فروغ جاویدان از زبان یکی از فرماندهان سپاه

تلویزیون شبکه یک رژیم آخوندی با به صحنه آوردن شماری از سرکردگان سپاه، گوشه هایی از صحنه های نبرد فروغ جاویدان را با فرهنگ آخوندها به بازگو کرد که ناخواسته قدرت و قهرمانی رزمندگان آزادی را به تصویر کشید. به اعترافات یکی از فرماندهان سپاه که از تلویزیون شبکه یک پیاده شده توجه کنید:


ناصر شعبانی: من خادم سپاه 4 بعثت بودم خوب اکثر موقع فرماندهان می آمدند رده های بالا از ما گزارشگیری می کردند صبح امروز که حالا بعدازظهر حمله شد به ما گفتند که جانشینی فرماندهی جنگ آقای هاشمی امدند در غرب بیایید گزارش بدهید. ما هم مدارکی داشتیم آماده شدیم ساعت 2 برویم , ساعت حدود 10.30 صبح فرمانده سپاه کرند ما که آدم عاقلی است ایشون به من زنگ زد که فلانی عراق بشدت دارد منطقه را می کوبد من بهش گفتم ناراحت نباش دلیلش این است که ما در جنوب عراق را پس زدیم اینها می خواهند عقب روی بکنند می خواهند کسی دنبالشان نرود. تحلیل ما این بود.
گزارشگر: ساعت 3.30عصر 4تا 5 هزار نفر از منافقین به صورت ستونی به سمت شهر کرند حرکت کردند. ناصر شعبانی: ساعت دو ده دقیقه کم بود من رفتم جایی که باید ملاقات صورت می گرفت آقای هاشمی آمده بود قبل از اینکه بروم وارد آن سالن بشوم آن جلسه یک دفعه تلفن توی سالن به من صدا زدند که فلانی تلفن فوری داری. من مجددا رفتم دیدم فرمانده سپاه کرند ماست گفت فلانی وعده ما به قیامت عراقی ها حمله کردند و الان اول شهر کرند درگیری است من اسلحه و مهمات گفتم از شهر ببرند. خداحافظ. من هر چه بهش گفتم که چته تو مگر حالت خوب نیست این چیزها چیه می گویی ایشون دیگه تلفن را قطع کرده و ما آمدیم درون جلسه که آقای هاشمی رفسنجانی نشسته بود و فرماندهان ارتش و اینها بودند. من به آقای هاشمی گفتم که ایشون سؤال کرد خوب وضعیت جبهه ها چه خبر؟ من بهشان گفتم که خبری دارم که اگر این خبر صحت داشته باشد اهمیتش از این جلسه بیشتر است گفت چیه گفتم لحظاتی قبل فرمانده ما زنگ زده و گفته عراقی ها حمله کردند به کرند. ایشون گفت نه اصلا صحت ندارد چون ما در جنوب اینها را پس زدیم. به یکباره گفت یک بار دیگر بگو چی گفتی؟ من یک بار دیگر آنچه که فرمانده ما گفته بود به ایشون گفتم که سکوتی در جلسه شد گفت بلند شو از این تلفن زنگ بزن به کرند ببین چه خبره خط ویژه بود. من بلند شدم هرچه تلاش کردم نتوانستم کرند را بگیرم.
گزارشگر: سه ساعت بعد منافقین به کرند رسیده بودند. بعد بلافاصله به سمت اسلام آباد حرکت کردند و ساعت 930 شب اسلام آباد را هم گرفتند
ناصر شعبانی: ما دیدم که مردم مضطربند, نگرانند و دارند از اسلام آباد می آیند بیرون یک گردنه ای است به نام گردنه چهارزبر , این گردنه چهارزبر منطقه حسن آباد , ما دیدیم خیلی از مردم را هم می شناختیم سلام و علیک کردیم گفتیم چه خبر آنها می گفتند عراقی ها حمله کردند اینقدر جاده بسته شده بود که دیگه من ماشین راگذاشتیم من و سردار نوری پیاده راه افتادیم به طرف اسلام آباد, هیچ ماشینی هم به آن طرف نمی رفت. ما به یک باره دیدیم که یک ماشینی از خودیها می آید, ماشین جیب ارتش بود, دست نگه داشتیم که ما را برساند یک دفعه ما دیدیم این ماشین جیب را یک سلاحی تیراندازی شد به طرفش ماشین جیب تیر خورد و از بالای جاده افتاد پایین جاده آنجا جاده بلندتر از زمین های اطراف بود. ما ندانستیم این از کجاست؟ رفتیم جلوتر حالا نگو اینها که دارند می آیند منافقینند من دستم را به آهن نفربرشان هم گرفتم  که سوار شوم فکر کردم اینها خودی اند به یکباره ما دیدیم که نه اصلا آرایش نفراتی که روی ماشینند دختر و پسر اینها اصلا شرایط عادی نیست. خودمان را رساندیم توی گندمزار کنار اینقدر اینها قدشان آن نفربرهای دجله برزیلی که بهشان داده بودند بلند بود که ما را نمی دیدند.
گزارشگر: پیشروی ستون منافقین بدون اطمینان از امنیت اطرافشان تا حدود 80کیلومتری عمق خاک ایران آنقدر کار احمقانه و عجیب می بود که هر کس می شنید باورش نمی شد. اما واقعیت داشت. آنها به تصور اینکه ایران از روی ضعف بر سر ناچاری قطعنامه 598 را پذیرفته تصمیم گرفته بودند با انجام عملیاتی به نام فروغ جاویدان به خیال خودشان با تصرف اسلام آباد, کرمانشاه, همدان, قزوین و تهران در 5 مرحله جمهوری اسلامی را ساقط کنند.
ناصر شعبانی: دراین عملیات به قول خودشان تمام سازمان را به میدان می آورند, تقسیم بندی می کنند که خیلی خوب می خواهیم برویم داخل ایران هر کسی چکار بکند. در این تقسیم بندی که اسنادش دست ما افتاده به صراحت دست خطهایشان هست, مثلا می گویند که از قرارگاه خانقین اشرف کی حرکت کنیم از مرز کی بگذریم به قصر شیرین کی برسیم, کی سرپل ذهاب را ازش رد بشویم, کی به اسلام آباد, به باختران , به همدان, به قزوین و سپس به تهران,
گزارشگر: نیروهای سپاه برای سد کردن نفوذ عراق در حمله سه روز گذشته اش همه در جنوب کشور بودند و جز تیپ نبی اکرم ایلام, تیپ 12 قائم کرمان, تعدادی از نیروهای یگان روح ا... و همینطور تعدادی دیگری از نیروهای سپاه همدان در غرب خبری نبود صبح روز بعد پیشروی منافقین به طرف کرمانشاه شروع شد اما هنوز 20 کیلومتر بیشتر از اسلام آباد دور نشده بودند که در گردنه حسن آباد با اولین مقاومت سازمانیافته رزمندگان ایران روبرو شدند. , بعد از گردنه حسن آباد یک تنگه دیگر وجود داشت, تنگه چهارزبر, اگر منافقین می توانستند این دو تنگه را که اتفاقا فاصله شان از هم چند کیلومتر بیشتر نبود بگیرند سقوط کرمانشاه قطعی بود. این بود که منافقین دشت گردنه حسن آباد جمع شدند و به قول خودشان مثل یک فنر متمرکز شوند و بعد با شکستن مقاومت مدافعان تا خود کرمانشاه بتازند.
ناصر شعبانی: شکل کار این بود که سریع یک خاکریز زدیم, من آمدم به آقای هاشمی گفتم که آقای هاشمی اینها منافقینند. عراق نیست. ایشون توجیه شدند و به من گفتند برو آقای رضایی اینها را توجیه کن. محسن رضایی اینها را فرمانده کل سپاه در جایی بودند و بدان که الان خدا رحمت کند صیاد شیرازی آقای هاشمی بدان که الان صیاد شیرازی از همدان با هلی کوپتر حرکت کرده دارد می آید شما سریع برگردید یا هلی کوپتر می آید آنجا شما را سوار می کند و بروید بهش بگویید که منافقین کجا هستند. من رفتم آقای رضایی آنچه که دیده بودم برایشان توجیه بکنم همینطور که صحبت می کردم دیدم هلی کوپتر صیاد شهید توی بیمارستان امام حسین نشست. آفرین به صیاد, آفرین, همیشه 214 هلی کوپتر 214 هلی کوپتر پشتیبانی است, کبرا هلی کوپتر جنگی جلوتر می رود که اگر حادثه ای برایش شد 214 برود آن را جمع کند همیشه باید 214 عقب باشد صیاد شیرازی آفرین, 214 را برد روی سر منافقین کبراها می گفت بیایید. منافقین هم گلوله می زدند موشک می زدند ما می دیدیم کنار پنجره هلی کوپتر تیر می آید کبرا ها هم آفرین با شجاعتی که صیاد داشت برد آنها را روی منافقین هر چه لانچرش موشک داشت زدیم برگشتیم یک بار دیگر پرکردیم رفتیم شلیک کردیم عجب منافقین کشته می دادند.
گزارشگر: اما این همه ماجرا نبود. منافقین با وجود دادن تلفات سنگین از گردنه حسن آباد گذشتند و پشت گردنه چهارزبر متوقف شدند.