درحالیکه شهرهای میهن یکی پس از دیگری علیه جباریت ولیفقیه بپا خاسته و درحالیکه میلیونها هموطن دردمند در میهن اشغالشده، فریاد «مرگ بر اصل ولایتفقیه» و یا «جمهوری اسلامی، نمیخواهیم، نمیخواهیم» سر میدهند، اکنون شاهد آخرین تلاشهای مذبوحانه از سوی دیکتاتوری آخوندی با هدف منحرف نمودن جنبش سرنگونی طلب میباشیم.
در این راستا ولیفقیه طلسم شکسته که دیگر «پشمی به عمامهاش» باقی نمانده، مشتی عوامل اطلاعاتی حکومت، تحت عنوان اصلاحطلبان را روانه میدان نمود، تا بر سر قبری بنام «رفراندوم و همهپرسی برای بازنگری قانون اساسی» روزه بخوانند.
در این رابطه روزنامه بهار وابسته به دولت آخوند جلاد ابراهیم رئیسی (۲۵ مهر ۱۴۰۱) ضمن انتشار یک اطلاعیه کلیشهای از سوی باند مردمسالاری که در پشت خطوط آن دستان آلوده بیت خامنهای کاملاً مشهود است، ازجمله نوشته است: فرقه «مردمسالاری به دبیر کلی مصطفی کواکبیان، با صدور بیانیه خواستار برگزاری همهپرسی برای بازنگری در قانون اساسی شد و آن را «اصلیترین راه برای برونرفت از بنبستهای سیاسی» دانست»!!
واقعیت در لابلای این جملات اعتراف به «سنبه پرزور» مردم و مقاومت ایران و بهویژه کانونهای شورشی است که اکنون جهنمی دیگر را برای دیکتاتوری ولیفقیه در میادین و خیابانهای کشور رقمزدهاند.
در این راستا و با نیمنگاهی به اسلوب مبارزاتی تودههای بهجانآمده که در آن خشم مقدس انقلابی با الگوبرداری از نیروی پیشتاز مجاهدین نهفته و یا اشعار سر دادهشده در میادین، بهخوبی میتوان به وجود یک «انقلاب دمکراتیک» بر اصل سرنگونی کلیت نظام آخوندی رسید.
بهیقین این همان نقطه ورود برای باندهای توسریخورده حکومت میباشد که طی بیش از چهار دهه بر تمامی جنایات انجامشده از سوی رژیم آخوندی، بر قتل، کشتار، شکنجه، آدمربائی، ترور، جنگافروزی و صدور بنیادگرایی و کشورگشایی ماله کشیدهاند.
کف بر دهان آوردن باندهای اصلاحطلب قلابی که مردم در قیام سال ۹۶ با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا»، خط بطلانی بر کلیت دیکتاتوری آخوندی کشیدند، کاملاً قابلفهم است.
در نمونهای دیگر دربند هفتم این بیانیه ازجمله آمده است: «اقناع افکار عمومی از طریق گفتگوهای ملی با معترضان در موردبازنگری شیوههای اجرای احکام شرعی ازجمله حجاب و خودداری از تداوم روند گذشته که موجب بروز اعتراضات اخیر شد».
بهیقین تلاشهای مذبوحانه از سوی باندهای حکومتی برای از مهلکه بدر بردن رژیم در کلیت اش و یا شخص ولیفقیه که مسبب اصلی برای ویرانی، فقر، فلاکت، و سرکوب خونین در جامعه میباشد، تکرار تاریخ نوین مهینمان در دوران سرنگونی شاه را تداعی میکند.
بقول آن فیلسوف بزرگ قرن، «تاریخ خودش را تکرار میکند، ابتدا بهصورت تراژدی و بعد بهصورت لودِگی».
در دیکتاتوری شاه نیز شاهد بودیم که با اوجگیری قیامها و درحالیکه حاکم مستبد در آستانه سقوط کامل قرار داشت، چگونه دربار پهلوی و اتاقهای فکر رژیم به ناگهان به یاد «حقوق شهروندان» افتاده و با میدان دادن به اصلاحطلبان قلابی در آن دوران، بهیکباره از «تمکین به قانون اساسی» سخن میگفتند.
شاخص این وضعیت نیز نخست جبهه ملی چهارم بود که در تیرماه سال 56 و درحالیکه شهرهای میهن یکی پس از دیگری بپا خاسته و جامعه به چیزی کمتر از «سرنگونی» شاه رضایت نمیداد، در نامهای از «اعلیحضرت» خواسته بود تا: «برای نجات کشور به حکومت استبدادی پایان داده، به اصول مشروطیت تمکین کند»!.
براین سیاق نیز امروز سخن از شکست استراتژی اتاق فکرهای خامنهای طی قریب چهار دهه گذشته میباشد که با آن قرار بود تا دیکتاتوری ولیفقیه، ضمن فریب مردم، برای قرنها بر اریکه قدرت تکیه بزند!
بقول رهبر مقاومت، آقای مسعود رجوی: «عزل بازرگان اولین نخستوزیر خمینی که خودش دولت و نخستوزیری او را به امام زمان منسوب میکرد، عزل بنیصدر اولین رئیسجمهور رژیم که خودش میگفت نویسنده اصل ولایتفقیه در خبرگان بوده، و سپس عزل منتظری جانشین اعلامشده خمینی، جای تردید باقی نگذاشت که رژیم ولایتفقیه هیچگونه قابلیت استحاله و اصلاح ندارد. گفته بودیم که افعی هرگز کبوتر نمیزاید».