ناوی پیلای به صدای قربانیان مورد آزار قرار گرفته در سراسرجهان تبدیل شده است

روزنامه سوئیسی لوتان (سوئیس) ـ در مطلبی با عنوان «ناوی پیلای، چشمی برای نظارت بر جهان» شرح می دهد که چگونه یک زن رنگین پوست از روستاهای فقیر تحت حکومت آپارتاید, اکنون در موضع کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد, به یکی از قدرتمندترین زنان جهان که برای احقاق بشر تلاش می کند, تبدیل شده است.

روزنامه لوتان (سوئیس) ـ ناوی دانشجو در زمان رژیم آپارتاید، اهل افریقای جنوبی با اراده و تصمیم موفق شده به قلههای سازمان ملل برسد. کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد در ژنو، میخواهد صدای رسا سرکوب شدگان در جهان باشد.

صرفا بگویید "ناوی". هیچکس کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد  را با اسم کوچک موقع تولدش، ناوانتم، صدا نمی کند، حتی مادرش. ولی او مسیر یک وکیل فوق العاده را پیمود. از آنهایی که با ترکیب اراده و اختیار از مناطق فقیر دوربان، بندر آفریقای جنوبی که ناوی پیلای در سال 1941 در آن متولد شد، تا قله سیستم سازمان ملل را طی می کند. وی توضیح میدهد که  ناوانتم یک اسم سنتی تامیل است که به معنی عدالت است.  این بمعنی «چیزی ارزشمند» است.

در 69 سالگی، ناوی پیلای  قصد ندارد که برنامه کاریش را سبکتر کند.  او به محض بازگشت از نیویورک درهای دفترش در کاخ ویلسون، مقر اصلی کمیساریای که در حاشیه دریاچه است را باز میکند. سالن بزرگ است، پر نور و مرتب. یک گرمای سختی وجود دارد چون این ساختمان  کولر  ندارد. زیبا در لباس مشکیش با حاشیه قرمز و صورتی، ناوی پیلای بنظر نمی آید که از گرما کلافه شده است. قطعا این خانم با موهای کوتاه می داند چگونه خونسرد باشد.

اما با یک حرف،  هاروارد، جایی که او سومین دانشجوی رنگین پوست آفریقای جنوبی بود که بورس گرفت، وارد خاطرات جوانیش میشود که با هیجان تعریف میکند. راه به سمت این دانشگاه امریکایی پر چالش بود: پس از اینکه اولین مدرک حقوقش را از دانشگاه ناتال، ایالت خودش، گرفت، این زن جوان با پوست تیره دید که آرزوهایش کنار زده شد. "نگذاشتند ادامه بدهم. در سال 1962، رژیم آپارتاید قانون تحصیلات دانشگاهی جداگانه را به اجرا گذاشت. من واقعا فکر کردم که این پایان کار من است. و بعد بطور تصادفی یک وزیر به او چراغ سبزی داد که یک وزیر دیگر امتناع کرده بود. او تحصیلات حقوقش را ادامه داد. یک موسسه ای که به غیرسفید پوستان اختصاص داشت باز شد که فقط اسمش دانشگاه بود. او در یک انبار سیب زمینی مسکن گزید. یک کتابخانه کوچک وجود داشت. بعنوان مثال برای درس قانون تجارت ما تنها یک کتاب داشتیم که بین 13 نفر باید مشترک استفاده می کردیم. ما به نوبت آن را  برای یک ساعت قرض می گرفتیم. در سال 1967، او دفتر وکالت خودش را باز کرد. بازار کار در دسترس ما نبود. هیچکس به ما کار نمی داد. او از قربانیان سیاهپوست رژیم سفیدها دفاع میکرد- او وکیل اعضای کنگره ملی آفریقا بود که در جزیره «رابنآیلند» حبس ابد بودند. "بعضی به من میگفتند: رکورد محاکمات را به آمریکا ببر ببین وکلا و قضات آنجا چه می گویند".

رفتن. این ایده شکل گرفت. "در یک روزنامه، من یگ آگهی دیدم که دانشجویان رنگین پوست را دعوت به تقاضای بورسی در هاروارد می کرد. اینطوری من در سال 1981 وارد شدم. این یک محیط غریبه برای یک فقیر بود که در آن فرزندان پادشاهها و سلاطین می آمدند" او یک سال آنجا ماند. چهار سال بعد برای تکمیل دکترای حقوق به آنجا بازگشت.

در اوایل سالهای 1990، کشور او فصل تاریک جداسازی نهادینه شده (آپارتاید) را به منظور گشایش به آینده بست. نلسون ماندلا از زندان آزاد شد و در اولین انتخابات غیر نژادی شرکت کرد. در سال 1995، دولت او ناوی پیلای را قاضی دادگاه عالی آفریقای جنوبی قرار داد. او اولین زن رنگین پوست بود که این مقام را گرفت ولی برای اینکه قاضی دادگاه جنایی بین المللی برای رواندا در تانزانیا بشود آن را رها کرد. "برخی ناراحت شدند که من کشور را ترک میکنم ولی من برای اینکه سازمانهای غیر دولتی بین المللی به من فشار آوردند این کار را کردم".

او فکر می کرد یک سال در آروشا خواهد ماند. او هشت سال آنجا ماند که چهار سال آن، ریاست دادگاه را بر عهده داشت. در آنجا "تاریخ نوشته شد. برای اولین بار نسل کشی به قضاوت گذاشته شد. بعد از نورنبرگ، هیچ ماجرایی در چنین سطحی بررسی نشده بود. قضاوت جنایی بین المللی یک واقعیت شد".

این حقوقدان به راحتی نمی گذارد در زمینه برداشتهای شخصی تحت تاثیر قرار گیرد. او دستهایش را به هم می مالد، احساسات در چهره اش نمایان می شود ولی صدایش یکنواخت باقی می ماند: "من فکر می کردم به اندازه کافی رنج و شکنجه در آفریقای جنوبی دیده ام. ولی هیچ چیز من را برای آن چیزهایی که روزمره میشنیدیم آماده نکرده بود. یک شاهد که میگفت هفت بچه اش مرده اند، زنی که مورد تجاوز قرار گرفته، 40 عضو یک خانواده به قتل رسیدند. این درس اصلی است که من آموختم: هرچه که رنج شخصی شما بوده باشد، مردم به شما نیاز دارند. آنها به عدالت نیاز دارند. او ادامه داد: "طبعا ما قاضی هستیم که آموزش دیدهایم فاصلهای ر احفظ کنیم. ولی برخی جزییات را نمیشود فراموش کرد. فقط مساله رنج نیست بلکه شجاعت همه آنهایی که سایرین را نجات دادند نیز هست. شقاوت در یک طرف، قهرمانی در طرف دیگر. آین ان چیزی است که به ما الهام می دهد.

در سال 2003  این زن از جنوب پایش را به شمال گذاشت، به اروپا. دقیقا در لاهه، جایی که دادگاه جنایی بین المللی که او یکی از 18 قاضیش است، قرار دارد. بعد در ژوئیه 2008، شایعه مستمر به واقعیت پیوست. بان کیمون، دبیرکل ملل متحد، او را در ژنو به ریاست کمیساریای عالی حقوق بشر گمارد که جایگزین لوییز اربور از کانادا بشود.

امروز در وسط دوره اش، ناوی پیلای به نوشته مجله فوربز 64 مین زن قدرتمند کره زمین است. پستی که اگر در رابطه با دفاع از حقوق بشر نبود، برایش مهم نبود. از زمانی که او این سازمان را اداره می کند  یک پیروزی است که او به آن افتخار میکند:  اجرای دوربان 2، کنفرانس جهانی در باره تبعیض نژادی که در آوریل 2009 در ژنو برگزار شد. قبل از آن در سال 2001 ، کنفرانس دوربان1  یک هرج و مرج بود. "دوربان شهر من است. من شوکه شدم که نام آن تبدیل به یک لغت زشت شده است".

این اهل آفریقای جنوبی زرق و برق ندارد: فقط یک جفت گوشواره طلا و یک ساعت مچی دارد. او ملاحظات فقیرانه هم ندارد. اگر دوربان 2 با تصویب متفق القول بیانیه نهایی که اراده 182 کشور حاضر برای مبارزه موثرتر علیه نژادپرستی و تبعیض بر اساس رنگ پوست، نژاد یا جنسیت بود، برای این بود که او از خودش مایه گذاشت. "تیم من دانش و هوش آن را داشتند، من انگیزه و رهبری ارائه دادم".

 یک موفقیت دوم هم برایش مهم است. او توانست مبارزه برای حقوق بشر را به شورای امنیت بکشاند. "کمیسرعالی همواره از اظهار نظر منع می شد چون این عقیده بود که محل حقوق بشر در ژنو است و نه نیویورک. ولی من دو دفعه در شورای امنیت صحبت کردم. دومین بار همین چهارشنبه گذشته بود. من از حفاظت از غیرنظامیها در درگیریهای مسلحانه صحبت کردم. وقتی شورای امنیت به مساله جنگ می پردازد، سوالات مربوط به جنگ و صلح را مطرح میکند. حالا آن را به حقوق بشر هم گسترش میدهد. از نظر من نمی شود این دو را از هم جدا کرد".

اگرچه به نظر خشک میآید، ناوی پیلای صدای قربانیان، مورد آزار قرار گرفته شدهها در سراسرجهان شده است: شهدای درگیریها، زنان، همجنس گرایان یا قربانیان رژیمهای یاغی. وقتی کشور خودش جام جهانی فوتبال را برنامهریزی کرد، فقط فکر 40 درصد آفریقای جنوبیها بود که با گرسنگی به بالین می روند."باعث نگرانی من میشود که یک کشور در حال توسعه این همه پول خرج استادیومهای گران قیمت بکند."

و سال گذشته وقتی جنگ در سریلانکا در میان آتش و خون خاتمه یافت، او اولین مقام سازمان ملل بود که نسبت به احتمال جنایت علیه بشریت هشدار داد. این باعث شد این آفریقایی با سابقه تامیل در کلمبو به عنوان نقشههای شیطانی مورد تمسخر قرار گیرد. کمیسر عالی از این موضوع خشمگین است: "من بدون ملاحظه خواستار یک تحقیق بینالمللی شدم. وظیفه من حفاظت و ارتقای حقوق بشر است. این به من اجازه می دهد که روی هر چیزی که در جهان می گذرد، نظارت داشته باشم. آنچه ما میخواهیم عدالت است. این به نفع دولت سریلانکاست که همکاری کند. اگر کار اشتباهی صورت نگرفته، بهتر  است که این سوء ظن برداشته شود. ولی مردم باید بدانند بر سر خانوادههایشان چه آمده است."

بین دو  کیس تراژیک، ناوی پیلای میتواند به خود یک آنتراکت بدهد. او ژنو را به خاطر زیبایی فیزیکی محل و مهمان نوازی سویسیها  برای خارجیها دوست دارد. او با خوشحالی از ملاقاتهای کلوب ماتیک (لیپ استیک)، یاد می کند که محفلی از حدود 20 زن سفیر در ژنو است که به نوبت ریاست میکنند. در جوانی او دوست داشت فرانسه یاد بگیرد، وی میگوید بدون اینکه بتواند حرف بزند ولی می فهمد. ولی در کشورش، انجمن فرهنگ فرانسه (آلیانس فرانسه) او را راه نداد. "ما فقط به سفید پوستان آموزش می دهیم." این خیلی وقت پیش است. از آن زمان او یک دقیقه وقت نداشته که به کتابهای درسی مراجعه کند.