بعد از آن نیز اعترافات تلویزیونی شماری دیگر را طی این 30 سال شاهد بودیم . نمایشهایی که همگی صحنه های بسیار تکاندهنده از حرمت شکنی انسان به تمام و کمال، و ازسویی دیگر نشانه ضعف مفرط و ورشکستگی این رژیم و قوه به اصطلاح قضاییه آن بود.
بله طی این سالیان در بازار مکاره آخوندها بسیار چیزهای غیر قابل باور را دیدیم و تجربه کردیم ازجمله همین اعترافات گسترده تلویزیونی که توسط تبلیغات گوبلزی حکومت ولی فقیه به مردم ایران و جهان عرضه شد.
اما دراین میان ماجرای سکینه محمدی آشتیانی چیز دیگری است.
شاید او اولین متهمی است که نه بجرم سیاسی بلکه به جرم خطای اخلاقی در تلویزیون ولی فقیه محاکمه می شود و نه تنها خود بلکه وکیلی که حکم سنگسار او را به سنگسار جهانی رژیم بدل ساخت، نیز متهم و محکوم می کند.
در نمایش تلویزیون رژیم از این زن نگونبخت، او علاوه بر متهم در جایگاه مدعی العموم و به عبارتی دادستان نیز می نشیند وبه تشریح واثبات جرم خود می پردازد. اما دراین دادگاه جایگاه قاضی که باید براساس اعتراف متهم و اظهارات داستان که در این جا هردو یک نفراست !! حکم صادر کند ازهمه جدید تراست. قاضی این دادگاه نه قاضی ای در حداقل صلاحیت قضاوت طبق قوانین رژیم که برای صدور حکم وحشیانه ترین نوع کشتن انسان یعنی سنگسار، رای میدهد، بلکه با کمال حیرت خانواده درجه یک وی می باشند.
اما نقش هیئت منصفه نوظهور نیز ازهمه اعجاب آورتراست زیرا آنان به اصطلاح مردم کوچه و بازار یعنی همان بسیجیهای ساندیسی که در اینگونه نمایشها تحت امر تلویزیون ضرغامی مشغول به خدمت اند، می باشند.
ناگفته نماند که در این میان تنها دو فرزند جوان سکینه یعنی سجاد و فریده غایب اند آنان که تا قبل ازاین نمایش با فریادشان و دراین نمایش مفتضح نیز با سکوتشان، ازمادر خود دفاع شجاعانه ای کردند و قبل از این ماجرا نیز با نامه دردناک خود جهانی را علیه حکم ظالمانه مادر بر شورانند. آنها در نامه شان به جامعه جهانی نوشته بودند:
« امروز دست یاری به سوی همه مردم دنیا دراز می کنیم، پنج سال است که بدون مهر مادری و باترس و وحشت زندگی می کنیم. آیا دنیا آنچنان ظالم است که می تواند این فاجعه را ببیند و راحت از آن عبور کند؟ ما فرزندان سکینه محمدی آشتیانی هستیم . فریده و سجاد محمدی آشتیانی. از سنین نوجوانی با این درد آشنا شدیم که مادرمان در زندان است و ما منتظر یک فاجعه نشسته ایم . راستش کلمه سنگسار، به خودی خود چنان ترسناک است که ما سعی می کنیم هیچگاه از آن استفاده نکنیم. ما می گوییم، مادرمان درخطر است. مادرمان ممکن است کشته شود و مادرمان ازهمه انتظار دارد کمکش کنند. امروز که تقریبا همه راهها به بن بست رسیده و وکیل مادرمان میگوید وضع مادر ما خطرناک است. به شما متوسل می شویم. به مردم دنیا متوسل می شویم، فرق نمی کند رنگ پوستشان چیست یا در کدام کشور و شهر زندگی می کنند، به شما مردم ایران ، به همه کسانی که درد و زخم این را چشیده اند که کشته شدن یک عزیز خانواده چقدر وحشتناک است، متوسل می شویم، کمک کنید مادر ما به خانه برگردد! ما به ویژه دست یاری بسوی ایرانیان درهمه جای دنیا دراز می کنیم. کمک کنید این کابوس محقق نشود . کمک کنید مادر ما نجات پیدا کند. واقعا توضیح دادن لحظه ها و ثانیه های زندگی ما بسیار سخت است. کلمات در مقابل این وحشت، گویایی خود را ازدست میدهند ... کمک کنید مادر ما نجات یابد. نامه بنویسید به مقامات و بخواهید او را آزاد کنند. بگویید که او هیچ شاکی خصوصی ندارد و کاری نکرده است. مادر ما نباید کشته شود. آیا این حرف را کسی هست که بشنود و به یاری ما بشتابد؟
فریده و سجاد فرزندان سکینه محمدی آشتیانی
اما امروز برخلاف گفته فریده و سجاد، مادرشان یک شاکی خصوصی دارد و او کسی جز خودش نیست! خود درهم شکسته ای که طبق گفته وکیلش با ضرب و شتم و کتک وادار به این اعترافات شده است . محمد مصطفایی وکیل سکینه محمدی که در جهانی کردن پرونده این زن اسیر سهم به سزایی داشت تا آنجا که فعالیتهایش به پناهنده شدن ولی منجر شد، بعد از نمایش مشمئز کننده تلویزیونی. به گفته خبرگزاری فرانسه، در یک نشست خبری بشدت ازاین اقدام رژیم ملایان انتقادکرد و گفت: موکلش تحت فشار مجبور به این اعترافات شده است
روزنامه تایمز چاپ لندن در شماره جمعه ۱۳ اوت (۲۲ مرداد) در تیتر سرمقاله خود آنرا "سوء استفاده ایران از عدالت" نامید .
هم چنین روزنامه لیبراسیون نیز دراین باره نوشت : با توجه به سوابق حکومت مذهبی تهران در نحوه گرفتن اینگونه اعترافات تلویزیونی و مهم تر از آن نیات پشت پرده آن، شاید این اعتراف اجباری سکینه آشتیانی در تلویزیون پیش درآمد یک سنگسار برنامه ریزی شده باشد.
روزنامه لوموند چاپ فرانسه نیز این حرکت رژیم را در کاریکاتوری بدینگونه به تصویر کشیده است.
بله آنچه که دراین ماجرا بیش از هرچیز دیگر انسان را منقلب می کند، سنگسار عدالت در میهن اسیرما توسط یک عده جانی است، آنها عدالت را به اسم عدالت قربانی می کنند. چرا که این تنها سکینه نیست که مقدمات سنگسارش را آخوند ها فراهم می کنند ، بلکه عدالت است که بازهم همراه او به مسلخ حاکمیت ننگین مرتجعان می رود.
بی تردید از بازتاب گسترده و محکومیت جهانی نمایش اعترافات تلویزیونی وی ، ازاعتراض رسمی دولتها گرفته تا انعکاسات مطبوعاتی در همه کشورها، به راحتی می توان گفت ، سکینه متهمی است که قبل ازاجرای حکمش، حکم دهندگانش را نیز سنگسار می کند. آری او در این نمایش تکاندهنده آخرین سنگ را بر نعش حکومت آخوندی پرتاپ نمود.
می گویند خود کرده را تدبیر نیست و اکنون این رژیم ملایان است که در باتلاق حکومت ننکین خود آنچنان فرورفته است که نه تنها کمترین اثری از ارزشهای انسانی و اخلاقی برایش باقی نمانده است ، بلکه با هر حرکتی درمنجلاب خود ساخته 30 ساله اش بیشتر فرو می رود.
به امید ایرانی عدالت گستر و آزاد در فردای نزدیک ....