درروند تعمیق انقلاب دموکراتیک شاهد هستیم که چگونه مردم دردمند ایران و بهویژه قیام آفرینان، شورشگران، جوانان، اقشار فرهیخته، دانشجویان و دانش آموزان با طرح شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر»، بهروشنی تضمین رسیدن به دموکراسی، آزادی، حاکمیت مردمی و حقوق بشر را مهروموم کردهاند.
این شعار راهگشا و هدفمند بهیقین از بطن جامعه سرکوبشده ایران بیرون آمده وبه زیبایی، تاریخ نوین میهن ما طی صدسال گذشته را به نمایش میگذارد.
براین منطق مردم ایران که اکنون در جنگی تمامعیار با دیکتاتوری ولیفقیه بسر میبرند، بهخوبی درد و مسببان اصلی این وضعیت ضد انسانی را تشخیص داده و بر واقعیتی دووجهی بنام «دیکتاتوریهای شاه و شیخ» انگشت گذاشتهاند.
براین سیاق جامعه بسیار هوشمندانه از دو دیکتاتوری سرکوبگر، فاسد، خونریز، دزد، غارتگر و ناقض تمامی ارزشهای جهانشمول عبور کرده و بر آن است تا ایرانی نوین برپایه عدالت، برابریهای قومی، مذهبی، جنسی، عقیدتی و دموکراتیک را بنا نهاد.
صدالبته بهای این نوع از مبارزه سخت و شاید نیازمند بهقدری زمان باشد، اما بقول عوام «صرف میکند» و بدینسان جامعه را بر بستری قرار میدهد تا ریشه هرنوع دیکتاتوری و فساد را برای همیشه از جا برکند.
هراس خامنهای طلسم شکسته نیز در این رابطه قابلفهم است، زیرا این روند در منطق خود به رشد رادیکالیسم انقلابی ضریب زده و در منطق انقلابی خود میدان را از ارتجاع حاکم و عوامل استعمار برای منحرف نمودن و دزدیدن جنبش، خواهد گرفت.
تکرار مزخرفات ولیفقیه و ایماواشارههای وی طی سخنان اخیرش مبنی اینکه گوئیا بقایای سلطنت مدفونشده اساساً «جایگاهی» برای ایفای نقش در جنبش سرنگونی طلب ایفا میکنند، صدالبته اعتراف به سیاست راهبردی حکومت درزمینهٔ فوق است.
در این رابطه نیز طی قیامهای سال ۹۶ شاهد بودیم که چگونه دوایر امنیتی رژیم، جنازهای بنام «رضاشاه» را علم کرده و بدینسان تلاش نمودند تا با شعار «روحت شاد»، جنبش انقلابی را خلع سلاح نمایند.
در آن دوران و در جنگ میان باندهای حکومتی نیز روشن گردید که طرح این شعار اساساً بخشی از یک «سیاست راهبردی» رژیم باهدف تقابل با جنبش دموکراتیک مردم ایران بوده و بسیج سرکوبگر ضمن شرکت در تظاهراتهای خیابانی، در پشت آن قرار دارد.
خامنهای بهخوبی میداند که اکنون میدان در دست کانونهای شورشی و نیروی پیشتاز مجاهدین قرار دارد که در منطق انقلابی و مردمی خود به بهترین «بیمهنامه» برای هرگونه دستدرازی به انقلاب دموکراتیک مردم ایران تبدیلشدهاند.
وی بههیچوجه از راست استعماری هراس ندارد، زیرابه لحاظ تاریخی شیخ و شاه برای سرکوب نیروهای دموکرات و آزادیخواه، همفکر، همقدم و مکمل یکدیگر بوده و هستند.
وحشت دوایر اطلاعاتی و اتاقهای فکر رژیم آخوندی از نیرویی است که هم دارای محبوبیت اجتماعی و هم دارای تشکیلات و سازمان رزم درصحنه میباشد. از این منظر باید به دستوپا زدنهای رژیم و همچنین ابواب جمعی استعمار بهویژه رسانههای بهاصطلاح فارسیزبان که در یک هماهنگی با شیخ، موضوع «آلترناتیو» سازی های قلابی را در دستور کار خود قرار دادهاند، نگریست.
بهیقین شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر» خواب را از مخیّله هردو طیف پرانده است، بطوریکه اکنون شاهد هستیم دیگر تمامی چراغهای خاموش خود را روشن کرده و با کنار زدن تمامی پردهها، آنچه مردم دردمند ایران طی سالیان متمادی نسبت به طینت واقعی و سیاستهای رسانهای آنان گمان میزدند را به بیرون ساطع میکنند.