پاسدار احمدی نژاد گماشته ولی فقیه، درجمع شماری ازمزدوران و تروریستهای صادراتی رژیم به خارج کشور، رکوردهای جدیدی در پرت و پلاگوییهای مضحک و یاوه سراییهای لمپنی، برجای گذاشت:
توی یک سناریوی تبلیغاتی میخواهند افرادی رو بیاورند پشت تریبونها، با یک طراحیهای پیچیده میگند ایران میخواد یک بمب اتمی بسازد. فلان آقا میگه بله، من میدانم فلان دانشمند ایرانی اون روز با من تماس گرفته، ملاقات کرد، این رو گفت، اون رو گفت، من هم یک نقشه بهش دادم، یه کاغذ دادم یک قطعه دادم، واقعاً دعوا سر اینه؟ ایران میخواد یک بمب بسازد؟ فرض محال، فرض محال، گیرم که ایران یک دونه بمب ساخت، شماها چند تا بمب دارید، یه دونه، صدتا، هزار تا، چند هزارتا. دولت آمریکا اخیرً خودش گفت پنج هزارو صد و خردهای. البته کسی نشمرده، کسی ندیده، خودشان میگویند.
اما مشکل کجاست، به نظر من مشکل سر یک مطلبه که اینو باید خوب دقت کنیم، دعوای ما و صحنه برخورد و نگرانی آنها با ما، سر یک حقیقته، اونم سر مدیریت جهان هست، چرا حالا با ما سر مدیریت جهان دعوا دارند،
با یکی از رؤسای دولتهای شرق آسیا صحبت میکردیم، گفتم اینقدر شما، یک ساعت و نیم صحبت کرد با من که بالاخره آمریکا خیلی خطرناک است و این نمیفهمد، دولتمردانش منظورش بود. شما یک مقداری حالا کوتاه بیایید. یعنی بعد از یکساعت و نیم فکر میکرد خیلی استدلالهای قوی آورده، به من گفت حالا شما حاضرید یک زره کوتاه بیایید. من گفتم نچ. گفت چرا، یک دفعه ماند. من دیدم این اطرافیانش که آمده بودند چند نفر، وزیر خارجه و، اینها پریدند بالا کف زدند. معلوم بود اینها با هم شرط بندی کردند که آنها میگفتند فلانی نمیپذیرد، این گفته بود من قانعش میکنم.
من با یک ضرب المثل ایرانی. یک تعبیر ایرانی این که شرایط عوض شده را گفتم. آقای دکتر حداد به من گفتند اینجوری نگو، یک جور دیگه بگو. من حالا دوتاش را میگوییم. یک مثالی داریم توی ایرانی ها. میگه بابا آن ممه را لولو برد. آقای حداد بالاخره ایشان معلم هستند، استاد زبان فارسی هستند. به من گفتند که بگو آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. تعجب است که نمیفهمند معادلات دنیا عوض شده. خیلی عجیب است.
من عرضم را تمام میکنم. از شما تشکر (یک نفر شروع به حرف زدن میکند) احسنت. بگذارید این جمله را هم بگم دیگه. اون ته چیزی که اونها را میسوزونه چیه؟ بالاخره یک کم خودمونی ایرانی با هم صحبت کنیم. عیب نداره، اجازه هستش؟ باز یک ضرب المثل ایرانی یا یک تعبیر ایرانی داریم میگویند باباجون، (صحبتهای یک نفر) احسنت، میخواهم همون را بگم. گفتش که بابا جون، آب را بریز همانجا که میسوزه، چرا آب را جای دیگه میریزید؟ چرا میسوزند؟ برای اینکه میبینند روح جمعی تمدن ساز و فرهنگ آفرین ایرانی بیدار شده است؟