م. سروش:‌ اینک زمانِ شورش، اینک زمانِ طغیان

 

تزویر می کند شیخ، با نامِ دین و قرآن

دور از بلای او باد، هم کافر و مسلمان

 

شوم است و چندش آور، ابعادِ این تباهی

از شرّ این ستمگر، "یا رب بلا بگردان"

 

در دستِ خون فشانش، تسبیحِ فردِ اعلا

می چرخد و دمادم، در حالِ ذکر شیطان

 

بی رحم و بی شفقّت، بیگانه با محبت

در ماتم است میهن، از این پلیدِ دوران

 

دین و سیاستِ او آلوده با غل و غش

شرم از خدا ندارد، تاریخ مانده حیران!

 

معنای تامِ دجّال، ضدّ بشر مرامش

گسترده او به هر جا، داغ و درفش و زندان

 

امّ الفسادِ قرن است، معجونی از تباهی

دردِ بشر همین است، باید شود که درمان

 

تاریخ او عجین است با قتل عام و اعدام

شاهد بیاورم باز؟! کشتارِ ماه آبان

 

با ظاهری مرتب، ریش و عبا، عمامه

این پنجه های خونین، از دیو یا که شیطان؟

 

استاد سفسطه ست او، با مغلطه هماغوش

سر می بُرد حقیقت، با نامِ دین چه آسان!

 

از آنچه او نموده، در حقِ خلق و خالق

خود می کند مبرّا، حتی درنده حیوان

 

ای خلق رنجدیده، برخیز و همتی کن

با غرّشی چو توفان، رو کن به سوی میدان

 

تا دفع شرِّ ظالم، منشین زپا و بستیز

کاخ ستمگران را، باید کنی تو ویران

 

 ***** *****

 

روزِ حسابت ای شیخ، در راه هست و بی شک

بر عمرِ نکبتِ تو، آغاز گشته پایان

 

ناقوسِ خشم ملت، بشنو زِ هر خیابان

اینک زمانِ شورش، اینک زمان طغیان