در دومین سال پرواز مرجان، هنرمند محبوب مقاومت و مردم ایران، جمعی از یاران مقاومت و دوستدارانش بر سر مزارش گرد آمدند و یاد او را گرامی داشتند ـ ۱۷خرداد۱۴۰۱
فریدون ژورک:
و چیزی که بیشتر مرجان را مرجان کرد، هنر مقاومتش بود. چه در اوین و چه در بیرون با تمام ناملایمات جنگید. خط روی زندگی روزمره کشید، بهخاطر آزادی مردمش. بهقول دوست عزیزم مجید که همیشه این شعر را برای من میخواند ما لعبت کاریم و فلک لعبت باز از روی حقیقتی نه از روی مجاز.
مرجان باور داشت به چنین مطلبی. در موردش شما و دوستانش همه میشناسید و من هر چی بخواهم بگویم اضافه بر موضوع است و وقت شما را میگیرم. متأسفم که... . چیزی که یک مقداری درد مرا قابلتحمل میکنه. سرفراز رفتنش است.
همهمان میرویم یک روزی بهش گفتم که مرجان متأسفم که شرایط مادی زندگیمان به اینجا رسید. خب در آن رفاهی که در ایران داشتیم و داشتیم زندگیمان را میکردیم. گفتش که من توی این آپارتمان دو خوابه که اینجا هست و اجارهای بیشتر راحتم. چون حس سرفرازی میکنم. حس میکنم که منشاء خدماتی هستم.
بعد هم که میخواست بره بیمارستان برای عمل من خیلی ناراحت بودم. خیلی بهش گفتم که مرجان این طور که دکتر گفت. این عملی که می خواهند انجام بدهند، خیلی خطرناک است دکتر گفت ده درصد امید خوب شدن داره. همینطوری ببینیم چی می شه. بمون و به معالجه ادامه بده. گفت نه فری. بذار که من کارم را انجام بدم اگر قراره که بمونم درست بمونم. رو پا بمونم. بتونم به کارم ادامه بدهم. بعد هم یک چیزی بهت بگم. من از مرگ نمیترسم. کسایی باید از مرگ بترسند که هیچ خدمتی به بشریت نکرده باشند. رفتنشون فناشون باشه. خیلی دلم برایش تنگ است. ممنونم که آمدید.