رژیم آخوندی – شیب تند بحران نقض حقوق انسانی

 

 

طی هفته اخیر شاهد رشد و نمو آمار اعدام‌ها در دیکتاتوری ولی‌فقیه هستیم. به‌یقین وجود حجم عظیم اعدام‌ها، دستگیری‌های کور، سانسور اینترنت و افزایش سرکوب، ریشه در واقعیتی بنام «بحران سرنگونی» برای رژیمی را دارد که اکنون حتی از سایه خود نیز در هراس وحشت بسر می‌برد.
در این رابطه تازه‌ترین داده‌های مقاومت ایران سخن از وجود «56 اعدام» تنها طی 10 روز گذشته را دارند.
 شورای ملی مقاومت در چندین رشته روشنگری ازجمله اعلام کرده است: «رژیم ضدبشری آخوندی در وحشت از خیزش‌های اجتماعی، لحظه‌ای ماشین اعدام و کشتار را متوقف نمی‌کند. دژخیمان روز چهارشنبه ۲۵ خرداد ۸ زندانی را به‌طور دست‌جمعی در زندان گوهردشت کرج حلق‌آویز کردند. هم‌زمان یک زندانی دیگر را در زندان بندرعباس به‌دار آویختند».
ابعاد نقض حقوق بشر در ایران آخوند اکنون به حدی است که دبیرکل سازمان ملل متحد نیز در تازه‌ترین گزارش خود نسبت به وخیم‌تر شدن این بحران انسانی زنگ‌های خطر را به صدا درآورده است.
آنتونیو گوترش از رژیم آخوندی خواسته است تا: «از تحقیقات سریع، شفاف و مؤثر توسط یک‌نهاد مستقل و بی‌طرف در مورداستفاده از زور بیش‌ازحد و مرگ‌آور، ازجمله در جریان اعتراض‌ها، و همچنین در مورد مرگ‌ها در بازداشت، و اتهامات شکنجه یا سایر بدرفتاری‌ها اطمینان حاصل کند، و متهمان را تحت پیگرد قانونی قرار دهد».
سخن از ابعاد شدید نقض حقوق انسانی، به‌ویژه طی قیام‌های اخیر در بیش از 19 استان کشور است که طی آنها صدها تن از معترضین دستگیر، مفقود و یا به دوایر اطلاعاتی و امنیتی حکومت احضار گردیده‌اند.
علیه این بحران نیز یک گروه یازده نفره از کارشناسان سازمان ملل متحد در بیانیه‌ای نگرانی عمیق خود را نسبت به «اعمال خشونت» علیه معترضین و قیام‌آفرینان ابراز داشته‌اند.
آنان ازجمله تأکید کرده‌اند: «ما از تشدید دستگیری‌های خودسرانه معلمان، فعالان کارگری و رهبران اتحادیه‌ها و اصناف، وکلا، فعالان حقوق بشر و دیگر فعالان جامعه مدنی در دوره اخیر به جد نگران هستیم».
واقعیت در دیکتاتوری ولی‌فقیه آن است که پایه و اساس این حاکمیت بر نقض سیستماتیک حقوق انسانی بناشده است. وجود قضائیه ناعادل، دوایر پیچ و مارپیچ اطلاعاتی مانند وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه، اطلاعات ارتش، لباس شخصی‌ها، اطلاعات بیت خامنه‌ای و یا بسیج سرکوبگر که با سرمایه‌های میلیاردی مردم ایران برپا شده‌اند، تماماً به‌عنوان ابزارهای حکومت برای این سیاست راهبردی می‌باشند.
همچنین بادی اضافه نمود که یک دلیل دیگر برای بروز اعتراضات اجتماعی، همان بحران معیشتی و رکود اقتصادی در جامعه آخوند زده ایران است. وجود تورم افسارگسیخته و به‌تبع آن افزایش شدید قیمت برای کالاهای اساسی، به‌موازات شکست‌های زنجیره‌ای برای دولت آخوند جلاد ابراهیم رئیسی، اکنون به‌مانند آواری در حال خراب شدن بر سر رژیم می‌باشند.

برای نمونه معلمان و فرهنگیان آزاده در بیانیه‌ای ازجمله با اشاره به این واقعیت، تأکید کرده‌اند: «سیاست‌های دولت طی این مدت به‌جای کاهش شکاف طبقاتی و فقر، سفره ما معلمان و سایر دست مزدبگیران را هدف گرفته است، به‌گونه‌ای که طبقهٔ متوسط را با سرعتی وصف‌ناشدنی، به زیرخط فقر کشانده‌اند.
در چنین شرایطی، کارمند، کارگر، معلم شاغل و بازنشسته توان مقابله با تورم لجام‌گسیخته را ازدست‌داده و هرروز قدرت خریدشان کمتر و به‌تبع سفره‌شان کوچک‌تر می‌شود و به‌ناچار، مطالبات خود را از طریق تجمعات اعتراضی و با فریاد دادخواهی و حق‌طلبی در کف خیابان طلب می‌کنند».