«به بچه ها بیندیشیم»

(نامه ماکسیم گورکی به رومن رولان)

«رفیق عزیز و ارجمندم، رومن رولان!
از شما خواهش می کنم زندگینامه "بتهوون" را برای بچه ها بنویسید. من از "اج. جی. ولز" خواسته ام زندگینامه "ادیسون" و از "فری تیف نانسون" خواهش کرده ام، زندگینامه "کریستف کلمب" و از "بیالیک"، شاعر یهودی، خواسته ام شرح حال حضرت موسی را بنویسد. من نیز زندگینامه "گاریبالدی" خواهم نوشت.
می خواهم به قلم بهترین نویسندگان این روزگار یک سری کتابهای کودک، که سرگذشت بزرگان عالم بشریّت را دربرمی گیرد, منتشرکنم. کار انتشار این کتابها را خود به عهده خواهم گرفت.
من مطمئن هستم که نویسنده "ژان کریستف" و "بتهوون" که خود انساندوست بزرگی است و با درک اهمیت این مساٌله مهم اجتماعی همراهی و همکاری باارزش خود را دریغ نکند.
شما می دانید که به کودکان در این روزگار، بیش از هر چیز دیگر، باید توجه کرد. ما بزرگترها که به زودی چشم از جهان فروخواهیم بست، بدون شک زندگی بسیار غم انگیزی را برای کودکان جهان به ارث خواهیم گذاشت.

 
(رومن رولان)


این جنگ و ستیز وحشتناک که جهان را دربرگرفته، دلیل قانع کننده یی بر این مدّعاست که فرهنگ ما به تباهی کشیده شده و معنویت ما،  از بین رفته است. ما باید به کودکان بفهمانیم که انسانها، همیشه مثل ما، شرور و زبون نبوده اند؛ باید به آنها بفهمانیم که همه ملتها، مردانی بزرگ و خوش قلب هم داشته اند و حالا که وحشیگری و درّنده خویی، جای اصالت آدمی را می گیرد، کاری را که پیشنهاد کرده ام، سریعاً و حتماً باید انجام شود.
رومن رولان عزیز!
من از شما تمنّا دارم سرگذشت "بتهوون" را بنویسید، چرا که اطمینان دارم هیچکس این کار را بهتر از شما, نمی تواند انجام دهد.
همچنین از شما می خواهم مرا یاری کنید تا بدانم از کدام نویسنده فرانسوی می توانم خواهش کنم زندگینامه "ژاندارک" را برای کودکان بنویسد. می دانید که چنین نویسنده یی باید با استعداد باشد و کاتولیک هم نباشد. (امیدوارم منظورم را فهمیده باشید).
استاد عزیز!
من تمام مقالات شما را که در جریان جنگ نوشته و منتشر کرده اید, به دقّت خوانده ام و می گویم که خواندن همین مقالات، احترام عمیق و علاقه زیادی در من نسبت به شما ایجاد کرده است. شما از مردان نادری هستید که جنون جنگ، روحشان را تیره و تار نکرده است. جای بسیار خوشوقتی است که قلب پاک شما، بهترین "اصل" بشری را در خود حفظ کرده است.
خواهش می کنم پاسخ این نامه مرا هرچه زودتر، بفرستید و شرایط و حجم احتمالی کتاب (زندگینامه بتهوون) را به من اطلاع دهید.
رفیق عزیز!
اجازه بدهید، از دور دستتان را بفشارم.
خواهشمندم احترام عمیق و تحسین صادقانه ام را بپذیرید.
  فعالیت مداوم و پرثمری را برای شما آرزو می کنم.
                                      ماکسیم گورگی».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ (به نقل از روزنامه اطلاعات، 7فروردین 1359).