گرامیداشت زنده یاد عماد رام، نوازنده چیره دست نواها و ترانه های دلنشین مردم ایران

در سالگرد درگذشت دریغ انگیز عماد رام، هنرمند توانایی که راه آزادگی پیشه کرد و باز گو کننده رنجها و خوشیهای مردمش بود، نوازنده چیره دستی که نواها و ترانه های دلنشینش تا اعماق جان نفوذ میکرد دو مطلب زیر را برای دوستدارانش انتخاب کردیم:

«عماد رام از زبان خودش»

 

«هنرمند باید راه آزادگی پیشه کند و بازگوکننده رنجها, خوشیها و آن چه بر مردم می گذرد, باشد».
من [در یازدهم اسفندماه 1309] در شهر ساری در استان مازندران متولّد شدم. از شش سالگی در حالی که از نی های خودرو در شمال, که آن را به صورت فلوت طرّاحی می کردم, بدون مربّی یادگیری این ساز را شروع کردم. انجام این مقصود با شرایط آن روز چندان کار ساده یی نبود, زیرا که هنر و هنرمند در جامعه زمان ما کمترین اعتباری نداشته و از دید مردم شهر باعث ننگ خانواده بود. در چنین موقعیتی به خوبی می توان احساس کرد توفیق در این راه با چه ناامیدی ها و دردسرهایی همراه بوده که تنها راه برای موفقیت, ذوق سرشار و استقامت بی حدّ و حَصری لازم داشت تا انسان را به سرمنزل مقصود برساند.
با همه این موانع سالیان درازی را پشت سر گذاشتم و از هیچ کوششی برای نیل به مقصود بازنماندم تا رفته رفته پس از سالهای سال جامعه شهر من رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. بیسوادان جای خود را به تحصیل کرده های روشنفکر واگذار می کردند و به مرور زمان مشکل من در این راه کمتر می شد.
در این گیرودار در امور تحصیلی موفق به دریافت مدارک دانشسرا شده و چند سالی به تدریس در مدارس ساری پرداختم. در این هنگام مرحوم حسن مشحون, نویسنده تاریخ و جغرافیا, که نوشته هایش در سراسر مدارس کشور تدریس می شد, به سمَت مدیر کل آموزش و پرورش [(رئیس اداره کلّ فرهنگ)] مازندران برگزیده شد. با آمدن ایشان به مازندران زندگی من مرحله تازه یی به خود گرفت, زیرا نامبرده دستی در نواختن سه تار و اطلاع بسیار دقیقی در موسیقی سنّتی داشت. لذا در مدت کوتاهی از استعدادم با خبر [شد] و مرا تشویق به رفتن به تهران نمود. چون در آن موقع اداره کلّ هنرهای زیبا, که بعدها به صورت وزارت فرهنگ و هنر درآمده, تابع وزارت آموزش و پرورش بود, انتقالم به تهران با هیچ مشکلی روبرو نگردید.

به یاد عماد رام
 
 سال 1335 شمسی بود که زادگاهم را ترک و در تهران زندگی جدید خود را شروع کردم. بلافاصله در محضر اساتیدی همچون حسن رادمرد, خادم میثاق و یوسف زاده بزرگ, به آموزش ردیفها موسیقی ملی, دیکته موسیقی و هارمونی پرداختم. پس از آن به عنوان تنها تکنواز فلوت در موسیقی ملی, با فرامرز پایور و استاد حسین تهرانی, همچنین در ارکستر بزرگ استادم حسن رادمرد رسماً کار موسیقی را آغاز کردم تا آنجا که به سرپرستی دو ارکستر, یعنی موسیقی ملّی و ارکستر بزرگ شاد منصوب [شدم], که در آن موقع به عنوان سرپرست ارکستر, تکنواز فلوت, خواندن, آهنگسازی و ترانه سرایی در وزارت فرهنگ و هنر انجام وظیفه می کردم که با روی کارآمدن حکومت اسلامی خود را بازنشسته و با سرمایه شخصی دست به تهیه و تکثیر نوارهای وطنی زدم به نام ”شبانه با شب زنده داران“ که در اولین شماره این نوار ترانه ”ایران ـ ایران“ من به گونه یی مورد اقبال همگان قرارگرفت که خواننده یی نبود که چه در داخل و چه در خارج آن را اجرا نکرده باشد.
پس از چندی این نوارها توقیف و من به جرم وطن خواهی دستگیر و زندانی و همه اموال شرکت [«طنین صدا»] مصادره شد.
 پس از رهایی از زندان به کار قصه نویسی برای بچه ها پرداختم که آن هم به خاطر توجه همگان این نوارها ممنوع [شد], که بعد از آن به تهیه نوارهای فرهنگی اقدام کردم؛ مانند حافظ, مولوی به نام ”همتای آفتاب“, و از حافظ تا نیما که موزیکهای متن آن را برای ارکستر بزرگ و همراه کر نوشته ام که کلام این اندیشمندان بی همتا از جاذبه خاص خودش برخوردار باشد.
متاٌسّفانه این نوارها هم جمع آوری و از پخش و تکثیر آن جلوگیری به عمل آمد. به ناچار جلای وطن کردم و مدت هشت سال و نیم است که در آلمان رَحل اقامت افکنده ام...
من عقیده دارم هنرمند باید راه آزادگی پیشه کند و بازگوکننده رنجها, خوشیها؛ خلاصه آن که آنچه که به مردم جامعه اش می گذرد, باشد. از طرفی هم باید گفت مسلّماً رژیمی که مردمی نباشد از هنر و هنرمند واهمه دارد زیرا به خوبی می داند هنرمند برگزیده مردم است و به این دلیل در هر وقایعی در کنار هموطن خود قرار می گیرد و با سلاح هنریش به یاریش می شتابد. ضمناً این را هم نباید ازنظر دور داشت که هنرمندان واقعی ما در همه ادوار زندگی به خاطر آن که از منصب واقعی خود به دور مانده اند, برایشان رنج بزرگی بود که به خاطر همین سرخوردگیها به کنج عُزلت پناه برده اند.
 در خاتمه باید بگویم این همبستگی هنرمندان که در روز تاریخی سی اُم تیر [1373] به دعوت شورای ملی مقاومت انجام پذیرفت, خود نشانه آن است که در سایه این همبستگی می توانیم هرچه زودتر به همیاری ملت بزرگمان ایرانی آباد و آزاد بناکنیم.
ایران هرگز نخواهد مرد».


دکتر حمیدرضا طاهرزاده: خنیاگر «شهر عشق»
 (نشریه مجاهد, شماره 773 ـ ضمیمه «ندا», 17آبان 1384)


 عماد رام یکی از برجسته ترین موسیقیدانان معاصر ایران است که در چهار دهه گذشته نقش منحصربه فردی در ارائه و ارتقای موسیقی سالم در جامعه ایران به عهده داشت. ویژگیهای درخشان کار عماد رام را می توان در آفرینش انواع مختلف موسیقی بدون کلام, آوازی و نوازندگی ملاحظه نمود.
 در مورد زندگی افتخارآفرین عماد رام, که در واقع از زندگی هنری او جدا نمی تواند باشد, در گذشته مطالبی خدمت هم میهنان هنردوست ارائه کرده ام. اما در این نوشتة کوتاه برآنم سیمای پرفروغ این هنرمند وارسته را در لابه لای ملودیهای صمیمی و انسانی آثار سرسبز و نشاط آفرین او, به اختصار, بیان کنم.
 بسیاری بر این باورند که خلاقیت, طراوت و روح زندگیبخش که در کلیه کارهای عماد به گوش می خورد, اصل پایه یی و راز و رمز ماندگاری و جاودانگی اوست. عماد با اتّکا به همین سرچشمه پایان نابدیر خلاقیت و ابتکار که در روح او موج می زد, توانست ویژگی یگانه خویش را در قالب زیباترین نغمه های روان در موسیقی خود به گوش جان دوستداران موسیقی برساند.
 عماد با تکیه بر دانش و شناخت عمیق از موسیقی سنتی ایران و تلفیق آن با موسیقی فولکلوریک نواحی شمال ایران, سرزمینی که از آن برخاسته بود و با آن انس و خوی وصف ناپذیری هم گرفته بود, ترانه های بسیار زییایی در همین فرم از خود به یاد بگذارد. ترانه هایی که با گذشت زمان هیچگاه رایحه دل انگیز خود را از دست نداده و همچنان بر جان می نشیند. امتزاج موسیقی محلی با موسیقی ایرانی همیشه مورد نظر هنرمندان بزرگ در موسیقی کلاسیک جهان بوده و بسیاری از بزرگترین آثاری که در پهنه موسیقی کلاسیک آفریده شده وامدار موسیقی فولکلر نواحی خود بوده اند. در ایران هم این امر مورد نظر موسیقیدانان نامدار بوده است. بزرگانی همچون پرویز محمود, مرتضی حنانه, حسین دهلوی و برخی دیگر در این زمینه دستاوردهای بزرگی داشته اند. عماد به خوبی توانست با دمیدن روح سرسبز و زندگی بخش این موسیقی در کالبد موسیقی سنتی ایران موسیقی زیبای ایرانی را غنای دلپذیری ببخشد. بر همین منوال عماد با ابتکارات خاص خود موسیقی عامه پسند را هم سرو سامان داد و با مهارت و ذوق سرشارش توانست با ابتذال این نوع خاص موسیقی عوام پسند مقابله کند و در عوض با خلق ترانه هایی در این حال و هوا خدمت شایانی به رشد و ارائه موسیقی سالم به جامعه ایران بنماید. همچنان که همگان آگاهند, از پدیده های شوم و زیانبار فرهنگ فاسد دوران رژیم گذشته, ترویج موسیقی کاباره یی و عدم حمایت از موسیقی سالم ایرانی بود که می رفت به نیستی و نابودی کشیده شود. در این مسیر اهتمام و تلاش خستگی ناپذیر موسیقیدانانی چون عماد که هم سراینده و هم اجراگر آثار خویش بود برای مبارزه با آن تفکر و شکل منحط حاکم بر روح موسیقی ایرانی آن روزگاران در خور ستایش است.
 عماد در اداره کل فعالیتهای هنری وزارت فرهنگ و هنر آن دوران و در جایگاه سرپرست و رهبر یکی از ارکسترهای خوب آن وزارتحانه خدمات درخشانی ارائه کرده که کارنامه آن امروزه همواره عماد را در مقام یک موسیقیدان تراز اول ایران در تارک موسیقی ایران قرار می دهد. سالهای سال مردم ایران آن چهره صمیمی و گرم و مهربان عماد را در تلویزیونهای سیاه و سفید خود مشاهده کرده و با آثار او زیسته اند. به همین دلیل عماد به عنوان چهره یک هنرمند مردمی و متعهد, همیشه فاتح قلوب شنوندگان آثارش بوده است. این ویژگی مردم دوستی و مهر در همه کارهای او ساری و جاری است. ساروی خونگرمی که بی خویش و با مهر می سرود و می نواخت و با صدای یگانه اش بر روح و روان دلهای پاک و بی آلایشی همچون خود زیباترین نغمه های هستی را ترنّم می کرد.
 علاوه بر قدرت سرایش و پرداختن در امر نغمه سرایی و ملودی پردازی, عماد یک استاد مسلّم و بی همتا در قلمرو نوازندگی فلوت بود. بی اغراق هنر نوازندگی خارق العاده عماد در نواختن این ساز غربی موجب تحسین و غرور هر هنرمند ایرانی است. عماد قادر بود با این ساز که اتفاقا یکی از انواع سازهای بادی مهجور در اروپا هم می باشد, ظرائف و بیچیدگیهای خاص موسیقی هنری ایران را به بهترین شکل ممکن اجرا کند. او همه حالات و تمهیدات موسیقی سنتی را که نیازمند اجرای فواصل ربع برده که مخصوص موسیقی ایرانی است با مهارت وصف نابذیری بیان میکرد. این تبحّر و تسلّط چشمگیر در نوازندگی فلوت و خدمتی را, که عماد برای ایرانی سازی این ساز غربی انجام داد, بدون تردید می توان در شمار و کنار تلاشهایی که بزرگانی چون صبا و وزیری برای اجرای آثار اصیل ایرانی بر روی ویلن کرده اند متواضعانه ستود.
سالها عماد در این زمینه با بزرگانی چون استاد بی بدیل تنبک شادروان حسین تهرانی و یگانه قلمرو سنتور استاد بزرگ موسیقی فرامرز بایور- که متاسفانه در بستر بیماری جانکاهی است و از خداوند شفای عاجلش را خواهانیم- همکاری درحشانی داشته است. از جمله ارزنده ترین دستاوردهای عماد در غربت و در درون جنبش مقاومت ایران, مجموعه یی از همنوازیهای فلوت با ارکستر بزرگ است که در آنها عماد این بخش از شایستگی خود را به زیبایی سروده و اجرا کرده است. هم میهنان ما همیشه در طول بیش از یک دهه گذشته شاهد هنرنمایی این هنرمند ارزنده در صحنه ها و کارزارهای مختلف در اقصی نقاط جهان بوده که عماد چگونه تا وابسین دم حیات بر فروغش هنر و انسانیتش را در طبق اخلاص نهاده بود و بی چشمداشت نثار میکرد. خنیاگر بیر ما صدای منحصربفردی هم داشت که گرما و محبت همیشگیش الهام بخش بسیاری از خوانندگان موسیقی مدرن ایران است و به تصدیق همگان خیلی ها در این زمینه وامدار اویند. تنالیته بم و نرم و بسیار گرم و برحسٴ عماد , امیخته با ملودیهای روان و انسانی او که گاه با نغمه ساز آسمانیش همراهی میشد ترکیب بدیع و شگفت انگیزی در موسیقی ایران ایجاد کرده که بدون تردید عماد را در زمره یکی از برجسته ترین فرهنگسازان این مرز و بوم در اعماق روح و جان مردم فرهنگ برور ایران جاوادنه کرده است,
خنیاگر نیک نهاد و بهشت طینت ما آزاده یی از دیار انسانیت, معرفت و پاکی بود که بحق دکتر منوچهر هزارخانی در مراسم بزرگداشتش از او به عنوان سمبل «نجابت» و انسانی که به قاموس این کلمه معنی میبخشد یاد کرد. یادش گرامی باد