چالنگی: آقای صارمی تا آنجایی که برخی خبرها گواهی می دهد پدر شما از جمله قصد دیدار از شما داشته یا پس از دیدار از شما بوده به ایران، بازداشت شده. آیا این اخبار را شما تأیید می کنید و به چه شکل بوده و اساساً چرا تجدید محاکمه شد اگر اطلاع دارید شما، به طور مختصر می شنویم، و چنین حکمی صادر شده؟
اکبر صارمی: بله، پدرم را در واقع سه سال پیش بعد از این که برای دیدن من به قرارگاه اشرف آمده بود، تو برگشتش به ایران تحت تعقیب قرار دادند و تو شهریور 86، بعد از سخنرانی تو مراسم بزرگداشت زندانیان سیاسی قتل عام شده او را دستگیر کردند و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین بردند. این بار سومی بود که پدرم را دستگیر هم می کردند. پدرم مجموعاً بیست سال است که توی زندان است و تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفته. در اثر همین شکنجه ها یک بار دچار دیسک کمر شد که دیگر حتی توان راه رفتن هم نداشت. یک بار دیگر سکته کرد که نصف بدنش فلج شد. رژیم ایران الان نزدیک به دو سال و نیم است که از اسارت پدرم می گذرد، از رسیدگی به پرونده اش خودداری کرده. اما سه شنبه قبل به طور ناگهانی و بدون برگزاری هیچ پروسه قضایی حکم اعدام به او داده. البته همزمان با پدرم مادرم را هم دستگیر کردند. مادرم را به دلیل اعتراضی که به دستگیری پدرم کرده بود دستگیرش کردند. بگذارید در اینجا البته به یک نکته یی اشاره بکنم، آن هم این است که رژیم ایران همانطور که خیلی از تحلیلگران می گویند به روزهای آخرش رسیده و به شمارش معکوس افتاده. به همین دلیل هم هست که تصمیم به سرکوب مردم و کشتار زندانیهای سیاسی منجمله پدرم برای بقای خودش گرفته. آنها می خواهند همان جنایاتی که توسط خمینی تو قتل عام سال 67، همانطور که شما اشاره کردید و بر علیه مجاهدین و زندانیهای سیاسی انجام شد را دوباره تکرار کنند. مستمر هم می گویند که فرماندهی این قیام با مجاهدین است و شعارهای مجاهدین تو خیابانها توسط مردم ایران فریاد زده می شود و با بیان این اتهام محارب با خدا می خواهند مبارزینی مثل پدرم را اعدام و کشتار کنند. حتماً شنیدید که علیرغم وضعیت موجود اما پدرم نامه یی را داده که البته مفصل است، اما یک جمله از آن را می خواهم اگر اجازه بدهید برایتان بخوانم. تو این نامه گفتند که در این ایام حسینی یک بار دیگر از زبان سرور آزادگان فریاد برمی آورم که اگر آیین محمد و اکنون میهن ما جز با ریختن خون من و امثال من به سامان نمی رسد پس ای طنابهای دار مرا در بر گیرید. همانطور که می بینید این نشانة شجاعت و جسارت مردم ایران و دیگر سرکوب و اعدام جلوی قیام مردم ایران را هیچ وقت نگرفته و نمی تواند بگیرد.