رژیم آخوندی – ۸۹درصد فقرا، بازنشستگان و کارگران هستند

 

بحران روبه رشد فقر در دیکتاتوری ولی فقیه هر روز چهره کریه خود را در تازه ترین آمار و ارقام  نمایان می کند. 
این وضعیت مخرب در حالی است که داده‌های دستکاری شده  حکومتی از وجود حداقل « 42 میلیون » ،اما داده های میدانی  از « 70 میلیون » فقیر در ایران آخوند زده  سخن می گویند که قریب « 32 میلیون » نفر از آنان اکنون زیر خط فقر مطلق زندگی بسر می‌برند.

در علم اقتصاد نیز، خط فقر مطلق به  معنای نبود آب، نان، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش، سرپناه، شغل، خدمات و امکان تامین اساسی ترین نیاز های اولیه می باشد که  در کلامی ساده  به زندگی در آنسوی « گرسنگی و فلاکت » سازمان داده شده در رژیم آخوندی گفته می شود.  

در رابطه با گسترش فقردر میان اقشار ضربه خورده، خبرگزاری حکومتی ایلنا ( 31 فروردین 1401) اعتراف کرده است : « با استناد به پژوهشی که مرکز پژوهش‌های مجلس در مورد جمعیت فقیر ایران انجام داده، امروز به جایی رسیده‌ایم که ۸۹درصد فقرای ایران کارگران و بازنشستگان هستند».

ترجمان این آمار و ارقام با یک حساب سرانگشتی به معنای وجود بیش از « ۶۲ میلیون » هموطن دردمند از گسل های کارگری و بازنشستگان می‌باشد که اکنون در سایه حکومت تبهکار، فاسد و غارتگر آخوندی به نان شب نیز محتاج مانده‌اند.
به یقین چند مولفه برای بروز این پدید شوم در حال عمل می‌باشند. نخست عدم تناسب درآمد و مخارج برای خانوارهای کارگری، بازنشستگان، معلمان و کشاورزان و دیگری وجود تورم و گرانی افسار گسیخته که اکنون نه تنها به رکود اقتصادی و تولیدی و به تبع آن به بیکاری گسترده  راه برده ، بلکه به چرخه فقر و فلاکت نیز ضریب دوچندان زده است.
بجران رشد فقر در ایران بحدی است که دیگر رسانه‌های حکومتی هیچ ابایی از بیان آن ندارند. اگر تا سال های گذشته وجود فقر و فلاکت در ایران آخوند زده پنهان و یا کتمان می شد، امروز به یمن وجود شبکه های اجتماعی و هوشیاری جامعه برای اطلاع رسانی، دیگر امکان پاشیدن خاک براین پدیده شوم وجود ندارد. 
همچنین وجود استثمار سازمان داده شده از سوی حکومت علیه کارگران در محیط های کاری، پائین نگهداشتن عامدانه حقوق و دستمزد‌ها،عدم پرداخت سود ناشی از تولید، عدم پرداخت پاداش و عیدی، اخراج کارگران  و یا وجود قرارداد های سفید از سوی کارگزاران و مدیران حکومتی، بهترین بستر رابرای رشد فقر در میان این قشر زحمتکش مهیا کرده است.

وضعیت اکنون بگونه‌ای است که یک کارگزار حکومتی در بخش کارگری می‌گوید : « آیا می‌توانند راه‌حلی برای رفعِ فاصله‌ی زیادِ بین دخل و خرجِ کارگرانی پیدا کنند؟ دستمزدی که در بهترین حالت حدود ۴میلیون تومان با خط فقر فاصله دارد، چطور می‌تواند باعث افزایش تورم شود؟ تا کی قرار است کارگران قربانی شوند تا تولید رونق بگیرد و چرخ اقتصاد مملکت بگردد؟ آن‌ها که اعتراض‌شان به افزایش حداقل دستمزد را به نگرانی برای وضعیتِ کارگران ربط می‌دهند بگویند نگران کارگران و تولید هستند یا سودِ کارفرمایان؟».

به یقین بحران فقر برای بازنشستگان بکرات وخیم تر می‌باشد، زیرا در نبود حمایت های دولتی، کهولت سن و حقوق ناچیز بازنشستگی این قشر دردمند اکنون در پائیز عمر خود همچنان ناچار به کار و فعالیت در کوچه و خیابان ها می‌باشند. 
تصاویر دردناک از بازنشستگان دستفروش در معابر و وسائل نقلیه عمومی  آینه تمام قدی برای عمق دنائت و خیانت حکومتی است که صدها میلیاردها دلار از سرمایه های مردم محروم ایران را در تنور جنگ، کشور گشایی، تروریسم و یا ساخت سلاح اتمی و موشک هزینه کرده است.