ایست قلبی برای اقتصاد در ایران آخوند زده هرروز گوشهای دیگر از چهره کریه خود را به نمایش میگذارد.
تازهترین داده در رسانههای حکومتی سخن از بروز پدیده شوم اجتماعی دیگری بنام «گدایی سالمندان» در بزرگ شهرهای کشور را دارند.
بهیقین پدیدار شدن این بحران ریشه در واقعیتی بنام رشد و نمو بیکاری، فقر و فلاکت است که اکنون در سایه هیولایی بنام تورم و گرانی، خود را بر اقشار ضربهپذیر و بهویژه بازنشستگان و سالمندان دردمند مستولی نموده است.
یک گزارش حکومتی ضمن اعتراف به ابعاد این بحران انسانی در مطلبی تحت عنوان «چرا برخی سالمندان به گدایی رو میآورند؟» ازجمله مینویسد: «درگذشته کودکان کار از مردم درخواست میکردند برایشان از سوپرمارکت کیک و شیر و بیسکوییت بخرند، اما حالا هم نوع درخواستها تغییر کرده است، هم سن و سالها، زنان و مردان مسن درخواستهایشان را مطرح میکنند و روغن و تن ماهی و ماکارونی میخواهند». (سایت حکومتی رویداد 24 / ۶ تیر ۱۴۰۱)
سخن از قشری دردمند در رژیم فاسد و غارتگر آخوندی میباشد که اکنون در پایان عمر پربار خود با دستانی خالیتر از همیشه در کوچه وخیابان ها بدنبال لقمهای نان هستند.
نبود حمایتهای دولتی، نبود سازمانهای مدافع حقوق انسانی، اعمال سیاستهای عامدانه انقباضی و همچنین هزینههای سرسام آور نظامی و امنیتی بهیقین ازجمله دلایل برای بروز این پدیده شوم میباشند.
یک نمونه این واقعیت نیز در حذف ارز ترجیحی از سوی آخوند جلاد ابراهیم رئیسی است که در منطق خود به حذف سوبسیدها انجامیده و به بحران گرانی سرسام آور ضریب زده است.
بدین سان بخشهای بزرگی از جامعه که اکنون زیر خط فقر بسر میبرند و یا قریب ۳۰ میلیون زیرخط فقر مطلق، اساساً در وضعیتی نیستند تا با این پدیده خانمانسوز تقابل نمایند. براین منطق حذف بسیاری از مواد و کالاهای اساسی از سفرهها و دارو و درمان دیگر بر هیچ ناظر بیطرفی پوشیده نمانده است.
این گزارش در ادامه قدری به عمق بحران رفته و بازتاب کوچکی از آن را اینگونه به بیرون ساطع مینماید. «سمیه خانم شاید ۵۵ سال بیشتر نداشته باشد. ظاهر مرتبی دارد. او با صدای آرام و باشرمی که عرق را روی پیشانیاش نشانده، از کسانی که از سوپرمارکت بیرون میآیند درخواست میکند یک روغن خوراکی هم برای او بخرند. او درخواستش را اینگونه مطرح میکند: «فردا نوههایم به خانه من میآیند میخواهم برایشان غذا درست کنم اما روغن ندارم، برای من یک روغن مایع میخرید؟».
همچنین این گزارش از فضای اجتماعی که مملو از چنین نمونههایی است، آن روی سکه واقعیتی بنام چهره فقر در دیکتاتوری ولیفقیه را به نمایش میگذارد.
خامنهای با اتخاذ عامدانه سیاست انقباضی و ریاضت دادن به مردم، تلاش دارد تا جامعه را به محاق برده و آن را برای ساده نیازمندیهای امروزی درگیر نماید. وی که «استاد» بیهمتایی برای ایجاد اختناق، سرکوب، تروریسم، صدور بنیادگرایی و ایجاد تنگناهای گوناگون برای کشور میباشد، راهکار گریز از قیامها و خیزشهای اجتماعی و سرنگونی را در «تولید بحران» های ساختگی جستجو مینماید.
این گزارش در ادامه به همبستگی مردم با یکدیگر که اکنون بهمانند خنجری بر قلب رژیم آخوندی فرود میآید، اینگونه اعتراف کرده است: «مردم هنوز مهربانی میکنند،
کت و شلوار سرمهای پوشیده، قد بلندی دارد، هر چند خمیده اما باابهت است. خودش را آقا منوچهر معرفی میکند. داستان او با سمیه خانم فرق میکند. او به غیر از روغن گاهی جنسهای دیگری مثل ماکارونی، پنیر، تن ماهی و شکلات هم درخواست میکند. آقا منوچهر میگوید: «قدرت خرید مردم خیلی پایین آمده است، اما همین مردم هنوز مهربان هستند و گاهی دلشان برای همنوعشان میسوزد.»
دیگر مطالب گزیده ها را اینجا مطالعه کنید