چنین تراژدی نمی تواند پنهان بماند، نبایستی بدون مجازات باقی بماند. چگونه میتوان همه این اعضای مقاومت ایران را که جانشان را دادند فراموش کرد؟ آنها این شجاعت را داشتند که تا به آخر استقامت کنند. کسی نتوانست کرامت آنها را از آنها بگیرد. کسی نتوانست جانشان را بگیرد، آنها خودشان تقدیم کردند. چون به مردمشان عشق میورزیدند. و شیفته آزادی و دموکراسی بودند. کسانی که مسئولیت کشتن اینهمه شهید و همچنین شهدای مقاومت در اشرف را بر دوش دارند، بی شک فراموش کرده بودند که شهدا بذر هستند، بذرهای زندگی، بذرهای شورش و لابد فراموش کردند که شهادت آنها بی ثمر نخواهد بود. امروز ما از این شهدا شجاعت و روشنایی دریافت میکنیم و مبارزه آنها را ادامه میدهیم. چشمانمان چیزی را می بیند که آنها نتوانستند شاهدش باشند، می بینیم که خلقی در حال حاضر بپا خاسته است، نسل جوانی بپاخاسته برای سرنگونی رژیمی که وحشت آن را فرا گرفته است. سرنوشت یک خلق را نمی شود متوقف کرد. شهدا در اشکها بذر افشاندند و در شادی درو خواهند کرد.
انیسه بومدین-بانوی اول پیشین الجزایر
خانم رئیس جمهور، خانمها و آقایان، همه چیز گفته شد مگر اینکه بگویید که باید همه سهم خودمان را ایفا کنیم و از شما و تلاشهای شما برای کسب حقیقت حمایت کنیم و مانع از این بشویم که بیگناهان قتل عام شوند بدون هیچ تنبیهی برای عاملان. ما در اینجا هستیم که درود بفرستیم به اراده شما و محکوم کنیم قتل عامی را که رژیم ایران در دوران خمینی مرتکب شد و سالها مخفی کرد. فقط رژیم نبود که مخفی کرد، بلکه رسانه ها و رسانه های بین المللی نیز سکوت کردند. دستان رژیم ایران به این قتل عام آلوده است. می گویند که حقیقت در ته چاه است ولی خوشبختانه همیشه بیرون می آید.
در ۱۹۸۸ رژیم حدود ۳۰۰۰۰ زندانی سیاسی را اعدام کرد. این حمام خون در پایان ژوئیه ۱۹۸۸ تا پائیز ادامه داشت. سه نوع قربانی این قتل عام وجود دارد، آنهایی که زندانی بودند و حکم زندان گرفته بودند. کسانی که دوران محکومیت خود را سپری کرده بودند و هنوز زندانی بودند و کسانی که آزاد شده بودند و مجددا برای این قتل عام دستگیر شدند. اکثر آنها وابسته به مجاهدین خلق ایران بودند، و همه شهادتها نیز بر این دلالت دارد. از آنها سوال میشد که آیا به سازمان مجاهدین وفادار هستند ؟ آگر زندانی حاضر نبود با رژیم علیه مجاهدین همکاری کند در نتیجه یک علامت سمپاتی نسبت به سازمان محسوب میشد و وی در نتیجه از نظر آنها شایسته مرگ فوری میشد. وظیفه این کمیته این بود که مشخص کند که آیا زندانی یک محارب است یا نه چرا که از نظر رژیم وقتی مخالف خمینی باشی مرتدی و محارب. در جریان این تابستان تراژیک ۱۹۸۸، صدها جسد در گورهای جمعی خاک شدند و خانواده ها از محل آنها خبر ندارند. این ها در اکثر شهرهای بزرگ و از جمله در تهران صورت گرفت. بعضی از نزدیکترین افراد به خمینی نسبت به این وحشیگری اعتراض کردند. و نوشتند مثل منتظری که ده سال به عنوان جانشین خمینی معرفی شد.
در زمان این جنایت علی خامنه ای ولی فقیه فعلی رئیس جمهور بود تا ژوئن ۱۹۸۹ و علی اکبر رفسنجانی (برادر خوانده خمینی) رئیس مجلس بود، حسن روحانی هم که امروز خودش را یک مدره معرفی میکند و فکر میکند که مردم حافظه ندارند، در آن موقع معاون فرمانده نیروهای مسلح بود و از ۱۹۸۲ عضو شورای عالی دفاع و شورای مرکزی لجستیک جنگ بود و در این پستها کاملا در جریان همه قتل عام بود و سکوت او از او یک شریک این جنایت میسازد.
خانم، ما به شجاعت شما و از اینکه تشنه حقیقت هستید درود میفرستیم چرا که شما تلاش میکنید که این سکوت کر کننده این ۳۰ سال گذشته بالاخره بشکند و بالاخره شاهد باشیم که مسئولین این جنایت وحشتناک که بر مردان و نوجوانان و زنان باردار و بی دفاع اعمال شده است افشا و مجازات شوند. شما خواستار آن هستید که سازمان ملل یک تحقیقات مستقل در مورد این قتل عام انجام دهد. نویسنده فرانسوی رومن رولان که جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۱۵ دریافت کرد نوشت: جهان از کمی حقیقت و بسیاری دروغ تغذیه میکند
مریم رجوی از شما تشکر میکنم که با دروغ میجنگید و از حقیقت دفاع میکنید از صمیم قلب با شما هستیم.
شهردار ژان پیر مولر
خانم رئیسجمهور، مریم گرامی،
پاتریک کندی عزیز،
دوستان عزیز مجاهد خلق که در این سالن یا در شهرهای اروپا و در آن سوی اقیانوس اطلس حضور دارید،
خانمها و آقایان، دوستان عزیز،
در سال ۱۹۸۸ ما در فرانسه بودیم، در املاک خانوادگیمان. زندگی زیبا بود. تا آنجا که یادم هست آفتاب میدرخشید و ما از زندگی لذت میبردیم. در این سال ۱۹۸۸ به یاد ندارم که صحبتی از کشتار سی هزار نفر شده باشد، در حالیکه ماه ژوئیه ۱۹۸۸ ماه وحشتناکی بود. چون در این ماه برخی از این سی هزار زندانی را به دار آویختند. برخی دیگر را به جوخه آتش سپردند اما ارجح بر به دار آویختن بود، چون (گرچه میدانم این کلمات تکاندهنده هستند) به دار آویختن کم خرجتر است، کم سر و صداتر است، و بهتر میشود مانع واکنشهای احتمالی بعد از آن شد.
در این سال ۱۹۸۸ فرزندانم کودک بودند. هر کدام این ماههای تعطیلات را در خاطراتشان حفظ کردهاند. همان موقع، همچنان که اشاره فرمودین، کودکان ۱۳ ساله، کمتر از ۱۳ ساله بهدار آویخته میشدند، زنان حامله به دار آویخته میشدند و همچنین کهنسالان.
به همین دلیل ما امروز بعداز ظهر به اینجا آمدهایم، به اورسوراوآز آمدهایم، خانواده بزرگ ما در سراسر جهان از برلین و کانادا تا سایر شهرها گرد هم آمده است. چون ما مبارزان آزادی هستیم، ما شیفته آزادی هستیم. شاید ما حق اینرا نداشته باشیم که بگوییم مبارزان آزادی هستیم، چون در آمریکایی زندگی میکنیم که کشور امنی است، در فرانسهای زندگی میکنیم که کشور امنی است. پس خیلی ساده است که بگوییم که مبارزان آزادی هستیم، در حالیکه همچنانکه سخنرانان مختلفی آنرا بیان کردند رزمنده مقاومت بودن کار بسیار دشوارتر و خطرناکتری در ایران و در تهران است. ولی به هر حال ما به این خاطر در اینجا هستیم. چون باید به یاد بیاوریم، بایدیاد آنها را گرامی بداریم و باید حسابرسی کنیم. آنها باید بهای کارشان را بپردازند. باید محاکمه شوند. باید تنبیه و مجازات شوند، باید به شدت مجازات شوند، گرچه مجازات آنها هیچگاه نمیتواند شدتی را داشته باشد که باید داشته باشد. به همین دلیل باید به مبارزه ادامه داد. باید همه با هم مبارزه کنیم.
من گفتم که همه عضو یک خانواده هستیم، همه از اردوی آزادی هستیم. شاید صفتی که بشود برای حکومت ایران بکار برد کلمه «سم» باشد. این حکومت خطرناک است، سمی است، به حدی که قابل تصور نیست. سم است، استبداد است، البته برای ایران و مردم ایران، ولی همچنین برای کل خاورمیانه هم سمی و خطرناک است، برای کل جهان خطرناک است.
یادم نمیآید چه کسی گفته است که ما در جهانی خطرناک زندگی میکنیم با مشکلات زیاد، عدم تعین های زیاد، با توطئههای زیاد. حکومت آخوندها بین همه این خطرها خطرناکترین است و حکومتی زهرآگین است که باید از شر آن خلاص شد.
این هم دلیل دیگری است که به خاطر آن در اینجا در اورسوراوآز و در اقصی نقاط جهان هستیم و نباید غافل بشویم چون همانطور که در ویلپنت و در نقاط دیگر دیدیم، ارادهای برای اینکه ما را از بین ببرد (ببخشید که خودم را با شما جمع میزنم) حی و حاضر است.
من مانند بسیاری دیگر علاقه خاصی به خانواده کندی دارم، بنا بر این نقل قول میکنم از پاتریک کندی که گفت «من ایرانی هستم». اجازه بدهید یادآوری کنم که عمویتان هم در برلین گفت «من برلینی هستم». پس اجازه بدهید در اورسوراوآز و در همه شهرهایی که در آن گردهم آمدهایم با هم فریاد بر آوریم که «ما همه ایرانی هستیم » . ما ایرانی هستیم و میخواهیم آزاد باشیم، ما مجاهدین خلقیم، ما مبارزان آزادی هستیم. چون حکومت آخوندها ایران نیست. ایران دارای آلترناتیوی است که توسط مریم رجوی نمایندگی میشود و شما، مریم رجوی چه خوب مبارزهتان را پیش میبرید، مبارزهای برای ایرانی آزاد و ایران همه ما.
فکر میکنم وقت آن رسیده که آلترناتیو محصول خود را بدهد، هم برای مردم ایران، هم برای کل جهان.
استاندار ایو بونه رئیس پیشین سازمان ضد جاسوسی فرانسه
چیزی برای افزودن به اظهارات بجا و مصممی که مطرح شد توسط شما خانم رجوی و همچنین سخنرانیهای دیگری که بسیار روشنگر بودند بخصوص تاریخچه دقیقی که خانم بومدین از حوادث قبل از اوت ۱۹۸۸ ارائه داد، من چیزی برای افزودن ندارم؛ ضروری دیدم امروز با توجه به شهادتهایی که مطرح شد که پر احساس ترین آنها از ایران بود – این فوق العاده است که از ایران این پیامها فرستاده شد و از لحنی بسیار قاطع برخوردار بودند. زیرا حتما این تصاویر فقط برای شما و هواداران شما مشاهده نخواهند شد، آنها خطر زیادی را به جان می خرند. من می خواهم به ۳۰ سال قبل برگردم و لباسی که آن موقع بر تن داشتم را برتن کنم. یعنی لباس رییس سرویسهای امنیتی جمهوری فرانسه. زیرا فکر می کنم امروز، در ورای حرفها باید به موضوع روابطه کشورهای غربی و فرانسه با رژیم ایران بطور روشن پرداخته شود. این رابطه خانم بومدین یادآوری کرد و در سه فاز پیش رفت. اولین فاز مربوط به دوران ابهام بود. فازی که ما را از اول انقلاب ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ که مصادف بود با مرگ خمینی، می برد. فاز دوم فاز مماشات می باشد که ما را به ۱۷ ژوین ۲۰۰۳ می برد، خاطره ای که می دانم برای شما خانم رجوی بسیار دلخراش است. فاز سوم فاز عدم تعیّن است که هم اکنون شاهد آن هستیم. در آن هنگام فرانسوا میتران رییس جمهور فرانسه بود، همه می دانند که من سوسیالیست نیستم، ولی باید به کیفیت فرانسوا میتران بعنوان رییس کشور اذعان کرد، چون وقتی وی در الیزه بود سیاست فرانسه در قبال ایران سیاست قاطعیت بود.
دوران بعد دوران گفتگوی انتقادی بود که به مدت ۱۰ سال طول کشید و دوران مماشات بود. در این دوران گفتگوی انتقادی این بار اروپاییها جای آمریکاییها را گرفتند و خطر رژیم ایران را منکر شدند. همه ما، انگلیسی و آلمانی و فرانسوی، بسیار افتضاح عمل کردیم. باید صداقت داشته باشیم و به آن اذعان کنیم. در سال ۲۰۰۳ به اوج مماشات رسیدیم. زیرا دیپلماسی و سرویسهای مخفی غرب و بویژه فرانسوی در خدمت واواک یا همان وزارت اطلاعات ایران قرار گرفتند. من تردید ندارم که بگویم که سرویسهای فرانسوی، د اس ت، کار بسیار زشتی کردند وقتی که با واواک برای نابود کردن مقاومت ایران به توافق رسیدند. من در این رابطه یک کتاب به نام توطئه بزرگ نوشتم، اگرچه مقاومت ایران و مردم ایران یک شجاعت و عزم بی مانند از خود نشان داده اند، اما ما کاری نمیکنیم. فقط بعنوان ناظر حضور پیدا می کنیم و حمایت می کنیم و کف می زنیم. باید فراتر از این رفت. من فراخوان به یک تغییر کامل رفتار در قبال رژیم ایران میدهم. شما به درستی خواهان تعطیلی سفارتخانه های رژیم ایران شده اید. وقتی با پروژه های تروریستی مثل آن چیزی که گردهمایی ویلپنت را مورد هدف قرار داد مواجه هستیم، می توانیم کاری بکنیم. آن هم اخراج دیپلماتیهایی است که در فعالیتهای جاسوسی دست دارندلذا باید آنها را شناسایی کرد و خواهان اخراج آنها شد. این یک پاسخ واقعی است که می توانیم بدهیم.
ما باید بطورروشن خواهان پایان فعالیتهای کاری و خدماتی واواک با سرویسهای اطلاعاتی غربی بشویم. ما نیز وظیفه داریم آنچه را که شما (خانم رجوی) انجام می دهید را پیگیری کنیم و روی دولتهایمان فشار بیاوریم و با صدای رسا حقیقت را بگوییم من از شمار زنانی که در مقاومت ایران حضور فعال دارند شگفت زده هستم . این را باید در کله مان بگنجانیم که هیچ انقلابی موفق نمیشود اگر زنان نقش خود را ایفا نکنند. پس من معتقدم که ما این را به شما خانم رجوی مدیون هستیم و همچنین به همه کسانی که با وقف زندگی و جانشان به بقای ایده زیبای دموکراسی و آزادی کمک می کنند.