یک نمونه این واقعیت را میتوان بهخوبی در پروژههای آبرسانی و انتقال بیرویه آب، زدن چاههای غیرمجاز، سدسازیهای غیراستاندارد، فروش بیرویه آب به کشورهای همجوار و یا «پروژههای مخفی» از سوی ارگانها و زیر شبکههای مافیایی در سپاه پاسداران رویت نمود.
یک نماینده مجلس حکومتی از اهواز ضمن اعتراف به این واقعیت میگوید: «گریه آور است که با وجود ۵ سد بزرگ، ۷۰۰روستا و ۲۵شهر تنش آبی داشته باشند» (سایت حکومتی خبر فارسی ۳۱تیر ۱۴۰۰).
به یقین نخستین منظر برای ورود سپاه پاسداران به کلان پروژههای کشور را باید در حرص و طمع خامنهای با هدف بهدست آوردن منابع مالی و سپس عدم تمایل از سوی سرمایهگذاران داخلی و خارجی برای ورود به میدان مملو از مین در رژیم آخوندی جستجو نمود.
براین منطق شاهد هستیم که سپاه به هر بخش اقتصادی، تولیدی، محیطزیستی، فرهنگی و یا اجتماعی ورود کرده است، با خود چیزی بجز خرابی، بلبشو، نابسامانی و برهم زدن تعادل در آن میدان را به همراه نداشته است.
ابعاد این حقیقت را میتوان برای نمونه در صنایع کلان مانند فولاد، برق، آب رسانی، زمین، کوه، جنگل و یا سدسازیهای غیراستاندارد و فلهای از سوی سپاه پاسداران، بهخوبی لمس نمود.
این کارگزار حکومتی در ادامه میافزاید: «در کجای دنیا ۲۵ شرکت فولادی در کویر کشور احداث میکنند و بعد هزاران کیلومتر آب را انتقال میدهند که آنجا را آباد کنند؟ با این روش ما اکو سیستم منطقه را به هم میزنیم؛ همان اتفاقی که برای دریاچه ارومیه افتاد و آن را به دریاچه نمک تبدیل کرد و نهایتاً ۵استان گرفتار شدند».
در این راستا نقش سپاه پاسداران برای بروز بحران بیآبی در خوزستان، زرخیزترین استان کشور به یقین بیبدیل است. سخن از بحران در بخشهای بزرگی از میهنمان میباشد که رودخانههایی مانند «کارون، دز، جراحی و زهره» را در خود داشته، اما بهدلیل بیکفایتی، سوءمدیریت، مطامع مالی و اقتصادی و وجود مافیای آب از سوی سپاه، توان پاسخگویی به نیاز های اولیه مردم را ندارد.
مضافا بر این واقعیت نیز باید به خشکسالیهای عامدانه در تالابهای بزرگی مانند هورالعظیم و یا شادگان که در طول تاریخ همواره یکی از منابع تأمین آب در این خطه بودهاند، اشاره نمود.
همچنین وجود حجم عظیمی از پروژههای مخفی و امنیتی از سوی سپاه پاسداران خود از جمله دیگر دلائل برای ابعاد خرابیها ، تشنگی، گرسنگی و بیکاری مردم در این منطقه میباشد.
به یقین آنچه که سپاه توان اجرای آن را دارد، همان زدن تیر خلاص بر مردم و قیامآفرینان بهویژه کودکان و نوجوانان میهنمان، شکنجه، ترور، جنگافروزی میباشد.
براین منطق است که نام این ارگان سرکوبگر و خونریز در فرهنگ ما ایرانیان با «قوم مغول» و یا «اسکندر مقدونی» مترادف گردیده است.