مهرداد هرسینی:‌ «مقام معظم» قبض روح شده!

ابعاد داخلی و بین‌المللی جنبش دادخواهی که اکنون کلیت نظام آخوندی را بر سر مهم‌ترین موضوع برای ما ایرانیان یعنی «نقض ظالمانه حقوق بشر در ایران», هدف قرارداده است، به یقین بزرگترین و تعیین کننده ترین چالش برای «بود و نبود» دیکتاتوری ولی‌فقیه به شمار می‌رود.

نه پروژه اتمی و نه مسائلی همچون صدور تروریسم و بنیادگرایی به این میزان برای حاکمیت خون‌ریز آخوندی تعین کننده می‌باشند؛ زیرا ریشه و اصل این بحران رژیم ساخته در داخل کشور و با میان درد و رنج میلیون‌ها مردم میهن امان و به‌ویژه خانواده‌ها و بازماندگان قربانیان ظلم و ستم و نا عدالتی در این حکومت خودکامه عجین شده است.

به یقین برگزاری موفقیت‌آمیز کنفرانس روز گذشته مقاومت ایران در پاریس و «فراخوان به عدالت و محاکمه عاملان جنایت علیه بشریت» اثبات این مدعا است. شرکت خیل عظیم ایرانیان و به‌ویژه پیوستن زندانیان سیاسی از بند رسته به صفوف مقاومت که هرکدام بینه‌های مقاومت و استواری در مقابل دیکتاتوری خون‌ریز خامنه‌ای می‌باشند، تنها گوشه‌ای از پایگاه عظیم اجتماعی مجاهدین در داخل کشور را به نمایش می‌گذارد. جهانیان می‌بینند که چگونه مقاومت ایران با وجود تمامی توطئه‌ها، بگیر ببند ها، تورهای مخوف پلیسی و امنیتی و یا با تمامی بندوبست‌های استعماری، توانسته است دیوار سکوت و اختناق آخوندهای حاکم را ذره‌ذره بشکافد و بدین‌سان صدا و یاری‌رسان مردم محبوب خود شود.

در این راستا است که ما هرروز شاهد رشد و اعتلای این جنبش هستیم، جنبشی که پایه‌گذار آن مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت بوده و اکنون با گذشته سه ماه از عمر کوتاه خود، می‌رود تا اساس و پایه‌های حکومت «مقام معظم» را در یک چالش ملی درب‌وداغان نماید.
بقول خانم رجوی: همزمان با شدت گرفتن تنش‌های داخلی و بین‌المللی رژیم، جنبش دادخواهی زندانیان سیاسی قتل‌عام شده نیز، آخوندها را در داخل و خارج ایران به چالش کشیده است. در ماه‌های اخیر، مقاومت ایران، با اتکا به ‌تلاش اعضا و هوادارانش در داخل ایران به‌ اسامی تاکنون منتشر نشده شهیدان و نیز اطلاعاتی درباره هویت قاتلان دست پیدا کرده که بخشی از آن به اطلاع عموم رسیده است.
در سطح بین‌المللی، «کمیته عدالت برای قربانیان قتل‌عام سال ۶۷» در ژنو، آغاز کار خود را اعلام کرد. ثبت رسمی قطعنامه مشترک کنگره آمریکا در محکومیت قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و همچنین فراخوان‌های گروه‌های پارلمانی متعدد در سراسر اروپا همه و همه گام‌های ارزشمندی است که امیدوارم با سرعت هرچه بیشتر پیش برود و به نتیجه نهایی برسد.

و باز در این راستا است که اکنون شاهد علائم و بینه‌های اعتلای این جنبش مردمی هستیم. نخست در وحشت و هراس خامنه‌ای از بازتاب جنایات رژیم و سپس در بازتاب‌های گسترده داخلی و اجتماعی مردم میهن امان، زندانیانی سیاسی مجاهد و مبارز و یا نشانه‌های گویای آن در پیوستن به جنبش دادخواهی می‌بینیم.
به یقین خیل عظیم ارسال نامه از سوی عوامل اطلاعات آخوندی به گزارشگر جدید حقوق بشر در ملل متحد و فضاسازی‌های تصنعی مزدبگیران دیکتاتوری زهر خورده ولی‌فقیه و هارت‌وپورت‌های توخالی ماله کش های جنایات رژیم علیه این جنبش، تنها گوشه‌هایی از آثار «قبضه روح» شدن خامنه‌ای از این روند است.

خامنه‌ای زهر خورده و طلسم شکسته به‌خوبی دریافته است که علیه این سیل بنیان‌کن هیچ راه‌حلی به‌جز توطئه، تحریف، تخریب چهره و هرچه بیشتر پناه بردن به اهرم پوسیده سرکوب، ندارد.
وی در این رابطه پاشنه آشیل حکومت را به‌خوبی نشان دوست و دشمنش می‌دهد. این اوست که با زبان بی‌زبانی می‌گوید و می‌نویسد که به چه میزان رژیمش ضربه‌پذیر و شکننده است؛ و باز این حاکم خون‌ریز و جبار است که در سرفصل‌های مختلف، به‌درستی «آدرس دشمن اصلی» خود را به جهانیان و افکار عموم می‌دهد.
خامنه‌ای به‌خوبی می‌داند که هیچ راه‌حلی برای برون رفتن و فرار از «جام زهر حقوق بشر» ندارد. در این راستا این ولی‌فقیه و باندهای مرتجع و سرکوبگر حکومتی هستند که با هرچه بیشتر پلیس کردن فضای کشور و با هرچه بیشتر بگیروببند علیه فعالان سیاسی و دگر اندیشان، اکنون چاه «سرنگونی» این نظام فاسد و غارتگر را عمیق و عمیق‌تر می‌کنند.

همچنین سخن از جنایاتی مانند قتل‌عام بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در سال ۶۷ است که رژیم با تمامی تلاش‌های مذبوحانه خود تا به امروز نتوانسته آثار اجتماعی، سیاسی و قضایی آن را پاک نماید. سکوت سران و آمران اصلی این جنایت و به‌ویژه عدم انتشار «فتوای خمینی» برای کشتار دستجمعی زندانیان سیاسی در رسانه‌های حکومتی، خود بهترین گواه از درون ولی‌فقیه و بر هراس دیکتاتور از خشم فزاینده مردم ایران است.
ه شهادت آقای منتظری با انتشار نوار صوتی از سخنان آمران و قاتلان فرزندان مردم ایران که اکنون به مانند ریختن آب در لانه مار و عقرب و عنکبوت‌های نظام آخوندی عمل است، گواه و مهر تائید دیگری بر حقانیت داده‌های مقاومت ایران در رابطه با این نسل‌کشی است.

در این راستا نیز اکنون شاهد هستیم که بیدادگاه قضائیه خامنه‌ای در حکمی «پیش‌نویس» شده، چگونه فرزند وی را به دلیل «اقدام علیه امنیت ملی، انتشار فایل صوتی دارای طبقه‌بندی سری، تبلیغ علیه نظام» به ۲۱ سال زندان تعزیری (اعمال شکنجه) و خلع لباس محکوم می‌کند.
لذا بدون اغراق باید گفت که تمامی این واکنش‌های هیستریک پیامی در درون خود دارد و آن چیزی به‌جز «هراس» ولی‌فقیه از روند تحولات و رشد و اعتلای جنبش دادخواهی بر سر خون‌های بنا حق شده در این حاکمیت خون‌ریز و تبهکار نیست.
بقول مریم رجوی: «این دادخواهی، اساس استبداد مذهبی را هدف قرار داده است و به ‌همین خاطر رژیم ولایت‌فقیه در برابر آن شکننده است».

و چنین باد