خامنه ای توان مقابله با قیام‌ها را ندارد

 

 

خیز بزرگ معلمان در بیش از ۱۱۴ شهر کشور و فریاد آنان مبنی بر «زندانی سیاسی آزاد باید گردد »، «معلم زندانی آزاد باید گردد» دیگر هیچ شک و شبهه ای باقی نگذاشته که جامعه دردمند ایران خواهان دگرگونی این نظام سرکوبگر و ضد انسانی است.

خامنه ای برای ممانعت از سرنگونی و علیه این روند شتابان تلاش دارد تا با «مدیریت بحران» بر موج نارضایتی گسل های اجتماعی سوار شده و بر خواسته ای بحق آنان ترمز بزند، اما طی قیام بزرگ کشاورزان در اصفهان و دو قیام بزرگ گسل های فرهنگی و معلمان شاهد پتانسیل عظیم جامه برای دور زدن این ترفند رژیم آخوندی می باشیم. 

همچنین برروی کار آوردن آخوند دژخیم ابراهیم رئیسی با مجموعه بزرگی از فرماندهان سپاه پاسداران و کادرهای امنیتی در پست های کلیدی وزارت و استانداری، فرمانداری و مدیریتی ترجمان خالی بودن دستان ولی فقیه در مقابل رشد اعتراضات و خواسته عموم برای سرنگونی نظام آخوندی است.
یک کارگزار حکومتی ضمن اعتراف به نقش مقاوت ایران در اعتراضات کشور می گوید: «دشمنان با وارونه جلوه دادن مسائل داخلی و خارجی کشور، درصدد القای ناکارآمدی نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند». (خبرگزاری حکومتی میزان ۲۲ آذر ۱۴۰۰)

وی در ادامه تلاش دارد تا ابعاد روبه رشد اعتراضات و نارضایتی را صرفا به مقوله هایی مانند «شبکه های مجازی و انیترنت » محدود نماید. آخوند آقاجانپور، رئیس سازمان عقیدی و سیاسی در وزارت دفاع رژیم می افزاید: «اکنون دشمن وارد خانه‌های ما شده است. آن‌ها با ترکیب واقعیت و دروغ، ذهن مخاطب را گمراه می‌کنند و در نهایت با ایجاد شبهه، در راستای رسیدن به هدف خود، مرز‌های اعتقادی فرزندان ما را سست و متزلزل می‌کنند».

 خلاف گویی و وارونه نمایی آخوندی بحدی است که حتی چشمان آنان را بروی واقعیت موجود در کف خیابان ها ، اشعار معترضین، فقر و فلاکت معیشتی، گرسنگی، بیکاری، رکود شدید اقتصادی و تولیدی، تورم و گرانی سرسام آور، سرکوب خونین جامعه، کودکان کار و زنان خیابانی، بحران کرونا، فساد و غارت حکومتی، تخریب محیط زیست و هوا بر هزینه های سنگین برای ساخت بمب اتم ، موشک و کشور گشایی، کور کرده است.

واقعیت دراین میان آن است که بار طبقاتی جامعه دیگر به مانند دهه هفتاد و در شعار «رای من کو» درجا نزده است ، بلکه اکنون بدلیل وجود ابر بحران ها، سوء مدیریت، خیانت باندهای قلابی رژیم و ابعاد شدید نقض حقوق انسانی، در منطق خود به رشد و نمو اعتراضات سیاسی تبدیل شده است.

 براین منطق دیگر موضوع از خواسته های صراف صنفی گذشته و به تنفر عمیق جامعه علیه کلیت نظام آخوندی و بویژه شخص ولی فقیه رسیده است. متولیان رژیم آخوندی راهکار را به مانند دیکتاتوری شاه، در سرکوب عریان جستجو میکنند، اما اهرم منحنی سرکوب سرانجام در نقطه ای به اوج خود خواهد رسید و در روند منطقی و تاریخی اش بر «سر و ریش و عبا و عمامه» آخوندها فرود خواهد آمد.