قتل عامدانه مهسا امینی، دختر نوجوانی که براثر ضربات مشت از سوی فرمانده نیروی سرکوبگر انتظامی دریکی از اسارتگاههای آخوندی صورت گرفت، یکبار دیگر پرده از چهره وجود واقعیتی بنام «گشت کشتار» در معابر و خیابانهای کشور برداشت.
بهیقین مهسا نه اولین زن قربانی در این دیکتاتوری و نه آخرین آن خواهد بود، زیرا اساس و بنیان این دیکتاتوری برپایه ظلم، ناعدالتی، سرکوب و بویژه زن ستیزی، فساد و خشونت سازمان داده شده استوار گردیده است.
در این راستا نیز شاهد افزایش انواع و اقسام گشتهای سرکوبگر با هدف منکوب نمودن جامعه جوشان ایران بویژه طی یکسا ل گذشته و از فردای روی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی میباشیم.
بیدلیل نیست که خامنهای بهمانند فاشیسم هیتلری، به مزدوران و گزمگان حکومتی خود، فرمان «آتش به اختیار» صادر میکند، زنان آزاده میهن را با دلائل قرون وسطایی «کم حجابی» یا «بی حجابی»، «دوچرخه سواری»، «ورود به ورزشگاهها»، «تفریح در پارکها»، «رانندگی» و بطور کلی تمامی حقوق شخصی و اجتماعی، مورد آزار، اذیت، توهین، ضرب و شتم، تحقیر، اسید پاشی و صدور انواع و اقسام کیفرخواستها قرار میدهد.
بهیقین این وضعیت ضد انسانی در مناطق ضربه خورده و دورافتاده بسا وخیمتر است. کشتن کول بران، سوخت بران محروم، کشتار نوجوانان و جوانان در بخشهای بهظاهر امنیتی کشور مانند سیستان و بلوچستان، خوزستان، کردستان، آذربایجان تنها نمونههای کوچکی از توحش آخوندی میباشند.
بله این خامنهای است که بذر خشونت، کشتار، سرکوب و هرچه بیشتر امنیتی کردن را در جایجای این میهن گسترانده، زیرا وی بهخوبی به پوشالی بودن حکومت خود، به پایههای لرزان رژیم آخوندی و به خشم مقدس مردم بهجانآمده اعتراف و اعتقاد راسخ دارد.
در این رابطه خانم مریم رجوی ضمن اعلام «عزای عمومی» تأکید کردهاند: «زنستیزی رژیم آخوندی هرروز قربانیان بیشتری در میان زنان و دختران ایرانی میگیرد. ضرب و شتم وحشیانه مهسا توسط مزدوران رژیم، خشم و انزجار هر انسانی را برمیانگیزد. ستم آخوندها و پاسداران جهل و جنایت با ایستادگی و مقاومت زن ایرانی درهم خواهد شکست. با تمام قوا باید با این رژیم مقابله کرد».
یک نمونه برای این واقعیت را مردم شهرهای ایران بهویژه در کردستان قهرمان و یا پایتخت، پس از اعلام مرگ مهسا به نمایش گذاشتهاند. فریادهای شبانه «مرگ بر خامنهای»، «ننگ ما، ننگ ما رهبر الدنگ ما» آنهم تنها چند کیلومتر دورتر از بیت وی و یا شعار «میکشم، میکشم، آنکه خواهرم کشت» ترجمان این خشم مقدس و وجود ابعاد تنفر ملی از این حاکم خونریز میباشد.
بهیقین خامنهای با هر قتل و کشتار، با هر دستگیری و ضرب و شتم، گور رژیم خود را عمیق و عمیقتر میکند. هراس وی از سرنگونی اکنون او را به حیوانی مالیخولیایی تبدیل کرده، بطوریکه ترس از براو غالب و سیستم اعصاب حکومت به دلیل وجود عنصر پیشتاز، کانونهای شورشی و مقاومتهای مردمی و همچنین لشکری از ناراضیان ازهمپاشیده است.
این همان حاصل رویارویی «انقلاب» و «دیکتاتوری» است. در این راستا نیز راهکار دیکتاتوری در آخرین روزهای حکومت، افزایش اعدام، دستگیری، کشتار، فشار و سرکوب در جامعه است، اما بقول شاعر «این عوعو سگان شما نیز بگذرد».