سیل بند ولایت شکسته شده است

 

با گذشت یک سال از بروی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی اکنون دیگر شکست سیاست راهبردی ولی‌فقیه با هدف حفظ و تثبیت نظام بر هیچ‌کس پوشیده نیست.

این واقعیت را می‌توان با نیم‌نگاهی به مجموعه ابر بحران‌های حکومت و به‌ویژه اوج‌گیری خیزش‌های اجتماعی، رکود شدید اقتصادی و تولیدی، افزایش شدید بیکاری، گسترش فقر و فلاکت، رشد تورم و گرانی سرسام‌آور، افت ارزش پول ملی، رشد بحران کرونا، فرار مغزها و سرمایه از کشور و یا بن بست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به‌خوبی رؤیت نمود.

خامنه‌ای در حالی این شکست سنگین را متحمل گردیده که به‌اشتباه و به‌مانند تمامی دیکتاتورها در پایان عمر ننگین خود، براین باور بود که اعمال سیاست انقباض و النهایه یکدست کردن حاکمیت، به مراد خود خواهد رسید.
اما چرخ روزگار و به‌ویژه حضور نیروی پیشتاز در هیبت کانون‌های شورشی درصحنه، به‌موازات ناتوانی و بی‌بضاعتی در دولت نحس سیزدهم، به‌یقین نقش تعیین‌کننده‌ای برای این شکست می‌باشند.

براین منطق شاهد هستیم که چگونه جامعه دردمند ایران به کلیت نظام آخوندی پشت کرده، بطوریکه در کمتر اعتراض، تجمع و یا تحصنی از سوی گسل‌های کارگری، کشاورزان، معلمان، بازنشستگان و مال‌خوردگان، شعار «مرگ بر رئیسی» سر داده نشود. به‌یقین این پاسخ منطقی و برخاسته از بطن جامعه به گوش خامنه‌ای هم رسیده است و حکایت همان «سررسید» برای شکست سیاست انقباض وی است.

در این رابطه خانم رجوی تأکید کرده است: «خامنه‌ای دو سال بود از «دولت جوان حزب‌اللهی» صحبت می‌کرد و آن را راه‌حل بحران‌های داخلی و خارجی رژیمش می‌دانست. اما دولت موردنظر خامنه‌ای از راه نرسیده در گل فرورفت. نه‌فقط راه‌حل نبود، بلکه مزید بر علت شد و به‌طورجدی بر مشکلات رژیم و بحران‌های آن افزود. به نقطه انگیزش قیام‌ها ارتقا یافت و شعار مرگ بر رئیسی، شعار فراگیر جنبش اعتراضی شد».

در این راستا مهم‌ترین بستر برای رشد و نمو اعتراضات مردمی نیز در سه مؤلفه «اقتصادی، اجتماعی و سیاسی» نهفته است. هزینه‌های سنگین برای پروژه‌های اتمی، موشکی و کشورگشایی که اکنون کمر اقتصاد ایران را خردکرده، فشار خود را به‌طور مستقیم بر جامعه استوار نموده است.

افزایش شدید قیمت کالاهای اساسی که بنا بر داده‌های حکومتی تا سقف «۴۰۰ درصدی» طی یک سال گذشته گران‌تر شده‌اند، عبور نرخ تورم از مرز «۵۰ درصد»، دلار ۳۲ هزارتومانی، تعطیلی واحدهای تولیدی و صنعتی به‌موازات تخریب زیربناهای طبیعی در کشور که تماماً از سوی باندهای وابسته به سپاه پاسداران صورت می‌گیرد، بخشی از پازل بحران‌ها در درون رژیم آخوندی می‌باشند.
براین منطق است که ولی‌فقیه تنها راهکار برای برون رفتن و جلوگیری از قیام‌ها و واقعیتی بنام «سرنگونی» را تنها در افزایش شدید نقض حقوق بشر، سرکوب، اعدام، چشم درآوردن، سرکوب زنان، اقلیت‌های مذهبی، قومی و فکری، قطع دست، راه‌اندازی تیرک‌های اعدام در کوچه و خیابان‌ها و افزایش فشار بر جامعه جستجو می‌کند.
نیم‌نگاهی به افزایش دستگیری‌های کور، زدن تیر خلاص بر سروصورت معترضین، سربه نیست کردن زندانیان سیاسی و سر موضع، یا آمار اعدام‌ها مبین این واقعیت می‌باشند که بروی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی تنها با هدف «سرکوب جامعه» و مقابله با قیام‌ها صورت گرفته است.

برای نمونه دبیرخانه شورای ملی مقاومت در چندین رشته روشنگری ازجمله اعلام کرده است که رژیم آخوندی تنها طی یک سال گذشته «۵۲۱» زندانی در ایران را اعدام کرده است. علاوه براین نیز بیش از «۵۳۷۱» نفر دیگر زیرخطر اعدام قراردارند.

 

برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید