حسین پویا: وصیت روحانی به رئیسی

 

 

 

گفت روحانی رئیسی را که هی

آن شنیدم می زنی گهگاه نی

 

بنده هم گاهی خودم نی میزنم

در کنارش هم کمی می میزنم

 

من به تو اینک وصیت می کنم

علم خود را با تو قسمت می کنم

 

من که کردم ادعای آکسفورد

زیر بار مشکلات گشتیم خورد

 

من که بودم میخ علم اقتصاد

طرح هایم جمله ... به آب

 

گرچه بهر دوستان و بستگان

طرح هایم بود بانک آب و نان

 

من که بودم دولت چیز و امید

حضرت عاقا به سر تا پام ...

 

گرچه بودم من به ظاهر محترم

لیک دائم میزد عاقا تو سرم

 

از تورم هم دهانم صاف شد

هیئت دولت بسی علاف شد

 

از تورم هرچه گویم کم بود

با تورم زندگی ماتم بود

 

آنچنان سیلی بخوردم از دلار

که بپیچیدم به خود مانند مار

 

دکترای من که از آکسفورد بود

تا حدودی بنده را رسوا نمود

 

دکترای تو ولی قلابیه

حاصل اعدامه و قصابیه

 

لاجوردی بود قصاب اوین

سالها بودی تو با او همنشین

 

پس به تو از من نصیحت ای رئیس

تا توانی پای عاقا را بلیس

 

گاهگاهی هم کنارش نی بزن

بیخیال وقت، پی در پی بزن

 

گفته هایش را ولی باور نکن

حقه بازی می کند او در سُخُن

 

بارها او بنده را خیطم نمود

آبرویم برده رویم کم نمود

 

با بزرگان هم زیادی لج نکن

هی دهانت را به آنها کج نکن

 

پول خود را خرج جن گیران مکن

اعتمادی هم به جنهاشان مکن

 

چونکه جنها جملگی شان خائنند

نزد عاقا از برایت می زنند

 

از ذغال خوب هم غافل نشو

در کنارش هم بخور یک آبجو

 

قدر بابای عیالت را بدان

گاهگاهی زیر ریشش شو نهان

 

گاهگاهی هم ز بنده یاد کن

قوم و خویشان مرا آزاد کن

 

بعضیاشان را به زندان برده اند

چونکه پول بانکها را خورده اند

 

خوردن اموال بانک و اختلاس

خود تو میدانی که خیلی با صفاس

 

الغرض ما را دگر امید نیست

ای رئیسی این حکومت رفتنیست