براین اساس شاهد هستیم که رسانههای اجتماعی روزانه از «انتصاب» یکی دیگر از «بستگان، فامیل و یا آشنایان» باند رئیسی در سطوح مختلف دولتی، لشکری و یا کشوری خبر داده و آن را حتی با جملاتی مانند «تقسیم غنائم جنگی» توصیف میکنند.
بر این اساس آخوند جلاد رئیسی که خود «شش کلاس» بیشتر سواد ندارد، با بروی کارآوردن افراد ناکارآمد، بیسواد، فاقد تخصص، مدیریت و تجربه، عملاً به رشد بحرانهای متعدد در رژیم آخوندی دامن زده است.
این وضعیت مضحک بحدی است که برای نمونه سایت حکومتی خبرآنلاین (۲۵ دیماه ۱۴۰۰) در مطلبی تحت عنوان «انتصابات دولتی، تقسیم غنایم جنگی میان فامیل، شرکا و رفقا» از جمله نوشته است: «آنطور که برخی فعالان حوزه سیاست میگویند به عصر «شاه شهید» قاجار بازگشتهایم که کرسی صدرات ایالات و ولایات را به حراج میگذارند تا از محل درآمد آن، امورات دولت فخیمه بچرخد؟ هر که بیشتر سر کیسه بجنباند، بیگلربیگی کرسی بزرگتری شود، بر صدرنشیند و قدر بیند؟».
به یقین این واقعیت در دیکتاتوری ولیفقیه ریشه در دو عامل مهم دارد. نخست وجود ابعاد تنفر اجتماعی از رژیم آخوندی است که اکنون خود را در بروز مجموعه اعتراضات و قیامهای بهحق مردمی به نمایش میگذارد، بهطوریکه در روند منطقی خود به پشت کردن جامعه به رژیم آخوندی راه برده است. بر این اساس جامعه دردمند ایران با «نه بزرگ» به دیکتاتوری ولیفقیه، حاضر به هر گونه مشارکت در این رژیم سرکوبگر نیست.
از سوی دیگر این وضعیت متزلزل برای خامنهای ترجمان ایزولاسیون حکومت نیز هست. سخن از ولیفقیهای است که اساساً از «سایه» غیرخودیها وحشت داشته و بدین سان تنها راهکار را در اعطاء هر چه بیشتر پستهای کلیدی برای دوایر مختلف دولتی و حکومتی در خانواده «هزار فامیل» جستجو میکند.
جابجا نمودن مهرهها از پستی به پست دیگر، انتصابات فامیلی و فلهای که اکنون به مانند «چرخ فلکی» در درون رژیم آخوندی در حال چرخش مییاشد، آینه تمام قدی برای یک دیکتاتوری مذهبی و بهغایت بسته و منزوی است.
این گزارش در ادامه به ابعاد تنفر اجتماعی از رژیم آخوندی اعتراف کرده و میافزاید: «گاهی آش انتصابات بیارتباط –مانند انتصاب فردی با لیسانس پرستاری برای معاونت حقوقی وزارتخانه مهمی همانند وزارت اقتصاد- چنان شور میشد که روزنامهنگاران از آن تعبیر «فوق عجیب» میکردند و گاهی هم قصه به شبکههای اجتماعی میکشید و مردم طناز ایرانشهر، هر چه دلشان میخواست برای انتصابات میسرودند».
همچنین ابعاد فامیل بازی و انتصابات خانوادگی در دولت نحس سیزدهم که خود را در تمامی سطوح به نمایش گذاشته، بحدی است که یک شاعر باند خامنهای ضمن به سخره گرفتن این سیاست، خطاب به آخوند جلاد رئیسی میگوید:
«شد صورت خلق، سرخ از سیلیتان
کو تجربه؟ کو مدرک تحصیلیتان
این دولت انقلاب اسلامی ماست
نه دولت انقلاب فامیلیتان»!