درحالی به پیشواز روز جهانی کارگر می رویم که این قشر زحمتکشان و دردمند در رژیم آخوندی طی یک سال گذشته با مجموعه بزرگی از بحرانهای معیشتی، امنیتی، اجتماعی، فرهنگی، درمانی و شغلی دست و پنجه نرم کرده اند.
رشد و نمو ویروس مرگبار کرونا که خامنه ای از آن «فرصت» نام برده است، بهترین بستر را برای چرخه مخرب دیگری بنام فقر و به تبع آن بحران های مالی و اقتصادی فراهم نموده است.
سخن از ۱۴ میلیون کارگر ایرانی است که اکنون بدلیل استثمار سازمان داده شده از سوی دیکتاتوری ولی فقیه به «نان شب» نیز محتاج مانده اند.
این واقعیت را می توان بخوبی در چهره شهرها، در اعتراضات گسترده گسلهای کارگری و زحمتکشان در شهرهای مختلف میهن رویت نمود.
فریادهای «حقوق ما ریالیه، هزینه ها دلاریه» گویای گوشه هایی از ابعاد بحران معیشتی برای قریب ۴۵ میلیون خانوار کارگی می باشد.
به موازات این وضعیت بحرانی نیز باید به افت قدرت خرید، آنهم بدلیل پائین نگهداشتن دستمزد ها اشاره نمود. دولت آخوند روحانی در یک اقدام صرفا نمایشی سقف حداقل دستمزد برای کارگران در سال جاری را «۲ میلیون ۶۵۶ هزارتومان » تعیین کرده است.
به یقین این رقم ناچیز با توجه به رشد شدید تورم و گرانی افسار گسیخته، به مانند ریختن قطره ای آب بر اقیانوس درد و رنج مردم می باشد.
دلیل این واقعیت نیز همان وجود خط فقر و فلاکت گسترده برای مثال در بزرگ شهرها می باشد که بنابرداده های حکومتی اکنون از مرز «۱۰ میلیون» تومان در ماه نیز عبور کرده است. این واقعیت اکنون بحدی آشکار می باشد که دادههای رژیم از سقوط «۸ دهک» به خط فقر سخن به میان می آورند.
به موازات این وضعیت بحرانی نیز باید به ساختار استثمار گرایانه در محیط های کارگری و کارخانهها که تماما بخشی از تیول باندهای فاسد و غارتگر آخوندی میباشند اشاره نمود.
وجود قراردادهای سفید، تعلیق سازی یا همان اخراج فلهای کارگران، نبود بیمههای درمانی، عدم پرداخت پاداش، عیدی و یا مزایای شغلی، نبود امنیت شغلی و حقوقی و یا نبود سندیکاهای مستقل کارگری تنها بخشی از این سیاستهای عامدانه رژیم برای به مهار کشیدن کارگران و زحمتکشان می باشند.
همچنین باید از سیاهچاله ای عمیق بنام «بیکاری»در ایران آخوندزده یاد کرد که اکنون شیرازه های جامعه را گسسته است. پیشتر روزنامه حکومتی کار و کارگر( ۲۲ دیماه ۱۳۹۹) ابعاد بیکاری در ایران را اینگونه به تصویر کشیده بود: «طبق گزارش مرکز آمار در پاییز امسال ۶۲ میلیون و ۴۴۰ هزار نفر جمعیت از ۱۵ سال بیشتر در کشور داشتیم که ۲۳ میلیون و ۴۱۳ هزار نفر فعال و ۳۶ میلیون و ۵۹۱ هزار نفر غیرفعال بودند».
این حجم عظیم از بیکاری به یقین ماحصل سیاست های میهن برباده خامنه ای می باشد که سرمایه های کشور را اکنون در تنور جنگهای نیابتی، اتمی، موشکی و تروریسم دولتی هزینه کرده است. فرار سرمایه از کشور و عدم ورود هرگونه سرمایه خارجی به داخل در سایه ورشکستگی صندوق های دولتی از نتایج سیاستهای حاکمیت می باشند.
به موازت این وضعیت نیز باید به امنیتی نمودن محیطهای کارگری اشاره نمود. دستگیری های کور ، صدور احکام اعدام نمونتا اعدام شهید قیام مصطفی صالحی و یا کارگر مجاهد غلامرضا خسروی، ویا صدور احکام حبسهای طویلالمدت برای کارگران معترض بخش دیگری از کارنامه سیاه برای کارگران ایران را رقم زده است.