اعتراضات سر خاموشی ندارند

 

 

 

تنها چند روز پس سرکوب قیام و اعتراضات گسترده از سوی مردم دردمند در آبادان و همبستگی بیش از ۱۹شهر با آنان، شاهد سر برآوردن اعتراضات، تحصن‌ها و تجمع‌های گسترده از سوی بازنشستگان در شهرهای مختلف کشور هستیم.
بری نمونه بازنشستگان تأمین اجتماعی در ۱۶شهر و ۱۴استان از کشور ضمن تجمع، از دیکتاتوری ولی‌فقیه و به‌ویژه آخوند رئیسی جلاد را با شعارهای «مرگ بر رئیسی» و یا «وعده‌و وعید کافیه، سفره ما خالیه» پذیرایی جانانه‌ای نمودند.
در این راستا نیز باید به شیادی‌های آخوندی و بازی دادن بازنشستگان مبنی برافزایش حقوق آنان طی دو سال گذشته اشاره نمود. پاس‌کاری‌های عامدانه مصوبات میان دولت نحس سیزده با مجلس و شورای نگهبان و یا تصویب قطره کوچکی از خواسته‌ای آنان، به‌یقین در راستای خرید وقت و فشار عامدانه بر این قشر زحمتکش است.
برای نمونه درحالی‌که بازنشستگان خواهان تطبیق درآمدهای خود با نرخ تورم و گرانی افسارگسیخته می‌باشند و درحالی‌که شورای عالی کار در رژیم آخوندی متعهد گردیده بود تا «افزایش ۳۸درصدی» حقوق آنا را در دستور کار قرار دهد، اکنون شاهد هستیم که تمامی این وعده و وعیدها حباب و سرابی بیش نبوده است.
در این رابطه خبرگزاری حکومتی جماران (۱۶خرداد ۱۴۰۱) در گزارشی اعتراف کرده است: «در این مصوبه، افزایش حداقل مستمری ۵۷، ۴ درصد و برای سایر سطوح، ۳۸ درصد به‌اضافه مبلغ ثابت، در نظر گرفته شده بود. این دقیقاً همان اعدادی است که پیشتر شورایعالی کار برای مزد کارگران تعیین کرده بود. حال برای اولین بار در دهه‌های گذشته، دولت حاضر نشده مصوبهٔ سازمان تأمین اجتماعی را امضا کند و افزایش مزدی سایر سطوح را تقلیل داده است».
بدین‌سان در سایه این سیاست‌های ضد انسانی و در نبود حمایت‌های دولتی و یا نبود سازمان‌ها و نهاده‌ای حامی بازنشستگان اکنون قریب یک نیم میلیون حقوق‌بگیر از صندوق‌های مختلف بازنشستگی و در سایه گرانی سرسام‌آور با پدیده‌ای بنام فقر گسترده دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
مضافاً به راین نکات باید به رشد و نمو ابعاد اعتراضات از سوی گسل‌های مختلف به‌ویژه از زمان بروی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی اشاره نمود. به‌یقین رشد منحنی اعتراضات در میان کارگران، معلمان و فرهنگیان، دانشجویان، بازنشستگان، مال‌خوردگان و دیگر اقشار اجتماعی ریشه در این واقعیت دارد که وضعیت برای رژیم آخوندی به‌مانند بشکه‌ای «سوراخ‌سوراخ» شده می‌ماند که از هر طرف آن سیل خروشان اقشار گوناگون در حال سرازیر شدن و فوران است.
یک دلیل برای این روند روبه رشد نیز همان وجود ناعدالتی، سرکوب، فساد دولتی و به‌تبع آن عمق تنفر اجتماعی از دیکتاتوری غارتگر و ضد ملی آخوندی است که سرانجام جامعه را پس از دهه‌ها صبر و مدارا و با دادن خون بهایی سنگین برای سیاست‌های مخرب به نقطه انفجاری رسانده است.
به‌قول خانم مریم رجوی: «امروز فریاد مرگ بر رئیسی بازنشستگان شریف و آزاده سراسر ایران را فراگرفته است. این بازتاب صدای عموم مردم ایران است که خواهان پایان نظام منحوس ولایت‌فقیه هستند».