این بود بر رقص شیخ و سلطنت تنها جواب
خیزشی چون برق، طغیان، سرنگونی، انقلاب
دشمنان نسل انسان، سارقین نان خلق
گاهگاهی سر برون میاورند از منجلاب
نظم استبداد و استثمار اما رفتنی است
میشود کاخ ستم با پتک آزادی خراب
سلطه اش وقتی که بیمرز است استثمار کور
جز بسوزد نظمش از بنیان نباشد انتخاب
نسل انسان چون شود از بند اهریمن رها
میگشاید بال خود در آسمان همچون عقاب
نور و شادی میکند جاری نفس در اجتماع
میتوان حتی انالحق زد بدور از اضطراب
کودک افتاده از پائی که بیکس مانده است
میرود بر شانه های ارتش خلقش بخواب
ریشه جنگل گرائی، ارتجاع مذهبی
خشک میگردد چو از ذاتش فرو افتد نقاب
صبح آزادی، چو ساقی میرسد با جام عدل
محتسب باید بگرید خون بهنگام حساب
موسم تصحیح تاریخ است و حذف ارتجاع
میرسد از ره تکامل کاروانش پر شتاب
ای وطن دامان تو پاکیزه گردد از لجن
چون بر آید صور اسرافیل صبح انقلاب
این بود بر ائتلاف شیخ و شه تنها جواب
خیزشی چون برق، طغیان، سرنگونی، انقلاب
سلام و درود بی پایان بر رزمندگان اهریمن ستیز کانونهای شورشی و دلسپردگان پاکباز آنان در سراسر جهان