قیام ایران – «دوره ما تمام شده است»
گسترش و تداوم قیام در شهرهای میهن که در روند خود به رادیکالیسم بی مانندی علیه ولایت فقیه تبدیل گردیده، اکنون این واقعیت را که «دوره» دیکتاتوری خون ریز آخوندی به پایان رسیده را نه تنها برای مردم دردمند ایران، بلکه حتی برای متولیان و تحلیل گران حکومتی نیز به اثبات رسانده است.
یک نمونه برای این واقعیت را باید در تازهترین تحلیل از سوی یک تحلیل گر حکومتی تحت عنوان «دوره ما تمام شده است» جستجو نمود.
وی در این مطلب (سایت دولتی بهار نیوز ۱ آبان ۱۴۰۱) از جمله اعتراف کرده است: «باورتان نمیشود که چقدر دعوت به آرامش، گفتوگو، اصلاح، مذاکره، منطق... سخت شده است. سخت نه؛ به اتمام رسیده است. این بزرگترین تهدید علیه ثبات روانی و سیاسی (رژیم) است».
ترجمان این جملات به معنای عبور جامعه از کلیت نظام آخوندی با تمامی باندها و دستجات درونی و وقوع یک انقلاب دموکراتیک در ایران میباشد. شکست سیاست خامنهای برای بازی دادن تودههای بجان آمده با باندهای دست نشانده و قلابی مانند «اصلاح طلب» که تق آن در قیام دیماه 96 درآمد، بحدی نتایج منطقی خود را بر حاکمیت تحمیل نمود که ولی فقیه ناچار به تغییر ریل و بروی کار آوردن یک آخوند دژخیم و جلاد بنام «ابراهیم رئیسی» شد.
براین منطق خامنهای تصمیم داشت تا به «یک تیر، دو نشان» را هدف قرار دهد. نخست سرکوب گسترده تودههای بجان آمده و بقول رژیمیها «آرام» نمودن جامعه و دیگری رسیدن هرچه سریعتر به بمب اتم.
لقمه اول با شروع قیامها در تابستان و زمستان سال گذشته و اوجگیری آن از بهارامسال تا به امروز، در گلوی ولایت گیر کرد، بطوریکه حاکمیت را اکنون به «خفگی» و مسدود نمودن مجاری تنفسی، بخوانیم شکل گرفتن و وقوع یک انقلاب دموکراتیک، کشانده است.
سخن از نسل جدید و برآمده از دروغ، ریا، تزویر, فساد، غارت، سرکوب و مکاریت آخوندی است که بخوبی به ماهیت ولایت فقیه پی برده وبه هیچ وجه خواهان «مماشات» با این دیکتاتوری خون ریز نمیباشند. اینان همان جوانان دهه هشتاد و پیوستن نوجوانان دهه 90 به صف قیام آفرینان و شورشگران هستند که اکنون جهنم را در مقابل چشمان حیرت زده خامنهای به تصویر میکشند.
این تحلیلگر حکومتی با اذعان به ریشه دار بودن جنبش و عمق تنفر اجتماعی از حاکمیت ادامه میدهد: «نوشتن این روزها از سختترین کارهای ممکن است. مانند راه رفتن بر طناب. تعادل در میانه، انصاف، حقیقت، دانایی و البته راستگویی. همان سیلابی که از آن سخن گفته بودم. بازار مکاره مسگران در شهرمان را به خاطر میآورم. صدا به صدا نمیرسد. همه در حال کوبیدنند».
وی اعتراف میکند که «باید از خود پرسید چه میشود که برخی میتوانند این صدا را بشنوند و بسیاری از ما نه» و ناخواسته از حقیقتی بنام «کوبیدن» و «سیلاب» سخن میگوید که همان ترجمان خشم تودههای محروم، جوانان، کودکان و دخترکانی است که در عنفوان جوانی بدست دیکتاتوری ولی فقیه پرپر شدهاند.
و باز ناخواسته از تبعیض مضاعف علیه زنان و جامعهای که بیش از دوسال با هیولایی بنام قتل عام عامدانه مردم بدست خامنهای واز طریق کرونا، از خشم فروخوردهای که اکنون به انفجار عظیم اجتماعی تبدیل شده و یا بحران سازی های اتمی با هدف سرگرم نمودن جامعه انفجاری و النهایه از بن بست مرگباری که کلیت رژیم آخوندی در آن به تله افتاده، میگوید.
برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید