باز شیخ قتلعام شصت و هفت
آلت دست امام شصت و هفت
گرگ خونخواری که از چنگال او
می چکد خون مدام شصت و هفت
شیخ خونریزی که بر پیشانی اش
حَک شده مُهرِ پیام شصت و هفت
آمده تا خون بریزد باز هم
تا بخشکاند مرام شصت و هفت
سیدعلی آورده این جلاد را
تا بخواباند قیام شصت و هفت
شیخک خنگ و پلید و بیسواد
زشت روی و زشت فام شصت و هفت
گرچه کوشیده که تا خود را کند
تبرئه از اتهام شصت و هفت
سیدعلی هم کرده او را بارها
برحذر از ذکر نام شصت و هفت
این زمان شیخک تدارکچی شده
آلت دست مقام شصت و هفت
کرکری خوان است شیخ بی شرف
از برای پیشگام شصت و هفت
لیک باشد سیدعلی خود بی خبر
این بود جان کلام شصت و هفت
در قیامی سرخ فام و شورشی
خلق گیرد انتقام شصت و هفت