بیست و سومین روز از خیز بزرگ مردم در شهرهای شورشی با هدف سرنگونی دیکتاتوری ولیفقیه و به آتش کشیدن ریش و عمامه آخوندها، بهیقین خواب را یکبار دیگر از چشمان هراس آلود خامنهای ربوده است.
براین منطق و درحالیکه ولیفقیه طلسم شکسته هفته گذشته با به صحنه آمدن و نعره کشیدن علیه قیام آفرینان و نیروی پیشتاز کانونهای شورشی، بهاشتباه براین باور بود که اوضاع النهایه تحت کنترل کامل حکومت قرار خواهد گرفت، اما زلزله روز گذشته در میادین و خیابانهای 21 استان کشور، واقعیت دیگری را به دیکتاتور عنانگسیخته به اثبات رساند.
جوانان، نوجوانان وزنان شجاع ایرانزمین نشان دادند که قیام آفرینان را دیگر از نیروهای سرکوبگر هراسی نیست. نشان دادند که روح حاکم بر مبارزه، نخست استمرار و گسترش آن و دیگر هرچه بیشتر رادیکالیزه نمودن میباشد.
تودههای بهجانآمده اثبات کردند که هیچ راهسازشی میان جامعه و دیکتاتوری وجود ندارد، زیرا دیگر نباید به این رژیم خونریز رحم کرد و به آن فرصت بازسازی ماشین سرکوب جهنمیاش به یمن دلارهای بادآورده نفتی را داد.
نقطه اوج این خیز بزرگ، تهران شورشی، کردستان قیام آفرین و بزرگ شهرهایی مانند اصفهان، شیراز، مشهد، کرج، زاهدان، کرمانشاه، قزوین، رشت، اراک، کرمان، کاشان، بابل و بسیاری از دانشگاهها و یا اعتصاب بازاریان شرافتمند کشور بودند.
بقول رهبر مقاومت، آقای مسعود رجوی: «کجایش را دیدهاید؟ صبر کنید دماوند آتشهای بسیار علیه ستمگر در سینه دارد. به آتش کشیدن مظاهر حاکمیت رژیم که راه و رسم شناختهشدهٔ کانونهای شورشی است گسترش مییابد. تسخیر ساختمانهای دولتی و مراکز غارت و چپاول روش جاری شورشگران است».
سخن از رشد و قد کشیدن سرو آزادیخواهی و استقلالطلبی در میان جامعهای است که هرگز منکوب «هرات و پورت» های دیکتاتوری شاه و یا رژیم آخوندی نشده و بر ادامه این رزم ملی تا واژگون نمودن بساط سرکوب، خونریزی و نا عدالتی و برقراری یک جمهوری دمکراتیک، مردمی و کثرتگرا در میهنمان پافشاری میکند.
بدینسان باید تأکید نمود که روز گذشته جنبش از یک پیچ مهم مبارزاتی عبور کرد و تودههای بهجانآمده نشان دادند که «توپ، تانک و مسلسل» دیگر جوابگوی اعتراضات بهحق آنان نبوده و نیست.
در این راستا نیز چهرههای ماتم گرفته، هراسان، درمانده خسته، کلافه و وحشتزده مزدوران ولایتفقیه، آدمآهنیها، مزدوران بسیج و نیروهای درمانده بهاصطلاح انتظامی که بهوفور در شبکههای اجتماعی بازتاب یافته، مبین این واقعیت نیز هست که اکنون این دیکتاتوری ولیفقیه باوجود تمامی تمهیدات و بگیر و ببند ها و سرکوب خونین است که تعادل خود را از دست داده وهرچه بیشتر به لاک دفاعی فرورفته است.
آری تعادل روحی و روانی خامنهای و رژیم اش برهم خورده است، زیرا لغز میخواند، تهدید میکند، عربده میکشد، خواهش و التماس و زاری میکند و یا قیام آفرینان را «مگس» مینامد،
اما وی فراموش کرده که «گرد سم خران» او نیز گذشته و عقربههای ساعت برای سرنگونی نظام آخوندی به دقایق صفر نزدیک و نزدیکتر شدهاند.
برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید