دیروز صدای دایه دایه وقت جنگ است، صدای نور مراد الوار بزرگمرد دلیر ارتش آزادی خاموش شد، اما هزاران هزار جوان شورشی بهویژه جوانان دلیر لر صدای او را پرخروش میکنند و در مسیر مجاهدت و پایداری او برای سرنگونی رژیم گام بر میدارند.
نورمراد صدیق و والا که بهخاطر هواداری از مصدق بزرگ پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد چند ماه در زندان شاه بود، از ۱۳۶۸که دوباره به مجاهدین پیوست و نبرد برای سرنگونی در ارتش آزادیبخش را برگزید، هرگز به پشت سر نگاه نکرد، از خانه و خانمان بهکلی دست شست، در برابر توطئههای رژیم و وزارت اطلاعات بدناماش مثل کوه ایستاد، در تمام دوران پایداری اشرف و در قتلگاه لیبرتی با روی گشاده ایستادگی کرد، بسا که در هنگامه نبرد و پایداری مشکلات سن و سال و بیماری را ناچیز شمرد، بارها گفت و نوشت: «اگر تمام دنیا (بر سرم) آتش بریزند از مبارزهام برنمیگردم و از مجاهدتم دست برنمیدارم و حتی یک مو کوتاه نمیآیم» و چنین است وصیت او در شهریور ۱۳۹۸که به بیمارستان رفته بود، که بر سنگ مزارم تفنگ برنو حک کنید ”در آن دنیا هم میخواهم با آخوندها بجنگم.“
در رفتار و سخن بیآلایش بود، گرمای مهر و برادریش همه را مجذوب خود میکرد، از آن مجاهدانی بود که از مبارزهیی که با تمام وجود برگزیده بود، صفا میکرد و بهخصوص عشق و ایماناش به مسعود مشتاقانهترین احساسها را در او برمیانگیخت.
راستی که او یار غمخوار و وفادار مسعود بود. راستی که از دلیرترین شجاعان و جنگاوران لرستان بود؛ یکتنه حریف دهها مزدور و راستی که از افتخارات تاریخ لرستان و زادگان شهر بجنورد بود.
فقدان این مجاهد صدیق و بزرگوار را به مردم لرستان، به سازمان مجاهدین خلق ایران و قبل از همه به مسعود تسلیت میگویم و به روح پاکش درود میفرستم.