کلکسیون تاریخی رویترز  در سالگرد سخنرانی «چه باید کرد» در امجدیه و گزارش‌ لوموند از تهران در همان روز 

 

 

روزنامه لوموند-به قلم اریک رولو- ۱۴ژوئن۱۹۸۰-۲۴خرداد۱۳۵۹
صدای مسعود رجوی در امجدیه: هر چه میخواهید چماق بزنید .گاز اشک آور و گلوله سر مویی از حقوق قانونی مون کوتاه نمیایم. 

 


کلکسیون تاریخی رویترز
در سالگرد سخنرانی «چه باید کرد» در امجدیه
و گزارش‌ لوموند از تهران در همان روز 


لوموند
واکنش افرادی که برای شرکت در گردهمایی آمده بودند تعجب‌آور و شگفت‌انگیز بود
در حالی که زد و خوردها ادامه داشت و شلیک گوش‌خراش تفنگ‌ها افزایش می‌یافت
زنان، مردان و نوجوانان پشت سر هم تزلزل‌ناپذیر
 در آرامش، و با نظم بسیار در صف، جلو می‌رفتند
شعار جمعیت: خلق جهان بداند مسعود رهبر ماست


طی دو ساعت حدود ۱۵۰هزار نفر در ردیف های استادیوم 
و روی زمین ورزش جمع می شوند
تا به سخنرانی آقای مسعود رجوی گوش فرا دهند
 «چه باید کرد؟»
روزنامه لوموند-به قلم اریک رولو- ۱۴ژوئن۱۹۸۰-۲۴خرداد۱۳۵۹


آقای رجوی می‌گوید: 
آزادی را به‌کسی تقدیم نمی‌کنند
 آن‌را به‌دست می آورند این نعمت خداست
 آزادی مانند اکسیژن برای نسل بشر ضروری است


رویترز-۲۲خرداد۱۳۵۹
مجاهدین می‌گویند به‌طور مکرر از سوی افراطیون هدف قرار گرفته‌اند
آنها می‌گویند که ۸ تن از هوادارانشان در سال جاری توسط افراطیون کشته شده‌اند


گزارش تصویری خبرگزاری رویترز از تهران
۲۲خرداد۱۳۵۹

 


در تهران وقتی یک گردهمایی بزرگ مسلمانان چپ‌گرا به‌آشوب کشیده شد، صدها تن مجروح شدند. درگیری وقتی شروع شد که هواداران مجاهدین از سوی هزاران حزب‌اللهی، یک گروه مسلمان بنیادگرا که سنگ پرتاب می‌کردند مورد هجوم قرار گرفتند.
هواداران مجاهدین در استادیوم ورزشی امجدیه گردهم آمده بودند تا رهبرشان مسعود رجوی را بشنوند.
سخنرانان دیگر نیز نسبت به‌شکست دولت در متوقف‌کردن حملات مکرر به‌ این جنبش اعتراض کردند.
وقتی درگیری در نزدیکی دروازه‌ها شروع شد، جمعیت برای امنیت خودش به ‌دویدن پرداخت.
هزاران حزب‌اللهی آنها را سنگ‌باران کردند. مجاهدین سال گذشته قانونی اعلام شدند و دفاترشان را در شهرهای اصلی برقرار کردند اما از سوی افراطیون اسلامی تحت فشار فزاینده‌یی قرار گرفته‌اند.
پلیس ارتش و سپاه پاسداران با شلیک هوایی تلاش کردند جمعیت را متفرق کنند. در این واقعه که به‌یکی از بزرگ‌ترین آشوب‌ها در ایران طی چند ماه اخیر تبدیل شد، از گاز اشک‌آور نیز استفاده شد.
اغلب مجروحین با سنگ یا زخم‌های ناشی از چاقو مصدوم شدند.
یک عکاس ایرانی که این (واقعه) را از سقف یک خانه پوشش می‌داد براثر اصابت یک گلوله به‌صورت اتفاقی، مصدوم شد... یک پسر جوان که گلوله به‌پایش اصابت کرده بود، قبل از این‌که بتوانند به‌او رسیدگی کنند براثر خونریزی جان سپرد.
این درگیری نشانه‌یی از اختلافات سیاسی موجود در ایران بیش از پانزده ما بعد از انقلاب است.
مجاهدین می‌گویند که به‌طور مکرر از سوی افراطیون هدف قرار گرفته‌اند. آنها می‌گویند که هشت تن از هوادارانشان در سال جاری توسط افراطیون کشته شده‌اند. چندین نفر به‌خاطر گاز اشک‌آور مصدوم شدند. برخی در خیابان‌ها که مملو از سنگ شده بود، بیهوش افتاده بودند و سنگ‌های بیشتری از سقف خانه‌ها از بالای سرشان رد می‌شد.
این درگیری تا ساعت‌ها در داخل استادیوم ادامه داشت این وخیم ترین درگیری در تهران طی دو ماه اخیر بود. سرانجام وقتی درگیری به‌پایان رسید، سیصد نفر برای معالجه باید به‌بیمارستان می‌رفتند.


روزنامه لوموند - ۱۴ژوئن۱۹۸۰-۲۴خرداد۱۳۵۹

درگیری‌های خشونت‌بار در تهران بین مجاهدین و بنیادگراهای مذهبی تهدید یک جنگ داخلی را افزایش می‌دهد. درگیری‌های خشونت‌بار روز پنجشنبه ۱۲ژوئن (۲۲خرداد۱۳۵۹) در تهران که گروههای سیاسی رغیب را رو در روی هم قرار داده، یک کشته و ۶۰۰ مجروح برجای گذاشت که ۱۳تن از آنها بر اثر اصابت گلوله بود.
گردهمایی مردمی که پنجشنبه عصر، جنبش مسلمان چپ مجاهدین خلق، برگزار کرده بود، با هدف اعتراض به‌حملات علیه نیروهای مبارز آن بود.
درگیری ساعت ۱۶عصر اطراف استادیوم امجدیه، یک ساعت قبل از شروع تجمع شروع می‌شود. دهها هزار هواداران مجاهدین در جلوی درهای ساختمان صف بسته بودند؛ در همان موقع گروههای حزب‌اللهی عربده‌کشان شروع به‌تظاهرات علیه مجاهدین کردند. آنها فریاد می زدند «مرگ بر منحرفین التقاطی»، ”مرگ بر مسعود رجوی!“ «حزب فقط حزب‌الله، رهبر فقط روح‌الله». 
این زبانزد عام است که این گروههای ضربت که در پایین شهر تهران از بین بیکاران انتخابات می‌شوند- به عنوان ابزار توسط یک حزب راست افراطی جمهوری اسلامی، به‌رهبری آیت الله بهشتی استفاده می‌شوند. ارگان مرکزی مجاهدین این هفته فاش ساخت که بهشتی رئیس مخفی «این آشوبگران حرفه‌یی» است.
حزب‌الله تلاش می‌کند مانع از برگزاری گردهمایی شود. با امواج پی در پی، آنها تلاش می‌کنند با پرتاب سنگ به‌سمت هزاران مبارز جوان که دست‌های خود را برای محافظت از صورتشان بلند می‌کنند ورودی استادیوم را سد کنند. یک حرکت غیر عادی: نیروهای پلیس و سپاه پاسداران به حمله کنندگان کمک نمی کنند ولی آنها را در برابر میلیشیای مجاهدین که ۱۰ الی ۲۰ برابر بیشتر هستند، حفاظت می کنند.”ما نبرد را ادامه خواهیم داد“
واکنش افرادی که برای شرکت در گردهمایی آمده بودند، تعجب‌آور و شگفت‌انگیز است: در حالی که زد و خوردها ادامه دارد و شلیک گوش‌خراش تفنگ‌ها افزایش میابد، زنان، مردان و نوجوانان پشت سر هم تزلزل‌ناپذیر، در آرامش و با نظم بسیار در صف جلو می‌روند. آرواره‌ها فشرده، چهره‌های سرسخت، ولی هیچ‌کس به‌باران سنگ حزب‌الله پاسخ نمی‌دهد. 
خونسردی مجاهدین و هواداران آنها گران تمام می‌شود. استادیوم به‌مرور از جمعیت پر می شود. در دو ساعت حدود ۱۵۰هزار نفر در ردیف های استادیوم و روی زمین ورزش جمع می شوندتا به سخنرانی آقای مسعود رجوی گوش فرا دهند. «چه باید کرد؟» هم‌زمان عنوان و موضوع سخنرانی رهبر مسلمانان مترقی است. او حملاتی که جان دهها مجاهد را در روزهای گذشته گرفته بود افشا می‌کند. یک فریاد از میان جمعیت بلند می شود. یک دختر جوان با لباس غربی فریاد می‌زند: «برادر من پریروز کشته شد!». یک زن با چادر سیاه در میان جمعیت خروش بر می‌آورد (و می‌گوید): «ما نه ازشاه ترسیدیم و نه از زندان‌هایش. ما از هیچ‌چیز و از هیچ‌کس نمی‌ترسیم». جمعیت با هم شعار می‌دهد: «ما به‌مبارزه ادامه خواهیم داد!». 
آقای رجوی ادامه می‌دهد: «بله، تعداد شهدای ما هر چه‌قدر هم که باشد، مبارزه تا پیروزی ادامه خواهد یافت». سخنران سی‌ساله، جوان، جمعیت را منکوب می‌کند: «به‌ما چه اتهامی می‌زنند؟ ما مسلمان هستیم؛ ما مسلمان هستیم و به‌ما می گویند که شما در یک جمهوری اسلامی به‌سر می‌برید. ولی اوباش و تروریست‌ها را به‌دنبال ما می‌فرستند. قانون اساسی (حکومت) همة آزادی‌ها را تضمین می‌کند. ولی مانع دسترسی ما به‌مطبوعات، رادیو، تلویزیون و مجلس می‌شوند. قوانین برابری اقلیت‌ها را تضمین می کند. ولی کردها و سایر اقلیت‌ها را از عدالت و آزادی منع می‌کنند و پاسخ آنها را با خون می‌دهند».
 
 اما بگذارید بپرسم بگذارید در رابطه با این همه گلها و استعدادهایی که پر پر شدند بپرسم. بپرسم که: و اذا الموؤدة سئلت بای ذنب قتلت-به کدامین گناه کشته شدند کدام گناه علمای شریعت رجال دولت وکلای مجلس اصناف بازاریها، مطبوعات رادیو تلویزیون، که میگید در خط انقلابید آخه چرا ساکتید؟ 
و بخدا قسم اگر کسی فکر کنه ما از گلوله و گاز اشک آور میترسیم . هیهات هیهات.
 
در بیرون، جنگ شعله‌ور شده است: انفجار، شلیک مسلسل و آژیر آمبولانس، گاهی اوقات صدای سخنران را می‌پوشاند. ابرهای از دود سیاه فضای استادیوم را پر می‌کند، ولی جمعیت انسانی که آن‌را پر کرده است، بی‌حرکت مانند بلوک پا برجا می ماند و در سکوت گوش می‌دهد و به‌آقای رجوی پاسخ می‌دهد. لااله الاالله. 
 برادر مسعود: فیا عجبا! عجبا! میگویید ما مسلمان نیستیم آخر علامت اسلام چیست جز شهادتین مگر ؟ " اشهد‌ان لا اله‌الاالله "‌"‌محمد"‌رسول‌الله

کف نزنید فیا عجبا عجبا مجاهد خلق باید بیایدشهادتین بگوید .باز هم بگویید اشهد‌ان لا اله‌الاالله. اشهد‌ان‌محمد‌ارسول‌الله اشهد‌ان‌ امیر المؤمنین علی حجت الله. بگذارید بشنوند همه بلند تر بگویید (شهادتین جمعیت) ها چه شد گلوله ها!؟. 

او ادامه می‌دهد «آیا می‌شنوید؟».این بار رهبر مجاهدین خطاب به حزب اللهی ها می گوید: 
برخلاف ادعاهای شما ما نه کمونیست هستیم، نه طرفدار شوروی. ما برای آزادی و استقلال کامل ایران می‌جنگیم. شما مسلمانان ارتجاعی هستید که زیر پوش اتهاماتی که علیه ما می‌تراشیدهزار بار رژیم شاه را به یک جمهوری مترقی مسلمان ترجیح می‌دهید».

”طغیان احساسات“
سخنران تکرار می‌کند: «چه باید کرد؟» او میگوید: «اعضای شورای انقلاب، مسئولین کمیته و ارتش، وزرا، پارلمانترها، در سکوت نظاره‌گرند و روی بر می‌گردانند و به‌این باندهای اوباش دست باز می‌دهند تا به‌مردم تعرض کنند». «آنها حواسشان را جمع کنند، اگر به‌این تروریسم پایان ندهند، مجاهدین که امکانات آن‌را دارند، خودشان حساب آنها را خواهند رسید». «مقامات برای خود اوهام نتراشند. یک روز نوبت خود آنها خواهد رسید». «آزادی را به‌کسی تقدیم نمی‌کنند، آن‌را به‌دست می آورند؛ این نعمت خداست، آزادی مانند اکسیژن برای نسل بشر ضروری است!».
گردهمایی پایان می‌یابد، ولی درگیری‌ها در اطراف استادیوم ادامه پیدا می‌کند. میلیشیای مجاهدین دفاع و ضد حمله می‌کند. پاسداران آنها را به‌عقب می‌رانند. از سقف خانه‌های کناری، شلیک می‌شود. بدن‌های بدون حرکت در پیاده‌روها مشاهده می‌شود. جوانانی با چهره‌های پر از خون در تمام طرف‌ها دیده می‌شوند.
آقای مسعود رجوی شب را در خانة خود سپری نکرد. (رهبر) مجاهدین مدتی است که یک زندگی نیمه‌مخفی را در پیش گرفته و به‌محل کار خود نمی‌رود. او مطمئن است که حزب جمهوری در نظر دارد قدرت را یک‌سره کند. حمله حزب‌اللهی‌ها علیه دانشجویان در پایان ماه آوریل صدها کشته در دانشگاهها بر جای گذاشت. یک حملة جدید به‌اسم «انقلاب فرهنگی» که شکل یک سنت بارتلمی به خود گرفته بود در حال تکرار در تاریخ ۵ ژوئن بود. 
طغیان احساسات که ما نظاره‌گر آن هستیم، بدلیل بحران اقتصادی و اجتماعی و تناقضات در بطن یک کشور است که فاقد دولت است. خشونت‌ها به‌خاطر پایان مهلت دولت موقت است. بله، قانون اساسی رای گیری شده و پارلمان انتخاب شده است. می ماند شکل گیری اولین دولت متشکل از جمهوری اسلامی که انتظار میرود تصویر با ثباتی از خود نشان دهد. 
دو روز پیش آقای آیت مسئول حزب جمهوری به گزارشگر ویژه روزنامه لوماتن گفت که”دولت جدید می بایست کاملاً یک دست در زیر نظر حزب ما باشد“. 
وقایع تا به این جا رسیده است. برخی ناظرین از این نظریه پشتیبانی می کنند که انتخاب بین تفاهم و یا یک جنگ داخلی خواهد بود.