با بسته شدن آخرین دور از مذاکرات اتمی میان دیکتاتوری ولیفقیه و طرفهای مقابل، اکنون توپ در میدان رژیم آخوندی قرار دارد.
دلیل این امر نیز اعلام توافق زودرس آمریکا با متن «نهایی» مذاکرات میباشد که قرار بود برای تصمیمگیری به تهران و واشنگتن ارسال گردد. در این رابطه نیز اتحادیه اروپا ضرب الاجلی تا تاریخ «۱۵ اوت» برای تعیین و تکلیف نمودن این پرونده اعلام کرده است.
بدینسان تنها چند روز مانده با پایان ضرب الاجل اکنون این سؤال منطقی مطرح است که سرانجام خامنهای زهر خورده به کدامین سمت قدم خواهد برداشت؟ آنچه که بهیقین از هماکنون مسجل گردیده، آن است که رژیم آخوندی دیگر میدان «فرار» و یا «بازی» برای ادامه سیاست «مذاکره برای مذاکره» ندارد.
این واقعیت را طرفهای اروپایی که بسیار به «عقد» این «توافقنامه و یا قرارداد» با هدف دستیابی سریع به منابع «انرژی» دلبستهاند، بهصراحت بگوش خامنهای رساندهاند.
همچنین رژیم آخوندی تلاش زیادی به خرج داده بود تا قبل از نهایی کردن متن، به یکی از خواستههای مهم یعنی بسته شدن پرونده سه سایت اتمی که در آن آزمایشهای انفجاری صورت گرفته دست یابد.
حتی علائم و نشانههایی از اینکه گوئیا طرفهای مقابل با این خواسته و تصمیمگیری صرفاً «سیاسی» بر سر موضوع فوق اتخاذ نمودهاند، رسانهای گردیده بود، اما مواضع وزارت خارجه آمریکا مبنی بر ادامه فعالیتهای فنی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تأکید بر ضرورت پاسخگویی از سوی رژیم به سؤالات باقی ماند، بهمانند آب سردی بر خواستههای نامشروع ولیفقیه میباشند.
در این رابطه رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور مذاکرات با رژیم آخوندی تصریح کرده است: «ایالاتمتحده، بهرغم خواسته ایران، هیچ فشاری را به آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای چشمپوشی از تحقیقات مرتبط با فعالیتهای مشکوک هستهای این کشور وارد نیاورده است». (سایت العربیه فارسی ۱۳ اوت ۲۰۲۲)
.
براین منطق دیکتاتوری ولیفقیه اکنون باید میان «مرگ» و یا خودکشی» یکی را انتخاب نماید. قبول متن پیشنهادی و توافق شده در وین به معنای دست کشیدن از بمب اتم یا همان «ضامن بقاء» حکومت و تن دادن خوار و ذلیلانه به خواستههای طرف مقابل است و عدم قبول و سرکشی از آن نیز به معنای باز شدن سرکلاف قطعنامه ۲۲۳۱ و بهتبع آن راه افتادن سیل تحریمها و چشمانداز کشیده شدن بند ماشه.
این همان بنبستی است که اکنون رژیم آخوندی در آن به تله افتاده است. تمامی علائم و نشانه و بهویژه در فردای شکست توطئههای تروریستی رژیم در آمریکا، سخن از آن دارند که سیاست فشار و باجگیری از سوی خامنهای اکنون با شکست سنگینی روبرو گردیده است.
چرخش اوضاع در فردای ترور نویسنده انگلیسی در نیویورک و برملا شدن طرح ترور دو شخصیت برجسته آمریکایی و از حامیان مقاومت ایران، یعنی مایک پمپئو و جان بولتون، فشار مضاعفی را بر دولت این کشور برای دادن هرگونه امتیاز به دیکتاتوری ولیفقیه ایجاد نموده است.
واقعیت مهم در رابطه با دیکتاتوری ولیفقیه آن است که عطف به طبیعت این حکومت و عطف بهتمامی خباثتها، جنگطلبی، صدور تروریسم و بنیادگرایی طی چهار دهه گذشته و همچنین عطف به رفتار سرکوبگرانه رژیم با مردم ایران، قتل، کشتار، شکنجه و ایجاد اختناق، هرگز نباید به این دیکتاتوری اعتماد نمود.
بقول رهبر مقاومت، آقای مسعود رجوی: «امروز هم هر قولی که رژیم در مورد صرفنظر کردن از سلاح اتمی بدهد پوچ و نامعتبر است زیرا آن را ضامن بقای فاشیسم دینی میداند. فاشیسم هیتلری هم در مرحله پایانی چشم به سلاح اتمی دوخته بود اما به آن نرسید».