با نیم نگاهی به صحنه داخلی و بویژه رکود شدید اقتصادی و تولیدی و همچنین وجود ابر بحرانی بنام تورم و گرانی اکنون به این واقعیت پی میبریم که رژیم آخوندی هیچگونه راه حلی برای برون رفتن جامعه از مجموعه بحرانهای فوق در دست ندارد.
بازی با زمان و اتخاذ سیاست «انشالله، ماشالله» که بطور نوبتی از سوی دولت های دست نشانده ولی فقیه اتخاذ می شوند، بهترین بیان برای دستان خالی حکومت در زمینه مبارزه با فقر، گرانی و گرسنگی می باشند.
یک رسانه حکومتی ضمن اعتراف به چشم انداز تیره برای خروج برای این بحران می نویسد: «ما می خواستیم با شعار نه شرقی و نه غربی مدل حکمرانی دنیا را دگرگون کنیم و نسخه جدیدی از حکومت داری اسلامی را به جهانیان صادر کنیم اما امروز زمین گیر شده ایم». (سایت حکومتی عصر ایران ۲۳ مهر ۱۴۰۰)
این جملات در حالی بیان می شوند که در تمامی سخنان متولیان و کارگزاران حکومتی، غلوگویی، بزرگ نمایی های پوشالی و قدر قدرتی های قلابی اکنون به بخش جداناپذیری از ماشین تبلیغاتی حکومت تبدیل شده اند.
این گزارش در ادامه می افزاید:«پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان به تازگی گزارشی منتشر کرده است که نشان می دهد از هر سه ایرانی، یک نفر با فقر مطلق دست و پنجه نرم می کند.چرا اقتصاد ایران به این حال و روز افتاد؟ مشکل در اسلامی کردن علوم است و یا اینکه علم اقتصاد ما اسلامی نیست و اگر می بود چنین چالش هایی وجود نداشت؟».
ترجمان این جملات به معنای بروز شکاف عمیق طبقاتی در ایران است. بدین سان شاهد هستیم که قریب ۳۰ میلیون ایرانی اکنون در فقر مطلق بسر می برند و آمارهای رسمی حکومت از وجود خط فقر ۸۰ درصدی سخن رانده اند. یکی از دلائل برای این بحران همان ورود پولهای باد آورده و دلارهای نفتی میباشد که در منطق خود تعادل جامعه را در سایه راهاندازی اقتصاد خصولتی، رانتخواری، باندهای مافیایی و فساد حکومتی رقم زده است.
یک رسانه دیگر رژیم نیز با اشاره به وجود لشگر گرسنگان که نتیجه منطقی شکستهای خامنهای می باشد، اعتراف کرده است: «باید مانع از بروز پدیدههایی چون شورشهای بیکاران و گرسنگان شویم. اخبار آسیبهای اجتماعی و نیز گزارشهای کوچک شدن سفره مردم و حذف مواردی چون گوشت و مرغ بهمثابه شمارش معکوس و زنگ خطر است». (سایت مجاهدین خلق به نقل از روزنامه حکومتی مستقل ۲۶ مهر ۱۴۰۰)