در دهه ۱۹۷۰، تیم ملی فوتبال ایران به غول فوتبال آسیا تبدیل شد و حتی بلیت خود را برای حضور در جام جهانی آرژانتین، اولین جام جهانی در تاریخ خود، به دست آورد. رونقی که متاسفانه در انقلاب ۱۹۷۹ ایران دوام نیاورد…
نوشته آدرین کاندو/
عکسها: IconSport و پانورامیک
حسن نایبآقا اگر بخواهد ۷۱ سال زندگیاش روی کره زمین را خلاصه کند، بدون شک دو سکانس فرودگاه مهرآباد را انتخاب میکند. یک پرواز و یک فرود. در پایان اردیبهشت ۱۳۵۷، تیم ملی فوتبال ایران بدون شکست بلیت اولین جام جهانی تاریخ خود را به دست آورد و به آرژانتین پرواز کرد. بازیکنی که تا آن زمان در مجموع بیش از ۱۵ بار در تیم ملی بازی کرده بود، میگوید: زمانی که ما به جام جهانی رفتیم، نشانهای از تظاهرات در تهران وجود نداشت، اما وقتی یک ماه بعد برگشتیم، در هنگام پیاده شدن از هواپیما شاهد تظاهرات بودیم. از آن بالا روی دیوارهای شهر تهران شعارها را دیدیم. که نوشته بود: «مرگ بر شاه».
خاندان پهلوی - که از سال ۱۹۲۵ بهطور خودکامه بر ایران حکومت کرده بودند - در شرف ضربههای عظیم انقلاب قرار میگیرند. هشت ماه بعد، در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹، روحالله خمینی و اسلامگرایان ارتجاعی قدرت را به دست گرفتند. ایران هرگز به قبل باز نمیگردد و تیم ملی فوتبالش هم همین طور…
حسن نایبآقا میگوید: از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۶، ایران چهار سال متوالی قهرمان زیر ۲۰ ساله فوتبال آسیا شد. به طور کلی، در دهه ۷۰، ما در تمام ردههای سنی با فاصله زیاد و بدون رقیب بهترینهای قاره آسیا بودیم.
در سال ۱۹۷۸، تیم ملی برای رقابت در بزرگترین رویداد فوتبال جهان حرکت کرد و بلیت خود را برای حضور در جام جهانی آرژانتین به دست آورد. نتایج مسابقات مقدماتی ایران، ۱۰ برد، ۲ تساوی، بدون باخت بود. پسر شاه در جشنهای مختلف با بزرگترین بازیکنان کشور همراهی میکرد. نایبآقا فاش میکند: «او اغلب در جلسات تمرینی ما شرکت میکرد. زمانی که در کاخ سلطنتی پذیرایی میشدیم، به یاد دارم که رئیس فدراسیون فوتبال از ما خواست که دست ملکه را ببوسیم. اما اکثریت ما از انجام این کار خودداری کردیم. شاه میخواست با بازیکنان تیم ملی خودنمایی کند، اما حقیقت این بود که تقریباً همه ما به شدت با او مخالف بودیم.
پرسه (ایران) و پلیس
حسن نایبآقا مانند بسیاری از همبازیانش در آن زمان، پشت صحنه را کاملاً میشناخت. دولت به ظاهر اصلاح طلب ایران اساساً خشن و مستبد باقی میماند، مانند پلیس مخفی خود، ساواک، که بی رحمانه مخالفان سیاسی را تعقیب میکند. اعلیحضرت خودش میداند که در افکار عمومی طرفداران کمی دارد.
مردی که در آن زمان برای هما - سومین باشگاه بزرگ پایتخت در دهه ۷۰ بازی میکرد - نسبت دادن موفقیت فوتبال ایران به عملکرد رژیم ایران را رد میکند: «من اصلاً متقاعد نیستم که سیاست شاه به پیشرفت تیم ملی و باشگاههای ما کمک کرده است، نایبآقا میگوید. در آن زمان رئیس فدراسیون ایران کامبیز آتابای نام داشت که در قسمت اصطبل دربار کار میکرد. نفر بعد از او، دبیر فدراسیون فوتبال، یکی از مدیران ساواک خوزستان بود... دیدن افرادی که نزدیک به قدرت دولتی و سلطنتی، کنترل ورزش را، مثل امروز، در دست گرفته و هیچ دانشی از فوتبال نداشتند، من و برخی از هم تیمیهایم را آزار میداد.
خود نایبآقا از نزدیک توسط پلیس مخفی زیر نظر قرار میگیرد تا بفهمند این فوتبالیستی که در دانشگاه درس میخواند، چه میخواند: «من علاقه خاصی به کتابها و نشریاتی داشتم که توسط شاه خواندنشان ممنوع شده بود. بهویژه آثار سیاسی که توسط مخالفان نوشته میشد. ساواک شاه گاهی به خانهام میآمد و مادرم مجبور میشد همه کتابهایم را بسوزاند تا از دردسر دور شوم. او زیر تهدید بود که بفهمد در اتاقم چه چیزی پنهان کردهام و عقاید سیاسی من را کشف کند.
چند هفته قبل از جام جهانی، دانشجویان مخالف شاه در فرانسه، حتی بر روی چمنهای سبز ورزشگاه تولوز که قرار بود ما با تیم ملی فرانسه در آن بازی کنیم با اسپری علیه شاه شعار نوشتند. ماموران فرانسوی مجبور شدند این شعارها را با علف خشک کن پاک کنند. تصویر آن شب بازی دوستانه تیم ملی و آبی پوشهای تیم ملی فرانسه به رهبری میشل هیدالگو (۲-۱)
حتی در خود تیم ملی هم بازیکنان تیم ملی با چالش مواجه بودند: نایبآقا توضیح میدهد: «در بازگشت به تهران، پس از بازیهای تدارکاتی مقابل فرانسه و پاریس سن ژرمن، ده نفر از یازده بازیکن تیم ملی به دیدن مربی رفتند. این احساس را داشتیم که فدراسیون فوتبال به اندازه کافی از بازیکنانی که خانواده برخی از آنها در شرایط نامساعدی زندگی میکردند، حمایت نمیکند. تهدید کردیم که اگر به وضعیت این بازیکنان رسیدگی نشود، به جام جهانی نمیرویم. این گروه در نهایت تسلیم استدلالهای مربی خود، حشمت مهاجرانی میشود: «او ما را درک کرد، اما به ما گفت که در صورت نرفتن به جام جهانی، ساواک او را زیرفشار خواهد برد. بنابراین ما به جام جهانی رفتیم. ”
حسن نایبآقا پس از جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین و خروج شاه از کشور، به ایالاتمتحده میرود. او رویای یک ایران آزاد و آباد را در سر میپروراند: «امید زیادی وجود داشت. من شخصاً این فکر را داشتم که پسازآن به کشور بازگردم تا به ساختار فوتبال ملی کمک کنم... ما معتقد بودیم که ایران میتواند پیشرفت کند و به یک کشور دموکراتیک تبدیل شود، یک ملت مدرن واقعی، ازجمله درزمینهٔ ورزشی...».
حسن نایبآقا پس از گرفتن لیسانس در تهران و فارغالتحصیل شدن در دوره عالی در دانشگاه کالیفرنیا در سندیهگو آمریکا، هرگز نتوانست به کشور خود بازگردد. «بهسرعت در لیست سیاه رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفتم. دو تن از فامیلهایم توسط رژیم اعدام شدند. مادرم چند بار به من زنگ زد. او اشک میریخت، دلش برای من خیلی تنگشده بود، اما در پایان صحبتهایمان به من التماس میکرد: «لطفاً به ایران برنگرد. بااینکه خیلی دوستت دارم. حتی اگر بمیرم بدون اینکه دوباره تو را ببینم. لطفاً برنگرد چون اگر برگردی تو را خواهند کشت.»
هافبک تیم ملی در جام جهانی، کفشهایش را آویزان میکند و سپس به شورای ملی مقاومت ایران میپیوندد. آلترناتیوی که بخشی از اپوزیسیون ایرانی را گرد هم میآورد. سایر اعضای سابق تیم ملی مانند بهرام مودت دروازهبان و اصغر ادیبی هافبک در آنجا به او میپیوندند. «بیش از ۴۰ سال میگذرد، اما ما به مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ادامه میدهیم. میدانی چرا به این ایماندارم؟ زیرا زمانی که ما در سال ۱۹۷۸ به آرژانتین رفتیم، شاه بهشدت بر اریکه قدرت لنگرانداخته بود. اما زمانی که برگشتیم، پنج ماه بعد، سلطنت ۲۵۰۰ ساله در ایران خاتمه یافته بود. بنابراین من قبلاً در زندگیام شاهد سرنگونی یک رژیم دیکتاتوری در فاصله چند ماه در ایران بودهام. این بار هم مطمئنم شاهد سقوط رژیم دیکتاتوری آخوندی خواهم بود...»