با گذشت چهلوپنج روز از قیام مردم علیه دیکتاتوری ولیفقیه اکنون نهتنها شاهد راه افتادن موجی از تحریمهای بینالمللی علیه افراد حقیقی و نهادهای سرکوبگر حکومتی میباشیم، بلکه شاهد بلند شدن صدای اعتراضات جهانی با هدف اخراج رژیم آخوندی از کمیسیون زنان در خانواده ملل متحد نیز هستیم.
تازهترین نمونه برای این واقعیت را میتوان در انتشار نامهای از سوی زنان سرشناس جهان رؤیت نمود. در این راستا جمعی از رهبران برجسته زن جهان در بیش از ۱۴ کشور «خواهان اخراج جمهوری اسلامی از کمیسیون زنان سازمان ملل شدند».
در بخشهایی از این نامه سرگشاده که در روزنامه نیویورکتایمز منتشر گردیده، ازجمله آمده است: «در همبستگی با زنان و دختران ایرانی که شجاعانه برای حقوق اساسی انسانی خود اعتراض میکنند، خشونت وحشیانه نیروهای امنیتی علیه معترضان مسالمتجو را محکوم میکنیم و خواستار اخراج فوری جمهوری اسلامی ایران از کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد هستیم». (سایت مجاهدین خلق ۹ آبان ۱۴۰۱)
سخن از جایگاهی است که اکنون رژیم زنستیز آخوندی صرفاً در یک زد و بند کاملاً سیاسی، آن را به تصرف خود درآورده است، زیرا عطف به مرامنامه «کمیسیون مقام زنان در سازمان ملل متحد» که بر پایه «برابری جنسیتی و کمک به پیشرفت زنان» استوار گردیده، دیدگاهها، فلسفه فکری و قوانین رژیم قرونوسطایی و زنستیز آخوندی هیچ سنخیتی با قوانین جهانشمول در حمایت از حقوق و شأن زنان ندارد.
در فرای این درخواست بهحق نیز باید تأکید نمود که به دلیل جنایات رژیم آخوندی طی 43 سال گذشته، به دلیل صدور ترور، جنگافروزی و بنیادگرایی، به دلیل نسلکشی، کودک کشی، سرکوب خونین و عدم التزام و نقض آشکار تمامی تعهدات و کنوانسیونهای ملل متحد که در تمامی آنها روح و جوهر حمایت از «حقوق بشر» نهفته است، ضرورت اخراج کامل رژیم از خانواده ملل متحد دوچندان میشود.
همچنین واقعیت در این رژیم «زن کش» آن است که بر اساس دیدگاه ولایتفقیه، زن اساساً انسانی درجه دوم تحلیل گردیده و بدینسان دارای هیچگونه حقوق مساوی با مردان در جامعه نمیباشد.
نیمنگاهی به قوانین جاری و ساری در دیکتاتوری ولیفقیه بهخوبی مهر تائیدی براین ابعاد عقبمانده و سرکوبگرانه آخوندی میباشد.
نمونههایی مانند عدم اجازه برای «انتخاب محل سکونت، حق انتخاب آزادانه همسر، حق انتخاب پوشش، حق مسافرت آزادانه، حق خروج از کشور، حق کسب تابعیت، حق تفویض تابعیت به فرزند، حق طلاق، حق حضانت و حق ولایت بر فرزند» و یا «حجاب اجباری» بخشهایی از نقض فاحش حقوق زنان در سادهترین مسائل روزمره زندگی میباشند.
در این راستا دیکتاتوری ولیفقیه بهخوبی میداند که اگر روزی، روزگاری دست از ستم علیه زنان، بهعنوان نمونه «حجاب اجباری» بردارد، «نیروی زنان بهسرعت پیشروی میکند و تمام جامعه را به حرکت درمیآورند».
این همان مبنا و پایهای برای استثمار نیمی از آحاد جامعه میباشد که چهره کریه آن را اکنون در شهرهای میهن تجربه میکنیم.
ضرب و شتم زنان آزاده در معابر و خیابانها به جرم کم و یا بیحجابی، دستگیریهای کور و یا به شهادت رساندن آنان توسط نیروهای سرکوبگر سپاه و بسیج، تماماً بخشی از سیاستهای راهبردی آخوندی در تقابل باخشم و اعتراضات بهحق زنان میهنمان میباشد.
فریاد زنان شجاع ایرانی به این دیکتاتوری خونریز در این شعار بهغایت معنادار «زن آزاده منم، هیز تویی، هرزه تویی» بهیقین ترجمان همانند پاسخی کوبنده به دیدگاهها و تمامی سیاستهای زن ستیزانه و استثمارگرایانه آخوندی میباشد.
در این رابطه خانم مریم رجوی که اکنون پرچم عدالتخواهی و برابری برای بیش از نیمی از آحاد جامعه ایران را بر دوش میکشند، ازجمله تأکید کردهاند: «زن ایرانی باید آزاد باشد! باید خودش انتخاب کند که چه عقیدهای داشته باشد، چه بپوشد، و چگونه زندگی کند. و تکرار میکنیم که نه به حجاب اجباری، نه به دین اجباری و نه به حکومت اجباری». (سایت مریم رجوی)
برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید