی پاسداران اس اس فاشیسم دینی و بیغوله هایی مانند کهریزک، سوختند و نابود شدند. پیشترها ده ها هزار را قتل عام و صدها تن را در زیر موشک و کاتیوشکا پرپرگردیدند. و اکنون نیز، بلا انقطاع، قتل و حبس و سرکوب هموطنان سنی، مسیحی، زردشتی، بهایی، کلیمی، کرد، بلوچ،عرب زبان، آذری ووو و هرکس که با قلم و قدم خود این رژیم را به چالش میکشد، به درنده ترین وجه ادامه دارد. پس جنبش مخملی"گل در مقابل گلوله" دژخیمان آدمخوار خامنه ای جواب نداشت و ندارد و نخواهد داشت....
موانع غیر ثابت، حادث، سیال، سونامه وار برسرراه این استراتژی ثابت
-     جنگ هشت ساله که به تفصیل در مقاله " کی می برد....کی می بازد....کی میسوزد" گزارش آن مفصلا به عرض ملت ایران رسید. و دیدیم که بالاخره بعد از 28 سال سرکرده پاسدار دوره جنگ خمینی اعتراف کرد که ما بیخود(برای فتح قدس از راه کربلا) پس از رفتن نیروهایی عراقی از نوار و مناطق مرزی- جنگ را در خاک عراق ادامه دادیم.....!! آیا این همان دلیلی نبود که مقاومت ایران ادامه جنگ را ضد ملی و نامشروع اعلام و طرح صلحی پایدار براساس قرار داد ۱۹۷۵ الجزایرو تمامیت ارضی ایران امضا کرد؟ با شش هزار پشتیبانی کتبی مقامات عالیرتبه جهانی؟ پس مسؤل کشته شدن و جرح و معلولی هزاران جوان دیگر این میهن درطول این شش سال ورود به خاک عراق و ادامه جنگ، کیست؟ تاوان این خونها و خرابی ها و بهدررفتن پول نفت و دارایی این ملت را کی باید تقبل کند؟ لابد محسن رضایی،مجمع تشخیص مصلحت آخوندها و فرمانده آن دوره جنگ سپاه پاسداران خمینی – مانند مرتضوی، قاضی خونخوار خامنه ای- در جریان فجایع کهریزک – یک معذرت تحویل ده ها میلیون خانواده کشته شدگان و معلولین آن شش سال ادامه جنگ، خواهد داد! و پشتش هم یکی از اعضای عالیرتبه کمیسیون مرگ قتل عام ۶۷!! پوزش! میطلبد. دیگه ملت آسوده بخوابید ما آدمکشان بیداریم!!
-    اشغال کویت که قدرتهای غربی همه عواقب آنرا- اگراین مقاومت حی و حاضر در منطقه نبود- به جیب گشاد عبای آخوندها سرازیر میکردند که بالاخره بخشی ملا خوری شد.....
-    اشغال عراق توسط بوش و بلر و از هم پاشیدن کل منطقه و ظهور داعش و ماعش که دست پخت مالکی شاگرد خامنه ای بود
-    بازیهای سخیف مالکی- کوبلر- خامنه ای ووووووو
-    جنگ سوریه سوز بشار و خامنه ای با ملت سوریه(و حالا" لبیک یا آدمخواران، "آن شریک" برادر پوتین) .
-    
هموطنان ببخشید که من اینها را تکرار اندر تکرار میکنم. باید علامه های قلابی زمان را علافه فهم کرد...
خوب. در مقابله با این رویدادهای حادث و سونامی ها باید ما، صاحب عله آن استراتژی همیشه ثابت و معتبر، و در این راه صعب و دشوار بسوی سرنگونی، که هدف بود، به مصاف این موانع جدی برمیخواستیم:
- برای شکست دکترین خمینی برای تشکیل حکومت امت اسلام (ماده 11 قانون اساسی ولایت مطلقه) پوزه او را با سرازیر کردن زهر آتش بس با قیف شکست های پی در پی به حلقوم او- و اضمحلال تشکیل اولین قمر اتحاد جماهیر اسلامی را محقق میکردیم که خود مانع اول و بزرگترین آن در تحقق هدف استراتژیکی بود یعنی سرنگونی رژیم. یکی از شگردهای همه ظالمان حاکم برملت ها-همانطور که جورج اورول بدرستی نگاشت- جنگ با یک دشمن خارجی بوده و هست. پس بشارت باد که اینکار با موفقیت صددرصدر انجام شد و خمینی، بعد از نوش آن زهر، دق کرد ومرد و سر اصلی رژیم به خاک افتاد.
- برای حمله دوم- این بار توسط خلیفه دوم خامنه ای-، بعد از جنگ دوم در عملیات مروارید، شکست شان میدادیم که دادیم. این مانع دوم سر را ه استراتژی اصلی بود.
با یادآوری این دو مرحله بگذارید یک بار دیگر باید به سیاست صلح این مقاومت و ابتکار رهبر مقاومت و انتقال به جوار خاک میهن و تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران درود فرستاد که این رژیم را مجبور به سرکشیدن جام زهر آتش بس کرد و الا این رژیم یک میلیون کشته و معلول بیشتر و هزار میلیارد دلار خسارت بیشتر بر روی دست مردم ایران میگذاشت. اگر حالا خود رژیم و پاسدار ژنرالهایش اعتراف میکنند که ادامه جنگ اشتباه بوده است، کسی که با سر دادن شعار صلح و با تشکیل ارتش آزادیبخش باعث شکست فاشیسم دینی و مجبور کردنش به توقف جنگ شده است بزرگترین و مهمترین اقدام میهن پرستانه را کرده و از منافع ملی ایران نگاهبانی کرده است
از آن گذشته مقاومت توانست در مقابله با سیاست جنگ افروزانه و ایران بر باد ده رژیم یک موجودیت گرانقدر به اسم ارتش آزادیبخش و یک امیرخیز پر خیر و برکت بنام اشرف شکل دهد که علاوه بر در هم شکستن سیاست جنگ طلبانه آخوندها در جگ ایران و عراق در جنگ مروارید هم پوزه رژیم را به خاک مالید و مجبورش کرد دست از پا دراز تر به پشت مرزها بر گردد. این ارتش آزادیبخش، مستقل ازتشکل، مکان زمان و اشکال آن در هر مرحله و تاکتیکها و تکنیکهای آن، بزرگترین سرمایه این ملت و مقاومت برای سرنگونی این رژیم است.

- برای خنثی کردن توطئه سخیف لیست آنهم داستانی به بلندی مثنوی گذشت (رجوع شود به همان مقاله....) فقط در یک کلام یکی از مهمترین کارکردهای برچسب تروریستی برای رژیم این بود که همین ارتش آزادیبخش و همین اشرف را از دور خارج و سرکوب کند و بهانه و توجیه سخیف آمریکا و انگلیس برای بمباران اشرف و دیگر قرارگاههای ارتش آزادیبخش در سال 2003 که در توافق با رژیم انجام گرفت و جزییات آن پیش از این توسط خود آمریکاییها فاش شده است، همین لیست تروریستی بود
- برنامه کاملا تجهیز شده ساخت بمب اتمی، برای جلوگیری از سرنگون اش حکم آ ب حیات داشت و دارد. این پروژه مخوف را ما،وتنها ما،می باید کشف و افشا و متوقف میکردیم و در حد توانمان تلاش میکردیم اجازه ندهیم کشورهای غربی با مماشات از آن بگذرند و .... که کردیم. اینهم یک مانع بزرگ دیگر برسر راه استراتژی پایدار و عوض نشده ما.
بگذارید برای لم دادگان و جا خوش کرده های در همین اروپای قهرمان مقاومت پرور، یک داستان حیرت اور را کوتاه بگویم که شاید کمی چرت ها را پاره کند. برای درد قولنج هم شاید خوب باشد: آدولف هیتلر دو پایه اصلی استراتژیک برای تسخیر کل قاره اروپا- بعدا جهان- داشت: تسخیر روسیه برای او (بخوانید عراق برای خمینی) و ساختن بمب اتم قبل از آمریکا. در استالین گراد (بخوانید مهران) تسخیر روسیه به شکست مطلق کشانده شد و در دره روکین نروژ(بخوانید اراک،نطنز، اصفهان، پارچین و فردو) تاسیسات اتمی اش توسط سلحشوران (بخوانید مجاهدین) مقاومت مردم نروژ ابتدا- با شبیخون- بخشی منفجر و تخریب و سپس در کشتی که هیتلر قرار بود بقایای آنرا نجات و به برلین ببرد به قعر دریا فرستاده شد. اما حادثه ای که تاریخ اروپا تا ابد بخاطر خواهد داشت این است: برای در بردن بقایای سایت اتمی اش – دانشمند اتمی هیتلرـ هسلبرگ- اول می بایست آن دستگاه ها را از آبراه تنگ دره روکین نروژ، با یک کشی مسافر بری بین جزایر،حمل و سپس آنرا دردریای آزاد به کشتی نظامی هیتلر منتقل کند. در اینجا از مرکز فرماندهی مقاومت نروژ در لندن(که مرکز فرماندهی بسیاری مقاومت ها و مقر رهبران مقاومت ها، ازجمله رئیس جمهورهای منتخب دوره گذار در خارج کشورشان بود)، دستور رسید که این کشتی مسافربری نروژی را منفجر و تمامی آنرا به قعر دریا بفرستید. زماینکه جوانان مقاومت- که چند تایشان از اهالی همان ده کنار دره بودند- با فرمانده عملیات، با ناله و اندوه، گفتند که بیش از هشتاد نفر زن و مرد و کودک مسافر این کشی هستند که بسیاریشان آشنایان و بعضا قوم و خویش شان بودند. فرمانده عملیات با بی سیم و وسایل آنروز از لندن و از رهبر مقاومت در لندن کسب تکلیف میکند. پاسخی که میرسد دو جمله بیش نیست و بس: عملیات را فورا اجرا و فتیله های انفجاری را روشن کنید. بگذاراین چندین خانواده نروژی فدای نجات بشریتی شوند که فردا میلیون میلیونشان با بمب هیتلر نابود میشوند!. بدینسان عملیات با موفقیت اجرا، کشی منفجر و با انسانهای معصوم، بهمراه بمب در تقدیربه سرانجام نرسیده هیتلر، به قعر دریا میروند. از آنها گویا تنها هفت هشت نفر موفق به پریدن به دریا ونجات خود میشوند که شاهدان زنده شدند. درود برهمه آن هزاران هزار شهدای نبرد تاریخی استالنیگراد و آن شهدای مسافرآن کشتی دره روکین نروژ و برهمه شهدائی که، در راه کشف سایتهای اتمی خمینی جان باختند و وهزاران شهید عملیات شکست دهنده برنامه اتحاد جماهیراسلامی خمینی، در ارتش آزادیبخش ملی ایران. هزاران هزار درود!، هزاران لعنت تاریخ به کسانیکه چشم خود برهمه این حقایق را تاریخی بستند.

آهای ای علافان تاریخ!: دریای آرام هرگز ناخدای قهرمان نمیسازد!
و حالاکه پس از بیست سال، اشرفیها و رزمندگان خط اول پیش برنده این استراتژی پابرجا، ازلیست های تروریستی خارج شده، وسپس صدخوان این کارزار بین المللی،(همان مقاله)، از منطقه خطر مطلق به منطقه نسبتا امن منتقل شده اند، برای اشرفیان و مجاهدان و مقاومان فرصتی بهتر پیش آمده تا برای تحقق نهایی آن استراتژی یعنی سرنگونی رژیم، که نه تغییر یافته و نه شکست خورده است، چهاراسبه بکوشیم.
از قضا در اینجاست که «هزار اشرف می سازیم»، که چند سال پیش برای اولین بار توسط رهبری این مقاومت مطرح شد امروز خود را بصورت یک استراتژی همه جانبه نشان میدهد. نه یک استراتژی جدید بلکه همان استراتژی که از روز 30 خرداد شروع شده، بصورت ارتش آزادیبخش در سال 1366 تکامل یافت با مقاومت 14 ساله اشرف قوام و دوام پیدا کرده و حالا دارد کسوت هزار اشرف به خود می پوشد،روح و جوهر یک چیز بیشتر نیست،سرنگون کردن رژیم. خود سران رژیم درتحلیل قیام سال 1388 که جرقه اش در اثر شکاف در انتخابات رژیم زده شد، گفتند که مجاهدین برنامه داشتند که همزمان با آن تظاهرات چند پاندگان را گرفته و اسلحه ها مصادره کنند، که اگر موفق میشدند نظام در خطر جدی بود. این درست محتوای سخنان آنان بود که قابل دسترسی است.
بگذارید اینجا یک نکته دیگر را هم بگویم، استراتژی هر چند هم که خوب و واقعگرایانه باشد، تنها در صورتی موفق میشود که بر روی دوش کسانی حمل شود که حاضر به پرداخت قیمت آن باشند اگر قرار بود مجاهدین و اشرفیها فکر منافع خودشان و خانه و خانواده و همسر و فرزندانشان بودند و با همه این چیزها وداع نمیکردند، قادر نبودند، کاروان مبارزه را تا به اینجا به پیش ببرند و صد بار تاکنون در مقابل این فشارها و نا ملائمات وارفته بودند و 7 کفن پوسانده بودند، همانطور که بسیاری از سازمانها و گروههای سیاسی به چنین سرنوشتی دچار شدند. این را میگویند نیروی پیشتاز و صف شکن در تاریخ جهان.
در اینجا خوبست به عنوان یک عضو مقاومت که 36 سال است به عنوان یک مبارز غیر مذهبی با مجاهدین و در کنار مجاهدین بوده ام و بیش از سه دهه است که نماینده شورای ملی مقاومت هستم، یک اعتراف بکنم. وقتی که در سال های 1364 و 1368 صحبت از انقلاب درونی مجاهدین بود، من یک درک عمومی از آن داشتم و می فهمیدم که مسعود رجوی به کاری تن نمیدهد مگر اینکه در راستای سرنگونی رژیم آخوندی باشد، اطمینان کامل به عملکردها و تصمیم های مجاهدین داشتم، اما به هیچوجه درک امروز از این موضوع بعد از گذشت سه دهه را نداشتم که چگونه مجاهدین با دادن این قیمت غیر قابل تصور که کمتر کسی حاضر به پرداخت آن است، و از جمله با خریدن همه زخم زبان های دوستان چه برسد به خنجرهای زهرآلود دشمنان، قیمت را به تمام و کمال پرداختند و در مقابل کاخ پیروزی و مقاومت را با دستان خود روز به روز ساختند و از ارتش آزادیبخش و اشرف این سرمایه بزرگ مردم ایران حفاظت کردند.
حالا اگر کسانی سوال میکنند که این استراتژی از چه مراحلی عبور میکند، در چه ایستگاههای توقف میکند، از چه شهرها و روستاهایی میگذرد و هزار سوال دیگر میگویم اصل قضیه که ارتش آزادیبخش و اشرفیها و برپا کردن هزار اشرف است روبه راه است و هیچ الزامی هم نیست که به این سوالها جواب دهم،چون پاسخ من بستگی کامل به شرایط سیال هرروز و صحنه و زمین جدید دارد. اگر کسی هم استراتژی را با پیشگویی و فالگیری و استخاره و طالع بینی اشتباه کرده است بخودش مربوط میشود. اگر هم بخواهد می تواند سوار هواپیماهایی بشود که چندی پیش یک بابایی که اول ما خلق الله او مشکل داشت، ترتیب داده بود تا از سوئد و یا لس آنجلس یا جاهای دیگر به ایران پرواز کند و جانشین ولی فقیه بشود یا سراغ آن یکی برود که از تلویزیون آمریکا اعلام کاندیداتوری برای ریاست جمهوری ولایت فقیه میکرد و میخواست رییس جمهور ولی فقیهی بشود که رفسنجانی را رد صلاحیت کرده بود
خانم رجوی در سخنرانی خود در 9 ژوییه در مقابل اقیانوسی از ایرانیان و شمار کثیری از شخصیتهای خارجی گفت پاسخ ما به سرنگونی«برپایی هزار اشرف است. یعنی هزار کانون نبرد علیه استبداد مذهبی.
برای دستیابی به ‌یک جمهوری آزاد و برابر، نه وقوع معجزه‌یی متصور است و نه شانس و تصادفی به‌سود ما در کار خواهد بود. تمام دارایی ما، ملت ایران است و فرزندان پیشتازش و این البته بزرگترین قدرت جهان است. پس همه چیز را باید از دست‌ها و اراده‌های خودمان انتظار داشته باشیم. برای همین است که باید هزار اشرف بسازیم.
هزار اشرف، یعنی توان‌های سرکوب‌ شده را احیا کردن، بی‌شماران پراکنده را گردآوردن، و ذهن‌ها و قلب‌ها را از این امید واقعی بارور کردن که به‌زیر کشیدن دیو ممکن است. و می‌توان و باید.
هزار اشرف این است که با نیروی اراده مردم‌مان و مقاومت سازمانیافته آنها سرنگونی را خلق کنیم. پس، با وام گرفتن از سروده برتولت برشت باید بگوییم:
ای آن که در تبعیدی مقاومت کن ـ ای آن که در زندانی مقاومت کن ـ ای زنی که در خانه‌ نشسته‌ای، مقاومت کن ـ ای آن که بی‌خانمانی، ای آن که از سرما می‌لرزی و ای آن که گرسنگی می‌کشی، مقاومت کن، تو باید رهبری را به‌دست بگیری.
بله، هزار اشرف هم نقشه‌مسیر آزادی است، هم نیروی خیزش عمومی و هم آن پتک گرانی که بر سر ولایت فقیه فرود می‌آید».
برای تحقق آن استراتژی که باز علاف فهم تکرار میکنم: قیام و حرکت مسلحانه، مگر یکصد وده سال پیش همه محله های سراسر ایران زمین امیرخیز نشد و هزار امیرخیزمیسازیم نشد؟ پس همه سراسر ایران زمین و مکانهای پشیبانی و راه اندازی موتورقیام و سرنگونی، اشرف نام دارد بله ”هزار اشرف” میسازیم .شما هم، در اوج وادادگی و آتش بیار تنور خامنه ای شدن. هزار آبگوشت بزباش بارگذارید! دارد هوای اروپا سرد و سرد تر میشود. میچسبد!
شما که در کیچن های کشورهای اروپا زندگی میکنید، باید بدانید که این کشورها هفتاد شش سال پیش برای نجات کشورو آزادی شان از دست خمینی-خامنه ای های زمانشان با یک دیپلماسی و استراتژی درست، یعنی اتحاد با کلیه نیروهای ضد نازیسمو- فاشیسم- دشمن شماره یک بشریت آنزمان، به اتحادی گسترده با هم دست زدند، کلیه تفاوتهای ساختاری و اختلافات سیاسی خود را کنار گذاشتندو. درمقابل هیتلر و موسیلنی و فرانکو و امپراطور هیروهیتو (بخوانید خمینی-خامنه ای و روحانی و مالکی و بشار اسد )، در آنطرف روزولت و چرچیل و تیتو و استالین در یک وحدت گیج کننده دست زدند. آنها هم طعنه های بحرالعلومهای قلابی و جامعه شناس الدوله ها را به نیشخند خریدند. در یک کلام در هراستراتژی آنهم سرنگونی- در همه تاریخ قدیم وجدید مشابهت بسیاراست- یک مقاومت زنده و پایدار و جدی از تمام اهرم های جهانی و منطقه ای هم علیه رژیمی که ملت و کشورش را به گروگان گرفته است بنحو احسن استفاده میکند. یکی از شاهکارهای وینستون چرچیل به شرکت و اتحاد کشاندن روزولت آمریکا، جوزف استالین شوروی (که او را "عموجو" خطاب میکرد و با او ویسکی و ودکا میخورد) و فرمانده پارتیزانهای جنگجو و رشید یعنی تیتویمارکسیست لنینیست در یوگسلاوی بود. او نه تنها به حرف پاره ای ازمشاورین خود مبنی برحمایت از گروه مسلحانه ولیعهد آن کشور گوش نکرد بلکه با انواع کمک های مالی و لجستیکی به پارتیزانهای مارشال تیتو پرداخت. حتی یونیفورم این پارتیزانها را کارخانه های یونیفورم نظامی سازی انگلستان درست میکردند که عینا شبیه لباس نظامیان خود انگلیس بود. تنها، به توصیه تیتو، کارخانه مربوطه یک ستاره سرخ (علامت کمونیسم) برآن میدوخت ! اینرا میگوید یک استراتژ موفق که گوش به علافان کیچن نشین لندن(" لرد هوهو"ی معروف) و بقیه در واشنگتن و استکهلم و آتن... نداد.
 شاید من بیخودی اینها را میگویم. اینها نه تنها دشمن شماره یک تا صدشان این رژیم نیست، بلکه نگران سقوط آن هستند. میگویید نه ببینید یکی از خائنان بزرگ انقلاب بهمن، شقه کننده جنبش مردمی فدائیان و بنیانگذار شاخه مزدورک گ ب یعنی تبدیل ایران به یک جمهوری آن اتحاد مرحوم ورشکسته به تقصیر)- به حجت الاسلام بی بی سی چی گفت:
". ...... مجاهدین در این جابجایی بزرگ انسجام و یکپارچگی خود را حفظ کرده و میگوید «مجاهدین نظر به تلاش و مبارزه ایی که در طول این سی ساله کردند یک پایگاه اجتماعی معین در درون جامعه دارند و این رو حفظ خواهند کرد و این اهرمی خواهد شد در آینده که اگرفضای سیاسی کشور ما باز بشه مثل دوره هشتاد و هشت، اونها بتونند کنترل خیابان رو در دست بگیرند و جهت مبارزه رو بنوع تقابل با نظام, با کلیت نظام بکشونند».
در حقیقت او نگرانی خود را از اینکه مجاهدین توان سرنگونی نظام را حفظ کرده اند ابراز تاسف میکند. بقول مسلمین بحق پنج تن که نگرانی خودت و جد و آباد ایدئولوژیکی ات و رفقای و ترکه زیر دهلت که مطبخیون در غرب باشد، مزید و مستدام باد!. راستی یک سوال:تو چرا بعد از انقلاب، به مسکو و بجینگ و پیون یان نرفتی ومقیم آنجا نشدی و آمدی به لندن!؟ این جا پول سوسیال بیشتر است نه ؟؟؟ اینجا آزادی بیان است نه؟؟؟ حالا هر بیانی باشد حتی بیان سخیف تو و ادعاهای بی اساس و منطق کنشگران علاف و مطبخیون ولایات همسایه تو!!.

جمع حساب ما تا اینجا:
تنها راه ممکن و عملی، وطن و میهندوستانه، میماند یک قلم استراتژی و تنها استراتژی ما:ایضا علاف فهم: قیام ملت توام با پشتیبانی مسلحانه و یا برعکس. مکان جغرافیایی در روند پیشبرد یک استراتژی، موضوعات و جزییات اطلاعاتی و تاکتیکی است که نه لازم و نه مفید و نه مجاز است که بیش از این در مورد آن صحبت شود.پریروز "استالینگراد"، دیروز "العلمین" امروز "نرماندی" فردا برلین! آنروز مهران" پریروزاسلام آبادو کرند، دیروز اشرف فردا درهمه جای ایران. آنزمان همه جای ایران وجهان سرای امیرخیز بود (با پشتیبانی فعالان انقلاب مشروطیت در قفقاز، استانبول و لندن و پاریس)، دیروز همه جای اروپا وجهان (با تشکیل گروه های پشتیبانی و یارگیری بریگاردهای انقلابی از واشنگتن و کالیفرنیا تا یونان و کریمه) سرای مادرید بود وامروز همه جای ایران و جهان سرای اشرف است!
پرویز خزایی – هفته اول اکتبر 2016-، اسکاندیناوی