یک نمونه این وضعیت را می توان در صنعت نفت رویت نمود. سخن از بخش درآمد زا در ایران آخوند زده می باشد که اکنون بدلیل وجود بلبشو در سیاست های کلان آخوندی و نبود راهکارهای جایگزین به تنها منبع درآمد برای کشور تبدیل شده است.
دراین راستا متولیان رژیم آخوندی سخن از اقتصادی بغایت وابسته به فروش نفت و گاز را دارند. بنابرارزیابی های صندوق بینالمللی پول، اقتصاد ایران، اقتصادی تک پایه و تنها بضرب دلارهای نفتی وضعیت شکننده خود را تا به امروز حفظ کرده است.
این روند نیز در منطق خود به فشار حداکثری بر زیربنا ها و تاسیساست نفت و گاز وارد نموده ، بطوریکه اکنون زنگ های خطر برای رژیم آخوندی را بصدا درآورده است.
ورشکستگی رژیم آخوندی که خود را در نبود سرمایه گذاری برای این صنعت حیاتی به نمایش میگذارد ، در روند خود نیز به فرسودگی شدید پالایشگاهها، چاه ها و منابع عظیم نفت و گاز کشور ضربات جبران ناپذیری وارد نموده است.
یک گزارش حکومتی ضمن اعتراف به این روند می نویسد: « اگر بخواهیم حداقلها را در صنعت نفت داشته باشیم ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیارد دلار پول لازم داریم. بعبارت دیگر اگر ۱۶۰ میلیارد دلار هزینه نکنیم تبدیل به واردکننده گاز خواهیم شد». (خبرگزاری حکومتی ایلنا ۱۷ آبان ۱۴۰۰)
به یقین عدم مشروعیت رژیم دراین میان نقش بسزایی ایفا کرده و در منطق خود راه به آنجا برده است که اکنون هیچ سرمایه گذاری حاضر به ورود بازار مملو از ریسک و تهدید در رژیم آخوندی نمی باشد. وجود باند ها و شبکه های مافیایی سپاه پاسداران که اکنون سایه سنگین خود را بر صنعت نفت انداخته اند ، نخستین مانع برای ورود سرمایه می باشد.
این گزارش در ادامه به چشم انداز بحرانی برای صنعت نفت و گاز در ایران آخوند زده اذعان کرده و ادامه می دهد: «در حالت عادی ذخایر نفتی وقتی به سقف تولید برسد معمولا بین ۵ تا ۲۰ درصد در سال بستگی به شرایط خاص مخزن افت تولید داریم، این رقم در مورد میادین ایران بین ۵ تا ۷ درصد است، یعنی اگر در صنعت نفت سرمایهگذاری نکنیم هر سال بین ۷ تا ۱۰ درصد و در برخی حوزهها تا ۱۵ درصد فقط کاهش ظرفیت تولید خواهیم داشت».
واقعیت در دیکتاتوری ولی فقیه آن است که نگاه رژیم به صنعت نفت و گاز کشور، اساسا دیدگاهی براساس غارت و بدست آوردن سرمایه برای مخارج و هزینه های سنگین در زمینه ساخت سلاح اتمی، موشکی و صدور بنیادگرایی می باشد.
براین اساس مردم ایران که اکنون در بدترین شرائط معیشتی روزگار بسر می کنند، از این «خوان یغما» نه تنها عایدی نداشته اند، بلکه باید تبعات مخرب سیاست های راهبردی فوق را با حذف نان شب و با بیکاری گسترده، رکود اقتصادی و تولیدی و با فقر و فلاکت پرداخت نمایند.
نیم نگاهی به وضعیت شهرها و روستا ها و یا بحران معیشت، گرانی و تورم بخوبی مهر تائیدی بر نکات فوق می باشند. این وضعیت ضد انسانی در حالی است که رژیم آخوندی از ابتدای حاکمیت منفورش حداقل «۱۸۰۰ میلیارد دلار» درآمدهای حاصله از فروش و نفت و گاز داشته است.