اوّلِ ماه مای وُ شعر وُ شعار
چه فراوان وُ تو نداری کار
نه ز آبی خبر نه از نانی
در میانِ شعار، حیرانی
وصله بَر وصله،زخم بر جانت
پینه بَر پینه بسته دستانت
روزت ای کارگر مبارک باد
تن و جانت همیشه "زخمآباد"
دَرد باشد زِ تو، دُرود از ما
غصّه سهم تو وُ سرود از ما
کارگر،خام ما مشو دیگر
کُن خیالات ما برون از سر
پرچم نان و کار و آزادی
به کَفِ دشمنان خود دادی
پرچم سرخمان برافرازیم
تا تو را در قمارمان بازیم
روزهایت همه شده شبِتار
رو چراغ خروش خود بردار
با پرو بالِ خود بکن پرواز
انقلابینوین براه انداز!