ولیفقیه طلسمشکسته بهغلط بر این باور بود که با بروی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی، دیکتاتوری وی توان مقابله یا دو ابر بحران «داخلی و خارجی» را خواهد یافت. یکپایه این سیاست بر سرکوب در داخل کشور استوار است که اکنون در بافت و ترکیب وزرا، معاونان، مدیران و بهویژه استانداران که تماماً از عناصر و فرماندهان سرکوبگر سپاه پاسداران، بسیج و اطلاعات میباشند، نهفته است.
بدینسان رژیم آخوندی که طی چهار سال گذشته حداقل با چهار قیام بزرگ روبهرو گردیده، تنها راهکار برای خروج از ابر بحران سرنگونی را در هر چه نظامی کردن خود با اهرم سرکوب و امنیتی بودن جامعه جستجو میکند.
قیام کشاورزان و پیوستن مردم در شهرهای اصفهان و حومه به آن، نشان داد که به چه میزان اهرم سرکوب پوسیده است و رژیم آخوندی را با تمام تمهیدات، سرکوب، شلیک تیر خلاص بر سر و صورت مردم و متعرضان و دستگیریهای کور از واقعیتی بهنام سرنگونی خلاص نخواهد شد.
ابعاد ترس و هراس ولیفقیه از قیام اخیر و گسترش آن به دیگر شهرها به حدی است که نماینده خامنه در اصفهان آن را «یادآور» قیام «سال ۹۸» نامیده است.
وی از سر استیصال آدرس مقاومت ایران و کانونهایشورشی را اینگونه به بیرون ساطع میکند: «فعال شدن دیگر باره این آشوبگران مستلزم برخورد انتظامی و قضایی قاطعانهتری است آن چنانکه دشمن دیگر خیال تخریب و اغتشاش را در سر راه ندهد».
آخوند طباطبایی سپس با اعتراف به سرکوب خونین مردم در اصفهان میافزاید: «طبیعی است ادامه دادن کار برای منافقان و ضدانقلاب فرصت فراهم میکند و نباید ادامه پیدا میکرد» (سایت حکومتی تابناک ۶آذر ۱۴۰۰).
در یک نگاه اجمالی به صحنه و حضور گسترده مردم، اکنون این واقعیت یکبار دیگر به اثبات رسیده که جامعه دردمند ایران با رژیم آخوندی بههیچوجه سرسازش ندارد. این واقعیت را میتوان بهخوبی در جایجای ایران، در خیزش و اعتراضات بهحق گسلهای مختلف اجتماعی، در میان کارگران، کشاورزان، معلمان، بازنشستگان، کادرهای درمانی و دانشجویان و اقلیتهای قومی رؤیت نمود.
همچنین ابعاد هراس خامنهای از رشد و نمو قیام به دیگر شهرها و نقش بیبدیل مقاومت ایران در سازماندهی و سمت و سو دادن انقلابی به آن به حدی است که رژیم آخوندی از سر استیصال و درماندگی دست به «کفن پوسیده» شاهان سرکوبگر میزند.
بقول رهبر مقاومت «ترفند مدد خواهی شیخ از شاه دردی دوا نمیکند. دیکتاتوریهای آخوندی و سلطنتی دوروی یک سکهاند».