دیکتاتوری درمانده ولی فقیه روز گذشته با کشتار و قتل عام معترضین بی دفاع و بی سلاح در شهرهای سیستان و بلوچستان، بویژه در سراوان، ایرانشهر، راسک، خاش و زاهدان برگ دیگری از سبعیت و جنایات سازمان دادهشده را به ثبت رساند.
سخن از کشتار مردم دردمندی است که اکنون سرزمین سابقاً زرخیزشان در سایه رژیم فاسد و سرکوبگر آخوندی به خشک زاری با خیل عظیم گرسنگان تبدیلشده است.
پاسخ خامنهای درمانده به خواستههای بهحق مردم در این بخش از میهنمان نیز همواره سرکوب، خونریزی و هرچه بیشتر امنیتی نمودن شهرهای آن میباشد.
به یقین کشتار روز گذشته در خاش که بنا برداده های میدانی حداقل «۲۰ شهید» و «۶۰ مجروح» تقدیم انقلاب دموکراتیک مردم ایران کرده است، تداعیکننده قتلعام مردم در ۱۷ شهریور سال ۵۷ توسط ساواک و نظامیان مزدور شاه در میدان ژاله تهران میباشد.
در این راستا به رگبار بستن کودکان، نوجوانان، زنان و استفاده از هلیکوپتر و یا بکار گیری از تکتیراندازان برای قتلعام معترضین، تکرار همان سناریو و شیوههای سرکوبگرانه دیکتاتوری مدفونشده سلطنت هستند.
خانم مریم رجوی با سلام به شهیدان خاش تاکید کردند: «خیزش دلاوران زاهدان و خاش و دیگر شهرهای سیستان و بلوچستان که با شعار مرگ بر خامنهای و از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران بپا خاستند و بیشترین بها را پرداختند، گواه عزم و اراده هموطنان بلوچ برای به زیر کشیدن ضحاک خونریز ولایت است».
.
در این رابطه نیز سازمان عفو بینالملل در گزارشی از کشتار «ده ها» نفر خبر داده است که در میان آنان حداقل «یک نوجوان 14 ساله» به چشم میخورند.
این سازمان مدافع حقوق انسانی در بیانهای تأکید کرده است که «مکانیسم سازمان ملل، بررسی جنایات تحت قوانین بینالمللی و نقض جدی حقوق بشر توسط مقامات جمهوری اسلامی برای سرکوب اعتراضات سراسری را از دسامبر سال ۲۰۱۷ باید آغاز کند»..
در این راستا نیز باید به خواست مردم و مقاومت ایران مبنی بر اخراج این رژیم سفاک و خونریز از خانواده ملل متحد و ارجاع پرونده خونین نقض حقوق بشر به شورای امنیت ملل متحد و همچنین محاکمه خامنهای و آخوند جلاد رئیسی، به دلیل «نسل کشی، جنایت علیه بشریت» اشاره نمود.
کشتار مردم در شهر خاش و دیگر شهرهای میهن در حالی است که خامنهای طی روز گذشته تلاش زیادی به خرج داده بود تا با به میدان کشاندن تتمه نیروهای زهوار دررفته و مشتی اوباش و مزدبگیران حکومتی، صحنه اعتراضات بهحق مردمی را بچرخاند، اما صحنههای بهغایت مونتاژ شده از نمایشات حکومتی و دادههای میدانی، دست روباه مکار در تهران را برملا نمود وبدین سان میزان بیرمق بودن تجمعات حکومتی، بی آیندگی، توخالی بودن چنته و بهویژه بیبضاعتی برای حاکم مستبد و خونریز را به نمایش گذاشت.
براین سیاق خامنهای براین امید و اوهام بود که با چرخش میدان به تعادل گذشته برگشته و بدینسان بهموازات سرکوب خونین، میخ حاکمیت را با عنصر اجتماعی بر زمین بکوبد، اما شکست وی در ۱۳ آبان، آنهم در روزی که رژیم آخوندی سرمایهگذاری کلانی برای راهاندازی نمایشها خیابانی به خرج داده بود، یکبار دیگر واقعیتهای موجود در کف خیابانها، وجود ریزش نیروها و شقه و شکاف در درون حاکمیت را به نمایش گذاشت.
بدینسان آنچه طی روز گذشته یکبار دیگر در ایران غرق به خون به اثبات رسید، از یکسو وجود واقعیتی بنام تداوم و گسترش انقلاب دموکراتیک تا پیروزی بر محوریت تنفر عمیق اجتماعی از حاکمیت و از سوی دیگر ایزولاسیون مطلق رژیم، حتی در میان خودیهای نظام میباشد.
برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید