سخنرانی خانم مریم رجوی در کنفرانس سالانه گروه‌های پارلمانی اروپایی دوستان ایران آزاد

 

 


خانم مریم رجوی: مردم ایران همان‌طور که دیکتاتوری سلطنتی را سرنگون کردند امروز هم شعارشان این است: مرگ بر ستمگر چه شاه باشد چه رهبر

به شما اعضای کمیته‌های پارلمانی برای یک ایران آزاد از کشورهای انگلستان، آلمان، فرانسه، ایتالیا، سوئیس، کشورهای نوردیک، هلند، رومانی و هم‌چنین اعضای این کمیته در پارلمان اروپا درود می‌فرستم. از حضور شما در کنفرانسی که مقارن سال‌روز انقلاب بزرگ مردم ایران است بسیار سپاسگزارم.

امروز هم در داخل ایران و هم در سیاست‌ها و تحولات معطوف به ‌ایران در خاورمیانه و جهان، وضعیت فوق‌العاده‌یی وجود دارد. این وضعیت، رشته‌یی از وظایف بسیار مهم را روی میز قرار داده که پاسخ به ‌آن از هر جهت ضروری است. بنابراین به‌جاست که درباره وجوه گوناگون این وضعیت و چشم‌اندازها گفتگو کنیم.

سال گذشته، خامنه‌ای ولی فقیه رژیم، با پرداخت بهای سنگینی یک جلاد قتل‌عام ۶۷ را به ‌ریاست جمهوری رژیم خود منصوب کرد. آوردن این شخص یعنی رئیسی مهم‌ترین برگی بود که خامنه‌ای پس از فوران قیام‌های بزرگ و پی ‌در پی در سراسر ایران بازی کرد. حالا سئوال این است که آیا آرایش سیاسی جدیدی که رژیم برقرار کرد، به‌ معنای احیای قدرت ضربه خورده رژیم است و از این پس در مسیر تثبیت‌شدگی و استحکام و آینده‌داری پیش می‌رود؟ یا برعکس، همین آرایش جدید ضعف و بی‌ثباتی حکومت را تشدید کرده است؟
شواهد و فاکت‌های متعدد جای تردیدی باقی نگذاشته که رژیم آخوندی در موقعیت سرنگونی است.
ولی وقتی می‌گوییم رژیم در فاز پایانی قرار گرفته، آیا این ارزیابی برخاسته از خواست‌ها و اهداف مقاومت ایران است؟
خیر؛ این نه دیدگاه خاص این مقاومت است نه چیزی است که بر اساس خواست‌ها و جهت‌گیری مبارزاتی‌مان ابداع کرده باشیم. واقعیت‌های بزرگ جامعه ایران موقعیت سرنگونی رژیم را فریاد می‌کند. در سال میلادی گذشته هر ۴ماه یک قیام گسترده در ایران رخ داده است.
در سراسر سال، در حالی که مردم ایران از شیوع سویه‌های مختلف کرونا و نیم میلیون قربانی آن رنج می‌کشند، تمام کشور از اعتراض‌ها و اعتصاب‌ها در تلاطم است.
مهم‌ترین خصلت این اعتراض‌ها این است که رژیم نمی‌تواند حدس بزند شروع اعتراض‌های بعدی چه زمانی است. سپاه پاسداران و سایر نهادهای امنیتی و اطلاعاتی پی در پی به حالت آماده‌باش در می‌آیند و در تنش و فرسایش دائمی گرفتار شده‌اند. زیرا اگر برای مقابله با اعتراض‌ها، اندکی تأخیر کنند، مهار اوضاع را از دست می‌دهند.
امروز بیشتر تضادهای جامعه ایران به‌صورت حاد و بعضا بازگشت‌ناپذیر علیه رژیم فعال شده‌ است. کارگران و کشاورزان سر به ‌شورش برداشته‌اند. معلمان و فرهنگیان بارها تجمع اعتراضی برپا کردند. در مناطقی که هموطنان بلوچ، عرب و کرد سکونت دارند، جوانان عاصی پی در پی به ‌حملات مسلحانه علیه پاسداران دست می‌زنند، در حاشیه‌ فقرزده شهرها، مردم به‌ شدت محروم، در تنش دائمی با رژیم‌اند. پاسداران پی در پی خانه‌های آن‌ها را تخریب می‌کنند و متقابلاً آن‌ها محدودیت‌ها و قوانین ستمگرانه رژیم را زیر پا می‌گذارند.
رژیم در مقابل این وضعیت ناتوان است. این ناتوانی قبل از هر چیز به ‌این دلیل است که با جامعه‌یی مواجه است که در حالت تخاصمی با رژیم قرار دارد. مردم آشکارا در خیابان‌ها فریاد می‌زنند که دشمن ما همین‌جاست دروغ میگن آمریکاست. تخاصم شدید مردم ایران با رژیم علت اصلی بی‌ثباتی رژیم آخوندی است.
این واقعیت را هم باید یادآوری کنم که خامنه‌ای برای جلوگیری از رسیدن رژیم به‌چنین موقعیت خطرناکی همه راه‌های ممکن در چارچوب حفظ هژمونی خودش را آزمایش کرده و در آن به‌بن‌بست رسیده است.
به‌کارگیری جریان اصلاح‌طلبی قلابی درون رژیم یکی از این راه‌هاست. آخوندها و باندهایی که خود را معتدل یا اصلاح‌طلب جا می‌زدند، برای سال‌های متمادی مانند عایقی در برابر سرنگونی رژیم ایفای نقش می‌کردند. اما بعد از شروع دوران قیام‌ها از دی ۹۶ به ‌بعد، دیگر خاصیت و فایده سیاسی خود را از دست دادند و خامنه‌ای آن‌ها را از تمام مناصب رژیم جارو کرد و دور انداخت.

راه دیگر روآوردن رژیم به‌ توافق اتمی (برجام) با کشورهای ۵ + ۱ بود. اگرچه این توافق با امتیازهای ناموجهی که به رژیم میداد نیازهای سیاسی و مالی رژیم را تأمین می‌کرد، اما هیچ‌گاه از پروژه دست‌یابی به بمب اتمی دست نکشید زیرا برای حفظ بقای پوسیده خود به ‌بمب نیاز دارد. اگر از بمب اتمی دست بکشد، الزام‌های امنیتی خود را زیر پاگذاشته است.
قیام‌هایی که بعد از دی ۹۶در سراسر ایران جریان پیدا کرده، اثبات می‌کند که برخلاف توهمات ساخته و پرداخته آخوندها، رژیم در میان تهیدستان و فقرا پایگاهی ندارد، به‌عکس تهیدستان شهری، امروز پایگاه نیروی شورش و طغیان علیه رژیم آخوندهاست.
هم‌چنان‌که گفتم پس از شکست و بن‌بست همه این راه‌ها و طرح‌ها، بازی خامنه‌ای در شطرنج سیاسی ایران، روی کار آوردن یک آخوند منفور است که نزد جامعه ایران وسیعاً به‌عنوان جلاد قتل‌عام ۶۷شناخته شده و کاری جز به ‌دارکشیدن جوانان ایران یاد نگرفته است.
روی کار آوردن یک جلاد به‌چه معنی است؟
اولاً، به‌ این معناست که رژیم از نظر سیاسی در چنان شرایط بی‌ثبات و لرزانی است که به وفادارترین مهره‌هایش مانند علی لاریجانی با وجود ریاست ۱۲ساله او بر مجلس اجازه نمی‌دهد حتی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. چون از این می‌ترسد که در تلاطم‌های سیاسی آینده، چنین مهره‌هایی شکاف مهلکی در رأس حکومت باز کنند. در حالی که رئیسی درست به‌همین دلیل که در ریختن خون ۳۰هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز دست داشته، در صحنه سیاسی جایی جز چسبیدن به ‌ولی فقیه پیدا نمی‌کند.
ثانیاً، به ‌این معنی است که رژیم راه هر تغییر و اصلاحی را چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه اقتصادی، کور کرده و جز شدت بخشیدن به‌ سرکوب، جنگ‌افروزی، تروریسم، برنامه‌های اتمی و موشکی راهی برای خود نمی‌شناسد.
در یک کلام رئیسی ۲کارکرد برای خامنه‌ای دارد.
اول: بستن راه قیام
دوم: داشتن دست باز در پروژه‌های اتمی و سیاست خارجی.
در نتیجه آخوند رئیسی برآمد و بارز‌ترین شاخص دوران سرنگونی است.
خصلت ویژه دوران رئیسی این است که‌ رژیم چه از برنامه‌ اتمی دست بردارد و چه به ‌طرف بمب برود، در هر حال فوران قیام‌ها با نقش‌آفرینی مجاهدین و کانون‌های شورشی را در برابر خود خواهد یافت.
خامنه‌ای گمان می‌کرد که با یک پایه کردن رژیم و حمایت تمام‌عیار از رئیسی جلاد می‌تواند اوضاع پرفلاکت رژیم را دست کم مهار کند. اما امروز بعد از گذشت ۶ ماه، دولت او به‌ ناتوان‌ترین دولت رژیم در ۴دهه اخیر تبدیل شده است. وخامت اوضاع اقتصادی که در دوره آخوند روحانی جریان داشت، در این مدت شدید‌تر شده است. به‌عنوان مثال، کسری بودجه ۵۰درصد است؛‌ رشد اقتصادی امسال مانند سال‌های گذشته زیر صفر است، نرخ تورم به ۵۰ تا ۶۰ درصد رسیده است. فقر بیداد می‌کند، بخش اعظم طبقه متوسط فقیر شده است، از جمعیت ۸۵میلیونی کشور دست کم ۴۰میلیون نفر به‌ زیر خط فقر مطلق سقوط کرده‌اند. سیاست‌های رژیم منابع زیست‌محیطی کشور را به ‌نابودی کشیده است. عمده تالاب‌ها خشک شده، بخش وسیعی از استان‌ها دچار بی‌آبی یا در تنش قرار گرفته‌اند، جنگل‌ها رو به‌ نابودی گذاشته است و شهر‌های ایران از آلوده‌ترین شهرهای جهان شده‌اند.
این ویرانه‌ها، در حقیقت آوار شکست‌های بزرگ رژیم در همه زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. بله از هر نظر که بررسی کنیم، آخوندها به ‌پایان راه رسیده‌اند.
گستردگی مقاومت درجامعه ایران

دوستان عزیز،
مقاومت ایران ۴۳سال است در مقابل دیکتاتوری مذهبی ایستاده است.
بدون این مقاومت که خاتمی آن را بزرگترین موج و سهمناک‌ترین طوفان توصیف میکرد و احمدی‌نژاد درباره آن می‌گفت برای ساقط کردن چندین حکومت کفایت می‌کرد ، تابه‌حال بنیادگرایی مذهبی بر کل منطقه حاکم شده بود.
رژیم مجاهدین و مقاومت را تهدید اصلی موجودیت خود می‌داند و مقابله با آن‌را از مهم‌ترین اولویت‌های سیاست خارجی و سیاست‌های امنیتی، تبلیغاتی و جنگ روانی خود می‌داند. ولایتی به سفیران کشورهای اروپایی میگفت بین روابط دوستانه با ما و حمایت از مجاهدین باید یکی را انتخاب کنید. خرازی وزیرخارجه بعدی رژیم هم میگفت معیار جدی و تعیین کننده برای ارزیابی صداقت کشورهای اروپایی نوع رابطه آن‌ها با مجاهدین است.
چند روز پیش رسانه‌های رسمی رژیم اعلام کردند که رئیسی در آخرین مذاکره تلفنی خود با رئیس جمهور فرانسه به صراحت اخراج مجاهدین از اتحادیه اروپا را مطالبه کرده است.
وقتی که روحانی رئیس جمهور رژیم بود، درست در فردای قیام بزرگ دی ماه ۹۶او هم در یک مذاکره تلفنی از رئیس جمهور فرانسه خواست علیه مجاهدین دست به ‌اقدام بزند. در آن زمان روزنامه فیگارو گزارش داد که در الیزه گفته می‌شود: «هیچ گفتگویی با ایرانی‌ها نداشته‌ایم که در آن موضوع مجاهدین به‌ رخ ما کشیده نشود».
بله، این که در مذاکرات سران رژیم و سایر مقام‌هایش با دولت‌های غرب یک موضوع ثابت و بی‌وقفه درخواست اعمال فشار علیه مجاهدین است، واقعیت تازه‌یی نیست و یک تاریخچه طولانی دارد. ضربه زدن به این مقاومت هم‌چنین یکی از هدف‌های دائمی ماشین تروریسم رژیم است. در نوروز ۹۷یعنی ۲ماه و نیم بعد از قیام دی ۹۶رژیم سعی کرد یک کامیون پر از مواد منفجره را در کنار محل مراسم نوروزی مقاومت منفجر کند. وقتی این عملیات شکست خورد، حمله‌ تروریستی دیگری را تحت فرماندهی یک دیپلمات شاغل خود در اتریش به ‌جریان انداخت که هدف آن ترتیب دادن یک انفجار پرتلفات در گردهم‌آیی سالانه مقاومت در ویلپنت پاریس بود. این عملیات نیز شکست خورد و دیپلمات رژیم دستگیر شد و در بلژیک به ۲۰سال حبس محکوم شد.

راستی چرا رژیم به این اقدامات جنایتکارانه دست می‌زند؟
زیرا احساس خطر دائمی رژیم این است که یک مقاومت و آلترناتیو دمکراتیک وجود دارد که نارضایتی عظیم جامعه ایران را به‌ مبارزه هدفمندی برای سرنگونی تمامیت رژیم ارتقا می‌دهد. اما این تهدید از زمانی که قیام‌ها و جنبش اعتراضی در ایران بالا گرفته، به ‌مراتب شدیدتر شده است. شبکه نیروهای مجاهدین که در اغلب استان‌های کشور سازمان پیدا کرده، یک خطر مادی و بالفعل برای حاکمیت آخوندها شده است. خامنه‌ای ولی فقیه رژیم، هم در مورد قیام دی ۹۶و هم در مورد قیام آبان ۹۸ در سخنرانی علنی بر نقش مجاهدین دست گذاشت.
کانون‌های شورشی که بخشی از شبکه مجاهدین در شهرهای ایران هستند، روزانه دست اندرکار کارزار گسترده ضداختناق هستند و جامعه را برای خیزش‌های بعدی آماده می‌کنند و سمت می‌دهند. ویژگی این فعالیت‌ها این است که توقف‌ناپذیر است و در سراسر کشور صورت می‌گیرد.
در روزهای اخیر قطع ناگهانی برنامه‌ ده‌ها شبکه تلویزیونی و رادیویی رژیم و پخش تصاویر و پیام‌های مقاومت ایران از این شبکه‌ها، سراپای رژیم را در وحشت فرو برد. سخنگویان و رسانه‌های رژیم بارها تکرار کردند که از کیفیت و پیچیدگی این عمل احساس خطر می‌کنند. گستردگی مقاومت درجامعه ایران رژیم را شوکه کرده است.

سیاست مماشات

برای بسیاری سوال شده است که که چرا رسانه‌های غرب فعالیت‌های گسترده مقاومت در داخل ایران را منعکس نمی‌کنند.
پاسخ روشن است رسانه‌های بزرگ غرب فعالیت‌ کانون‌های شورشی را که واقعیت مبارزاتی بزرگ جامعه ایران است نادیده می‌گیرند، زیرا هم‌چنان از سیاست مماشات‌گرانه وزارت خارجه‌ها پیروی می‌کنند که موضوع مجاهدین را که مرزسرخ اصلی آخوندهاست مسکوت بگذارند.
البته اسباب تأسف است که رژیم منفوری که در جهان امروز به‌عنوان سرچشمه تروریسم و جنگ‌افروزی و بنیادگرایی شناخته شده، از چنان فضا و امکانات و دست‌بازی در کشورهای غرب برخوردار می‌شود که به ‌کمپین‌های پخش دروغ و افترا علیه مجاهدین در مطبوعات این کشورها دست می‌زند.
پرونده‌های افشا شده بسیاری وجود دارد که رژیم با دادن پول‌های هنگفت برخی خبرنگاران یا نویسندگان را که شرف و وجدان مطبوعاتی خود را کنار گذاشته‌اند، خریداری کرده و از زبان آن‌ها انواع دروغ‌های شاخ‌دار را علیه مجاهدین منتشر کرده است.
راستی چرا رژیم به ‌انتشار بی‌وقفه افترائات و داستان‌های ساختگی علیه مقاومت ایران و حامیان آن نیازمند است؟‌

چرا برای کمپین شیطان‌سازی علیه مجاهدین این همه پول خرج می‌کند؟
و چرا به‌ هر دری می‌زند تا از حضور حتی یک نماینده در کنفرانس‌های مقاومت ایران جلوگیری کند؟‌
من فکرمی‌کنم علت آن به‌ روشنی این است که می‌خواهد چهره آلترناتیو دمکراتیک این رژیم را مخدوش کند و آن را ناچیز و بی‌اعتبار جلوه دهد تا این دروغ بزرگ را جا بیندازد که گویا در ایران در مقابل دیکتاتوری مذهبی آلترناتیوی نیست. و چیزی جز همین رژیم ارتجاعی و سرکوبگر وجود ندارد و دولت‌های غرب گزینه‌ دیگری ندارند جز این که به ‌معامله با همین رژیم تن بدهند.
بیش از ۳دهه است که دولت‌های غرب سیاست کنار آمدن با فاشیسم دینی و تن دادن به شانتاژ و باج‌گیری آخوندها را در پیش گرفته‌اند. این سیاست تاریخچه حیرت‌آوری دارد که قیمت آن تماماً از خون و رنج مردم و مقاومت ایران پرداخته شده و البته خود غرب هم خسارت استراتژیک سنگینی به‌خاطر این اشتباه پرداخته و می‌پردازد.
برای مثال ۲دهه پیش مقاومت ایران سایت‌های اتمی سری رژیم در نطنز و اراک را برملا کرد. دولت‌های غرب به‌جای آن که قاطعیت نشان دهند و از همان ابتدا رژیم را به‌ برچیدن بساط اتمی‌ وادار کنند، به آخوندها بسته‌های تشویقی می‌دادند. مهم‌ترین بسته تشویقی البته مشارکت در سرکوب مجاهدین و محدودسازی آن‌ها بود.
هم‌چنین اولین بار در دهه ۷۰ این مقاومت ایران بود که بنیادگرایی را به‌عنوان یک تهدید جدید جهانی افشا کرد. اما از نیمه دوم همین دهه سیاست قرار دادن مجاهدین در لیست‌های تروریستی شروع شد که یک به یک بر اساس خواست‌های رژیم صورت می‌گرفت. این بزرگ‌ترین مشوق رژیم برای تشدید صدور تروریسم رژیم بود.
حتما می‌دانید که اولین افشاگر نیروی تروریستی قدس مقاومت ایران بود. در زمانی که هنوز کم‌تر کسی حتی اسم این نیروی تروریستی را شنیده بود، مجاهدین لیست بیش از ۳۰هزار مزدور و حقوق‌بگیر آن در عراق را افشا کردند. اما به‌جای ریشه‌کنی باندهای رژیم، آمریکا حفاظت شهر اشرف را به دولت دست‌نشانده خامنه‌ای در عراق تحویل داد.
وانگهی در سراسر این ۳‌دهه، دولت‌های غرب نسبت به قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی که بزرگ‌ترین جنایت کیفر نیافته علیه بشریت بعد از جنگ جهانی دوم است، سکوت کرده‌اند.
متأسفانه این سیاست‌ها فقط محدود به سال‌های قبل نیست بلکه در اشکال دیگری هم‌چنان ادامه دارد.
همه از محاکمه یک دیپلمات تروریست رژیم و ۳مزدور دیگر وزارت اطلاعات آن‌هم به‌ جرم مشارکت در توطئه تروریستی علیه گردهم‌آیی مقاومت ایران در ویلپنت پاریس مطلع‌اید. دیپلومات ‌تروریست بمب‌گذار رژیم که یک دیپلمات شاغل است، در این دادگاه به ۲۰سال زندان محکوم شد و این یک واقعه بی‌سابقه در جهان امروز است. و رأی این دادگاه یک فرصت عالی فراهم کرد که بر اساس آن دولت‌های اروپایی مزدوران رژیم و سلول‌های خفته تروریستی‌اش را از خاک اروپا جمع‌آوری و اخراج کنند، فرصت‌ مهمی که سفارت‌‌خانه‌های رژیم را که مطابق گزارش‌های سالانه سرویس‌های امنیتی آلمان و هلند مراکز جاسوسی رژیم است، تعطیل کنند. ولی آن‌چه اتفاق افتاد متاسفانه بی‌واکنشی کشورهای غربی بود.
راستی مگر امروز در مقابل چشم همه دنیا، گروه‌های نیابتی سپاه پاسداران به امارات و عربستان یا عراق حمله نمی‌کنند؟ پس چرا سپاه پاسداران در لیست گروه‌های تروریستی اتحادیه اروپا و کشورهای مختلف اروپا قرار نمی‌گیرد؟
مگر تروریسم این رژیم اروپا را تهدید نمی‌کند؟
مگر برنامه موشکی‌اش به‌ جایی نرسیده که بخشی از اروپا را در تیررس خود قرار می‌دهد؟
مگر بنا به گزارش‌های مکرر دیدبان اتمی ملل متحد، رژیم اکثر مواد توافق اتمی را نقض نکرده و مگر همه خط قرمزها را رد نکرده است پس چرا این رژیم از سوی شورای امنیت به‌عنوان تهدید اصلی صلح و امنیت جهان اعلام نمی‌شود؟ و چرا ۶قطعنامه این شورا علیه رژیم که در سال ۱۳۹۴لغو شد، اعاده نمی‌شود؟ وصدها سوال دیگر….

فراخوان‌های مقاومت ایران به جامعه بین‌المللی

دوستان گرامی
مقاومت ایران جامعه بین‌المللی به‌خصوص دولت‌های غرب را به‌ اتخاذ سیاست‌هایی فرامی‌خواند که در شرایط حساس حاضر، مسئولیت اجتناب‌ناپذیر این دولت‌هاست.
سیاست‌هایی که هم در راستای دمکراسی و حاکمیت مردم ایران و هم در خدمت صلح و آرامش در اروپا و منطقه است.
– رژیم ایران به‌عنوان بزرگ‌ترین حامی تروریسم و بنیادگرایی که مرتکب بیشترین اعدام‌ها می‌شود باید وادار شود که در مقابل جنایاتش پاسخ‌گو باشد.
– سکوت سنگین و بی‌عملی مفرط دولت‌های غربی در برابر این همه جنایت باید پایان پیدا کند.
– سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات در تمامیت آن باید در لیست‌ گروه‌های تروریستی قرارگرفته و مزدوران و عوامل آن‌ها از خاک اروپا اخراج شوند. مانند تروریست‌ها و مزدوران محکوم شده در دادگاه بلژیک تابعیت و پاسپورت آنها باید باطل شود.

– قتل‌عام سال ۶۷ به‌عنوان «نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت» از سوی پارلمان‌ها و از سوی دولت‌ها ثبت و محکوم شود و مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم و استقرار دمکراسی و حاکمیت مردم به‌ رسمیت شناخته شود.


سالگرد انقلاب ضدسلطنتی

دوستان عزیز، هم‌میهنان
در سالگرد انقلاب ضدسلطنتی به ‌همه شهیدان، مجروحان و همه نبردها، قیام‌ها، رنج‌ها و خون‌هایی که آن انقلاب بزرگ را به‌ پیروزی رساند ادای احترام می‌کنیم به انقلابیون پاکباخته و وارسته و راهبران راستین انقلاب ضدسلطنتی درود می‌فرستیم:
قهرمانان شهید محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن، علی‌اصغر بدیع‌زادگان، مسعود احمدزاده، امیرپرویز پویان، بیژن جزنی، شکرالله پاک‌نژاد، فاطمه امینی، مرضیه احمدی اسکویی و اعظم روحی آهنگران و آیت‌الله طالقانی روح راستین انقلاب ضدسلطنتی و هم‌چنین اشرف و موسی، شهیدان والامقام ۱۹بهمن ۱۳۶۰.
ایده سرنگونی دیکتاتوری شاه را مجاهدین و چریک‌های فدایی با نبردهای دلیرانه و با فتح شکنجه‌گاه‌های ساواک و میدان‌های تیرباران به‌ خواست اصلی مردم ایران ارتقا دادند.
خمینی دجال و خیل وحوش همراهش که ثمره و مبارزات مردم و رهبری انقلاب ضدسلطنتی را به‌ غارت بردند، کم‌ترین هم‌سویی و سنخیتی با آرمان دمکراتیک مردم به‌پاخاسته علیه شاه نداشتند.
خمینی سال‌های سال به عافیت‌جویی و خانه‌نشینی در نجف مشغول بود، علیه جنبش‌های انقلابی دهه ۵۰موضع‌گیری می‌کرد و حداکثر درخواستش تصدی وزارت اوقاف از شاه بود. این سرکوب جنبش‌های ملی و دمکراتیک و انقلابی توسط شاه بود که برای او راه باز کرد و به ‌قول مسعود ولیعهد واقعی شاه خمینی بود.
کار او و جانشینانش چنان‌که از سال ۵۷تا به ‌حال نشان داده‌اند، تخریب و غارت است. تخریب و غارت نتایج رنج و خون یک خلق، تخریب و غارت مواریث ملی و میهنی، و تخریب و غارت فرهنگ و اقتصاد، محیط‌زیست و روابط اجتماعی.
اعدام ۱۲۰هزار تن از فرزندان رشید ایران از جمله قتل‌عام ۳۰هزار زندانی مجاهد و مبارز در سال ۶۷بخشی از این بیلان فاجعه‌بار است.
اما کار این مقاومت که مسعود آن را بنیان گذاشت از روز به‌ قدرت رسیدن خمینی، ایستادگی بر ارزش آزادی، برپایی جنبش‌های پی در پی برای دفاع از شرافت و آزادگی ایران و ایرانی، تربیت نسل بی‌شماری از نیروی پیشتاز و ساختن یک جایگزین دمکراتیک در برابر استبداد دینی بوده است.
این مقاومت که ۴۳سال درجریان است در واقع ادامه تکاملی همان انقلاب ضدسلطنتی است.
مردم ایران همان‌طور که دیکتاتوری سلطنتی را از حاکمیت بر سرنوشت خود خلع کردند و به ‌دور انداختند امروز هم شعارشان این است که: مرگ بر ستمگر چه شاه باشد چه رهبر.
مردم ایران یک حکومت برآمده از رای مردم را می‌خواهند که مبتنی بر جدایی دین از دولت باشد کما این‌که احترام به همه آزادی‌های سیاسی، اجتماعی و فردی را می‌خواهند.
آن‌ها این آینده را در آلترناتیو دمکراتیک این رژیم یعنی شورای ملی مقاومت می‌بینند.
آلترناتیوی که از ابتدا با مرزبندی نه شاه نه شیخ گام به گام و مرحله به مرحله توسط مسعود بنیان گذاشته شد و به پیش می‌رود.
ادعای کسانی که می‌گویند این رژیم آلترناتیو ندارد، یک دروغ آخوندپسند است. آن‌ها می‌خواهند این رژیم هم‌چنان سرپا بماند و با آن به مبادله و تجارت مشغول باشند.
خمینی آرزو و اشتیاق ‌آزادی‌خواهانه‌ قیام‌کنندگان سال ۵۷را در گرداب خون فرو برد.
اما مقاومت ما مفتخر است که آن فریاد در گلو شکسته را به ‌یک جایگزین دمکراتیک و به ‌یک جنبش پرقدرت ارتقا داده است که می‌تواند آمال تاریخی مردم ایران را برآورده سازد.
با تجدید پیمان با همه پیشتازان و شهیدان آن انقلاب بر تعهدات مقاومت ایران برای برقراری آزادی و دمکراسی و برابری در ایران رها شده از ستم‌ آخوندهای ضدبشر تاکید می‌کنیم.
سلام بر مردم ایران
سلام بر ‌آزادی