مصاحبه تلویزیون صدای آمریکا با فرزند اکبر صارمی

در ارتباط با حکم اعدام علی صارمی زندانی سیاسی، تلویزیون صدای آمریکا با فرزند وی اکبر صارمی از مجاهدان اشرف گفتگویی انجام داد که توجه شما را به آن جلب می کنیم:
««چالنگی: خوب به اتفاق شما به کمپ اشرف می رویم در عراق، زندانی مشهوری هست، آقای علی صارمی که به خاطر اعتراض، جزو تظاهرکنندگان معترض به کشتارهای 1367بود آقای علی صارمی و در سال 1367 هم می دانید بسیاری از زندانیانی که محکوم شده بودند، دوران زندانشان را می گذراندند به گلوله بسته شدند در زندانها، بین 3 تا حتی 20، بیست و چند هزار نفر گزارش شده تعداد قربانیان و آیت الله منتظری در اعتراض به همین اقدام بود که نامه یی نوشت به آیت الله خمینی از جمله در مورد همین مورد و از سمتش کنار رفت. فرزند آقای علی صارمی که به بیش از ده سال محکوم شده بود و دوران زندان خودش را می گذراند اخیراً تجدید محاکمه شده و به اعدام محکوم شده. فرزند ایشان در کمپ اشرف هست. کمپ اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران در عراق که خودش داستانها و ماجراهایی بر این کمپ رفته بود، گزارشهای پیشین داشتیم، مورد بحث امروز ما نیست. با پسر ایشان صحبت می کنیم، سلام به شما آقای اکبر صارمی.
اکبر صارمی: با سلام به شما و بینندگان عزیز برنامه تان.

  چالنگی: آقای صارمی تا آنجایی که برخی خبرها گواهی می دهد پدر شما از جمله قصد دیدار از شما داشته یا پس از دیدار از شما بوده به ایران، بازداشت شده. آیا این اخبار را شما تأیید می کنید و به چه شکل بوده و اساساً چرا تجدید محاکمه شد اگر اطلاع دارید شما، به طور مختصر می شنویم، و چنین حکمی صادر شده؟

اکبر صارمی: بله، پدرم را در واقع سه سال پیش بعد از این که برای دیدن من به قرارگاه اشرف آمده بود، تو برگشتش به ایران تحت تعقیب قرار دادند و تو شهریور 86، بعد از سخنرانی تو مراسم بزرگداشت زندانیان سیاسی قتل عام شده او را دستگیر کردند و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین بردند. این بار سومی بود که پدرم را دستگیر هم می کردند. پدرم مجموعاً بیست سال است که توی زندان است و تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفته. در اثر همین شکنجه ها یک بار دچار دیسک کمر شد که دیگر حتی توان راه رفتن هم نداشت. یک بار دیگر سکته کرد که نصف بدنش فلج شد. رژیم ایران الان نزدیک به دو سال و نیم است که از اسارت پدرم می گذرد، از رسیدگی به پرونده اش خودداری کرده. اما سه شنبه قبل به طور ناگهانی و بدون برگزاری هیچ پروسه قضایی حکم اعدام به او داده. البته همزمان با پدرم مادرم را هم دستگیر کردند. مادرم را به دلیل اعتراضی که به دستگیری پدرم کرده بود دستگیرش کردند. بگذارید در اینجا البته به یک نکته یی اشاره بکنم، آن هم این است که رژیم ایران همانطور که خیلی از تحلیلگران می گویند به روزهای آخرش رسیده و به شمارش معکوس افتاده. به همین دلیل هم هست که تصمیم به سرکوب مردم و کشتار زندانیهای سیاسی منجمله پدرم برای بقای خودش گرفته. آنها می خواهند همان جنایاتی که توسط خمینی تو قتل عام سال 67، همانطور که شما اشاره کردید و بر علیه مجاهدین و زندانیهای سیاسی انجام شد را دوباره تکرار کنند. مستمر هم می گویند که فرماندهی این قیام با مجاهدین است و شعارهای مجاهدین تو خیابانها توسط مردم ایران فریاد زده می شود و با بیان این اتهام محارب با خدا می خواهند مبارزینی مثل پدرم را اعدام و کشتار کنند. حتماً شنیدید که علیرغم وضعیت موجود اما پدرم نامه یی را داده که البته مفصل است، اما یک جمله از آن را می خواهم اگر اجازه بدهید برایتان بخوانم. تو این نامه گفتند که در این ایام حسینی یک بار دیگر از زبان سرور آزادگان فریاد برمی آورم که اگر آیین محمد و اکنون میهن ما جز با ریختن خون من و امثال من به سامان نمی رسد پس ای طنابهای دار مرا در بر گیرید. همانطور که می بینید این نشانة شجاعت و جسارت مردم ایران و دیگر سرکوب و اعدام جلوی قیام مردم ایران را هیچ وقت نگرفته و نمی تواند بگیرد.