قیام ایران – سیدعلی مرگت را ببین

 

توده‌های به‌جان‌آمده روز گذشته در همبستگی با خانواده‌ها و قربانیان آبان ۹۸ در بیش از ۶۱ شهر کشور و حداقل ۴۹ نقطه در تهران، جهنمی دیگر را برای دیکتاتوری ولی‌فقیه رقم زدند.

گسترش و تداوم انقلاب دموکراتیک طی دو ماه گذشته به‌یقین مهر تائیدی براین واقعیت است که مردم دردمند ایران دیگر هیچ هراسی از قداره‌بندهای حکومت و یا صدور احکام اعدام و زندان‌های طویل‌المدت ندارند و بدین‌سان با برهم زدن بساط آخوند دژخیم اژه‌ای و تهدیدات فرماندهان سپاه، مشت محکمی بر دهان تمامی ارگان‌های قضائی، امنیتی و سرکوبگر رژیم آخوندی زده‌اند.

خامنه‌ای یک‌بار دیگر اشتباه محاسبه کرد، زیرا وی به‌مانند سنوات گذشته براین اوهام بود که با فشار بر جامعه، تهدید، ارعاب و دستگیری‌های کور، شلیک با گلوله‌های جنگی، زدن تیر خلاص، شکنجه در معابر و خیابان‌ها و وحشی‌گری بی‌حدواندازه، النهایه جنبش را منکوب و میخ ولایت مطلقه را خواهد کوبید.
در این راستا ولی‌فقیه طلسم شکسته با بالاترین ظرفیت نظامی و امنیتی ممکن وارد میدان گردیده است. نمونه‌هایی مانند صدور احکام اعدام و زندان تا گسیل کودکان و نوجوانان به «تیمارستان‌ها» و یا به میدان فرستادن مجموعه عظیمی از نمایندگان خود در منابر نمایشات جمعه با هدف ترساندن مردم و در آخرین نمونه نیز صدور بیانه «اعدام باید گردد» از سوی نمایندگان طویله‌ای بنام «مجلس ولایی» تماماً در چارچوب این پازل قرار دارند.

اما قیام آفرینان، جوانان، زنان و به‌ویژه کانون‌های شورشی در شهرهای میهن یک‌بار دیگر این واقعیت را به جهانیان به اثبات رساندند که اولاً مقوله‌ای بنام ترس از درون جامعه رخت بربسته و ثانیاً مردم ایران دیگر ذره‌ای از این خواست ملی مبنی بر «سرنگونی» نظام آخوندی کوتاه نخواهند آمد.

تبلور این خواست به‌حق را مردم ایران طی روز گذشته در آتش زدن دوایر امنیتی، سپاه، شهرداری، فرمانداری، وسایل نقلیه دولتی، جنگ تن‌به‌تن با مزدوران تادندان‌مسلح رژیم و یا به آتش کشیدن تصاویر خامنه‌ای، خمینی و پاسدار کودک کش قاسم سلیمانی به نمایش گذاشتند.
بدین‌سان آنچه که اکنون به اثبات رسیده است، وجود این واقعیت می‌باشد که هرچه فشار رژیم بر توده‌ها افزایش می‌یابد، به همان میزان نیز جامعه دست به تقابل با حاکمیت زده و بر خشم مقدس خود علیه ارگان‌های سرکوبگرمی افزاید.
این همان سیاهچاله و چرخه‌ای است که تمامی دیکتاتورها در پایان عمر ننگین خود در آن قرار می‌گیرند. بقول معروف، زمانی که دیکتاتوری به یک واقعیت تبدیل می‌شود، درآن صورت انقلاب دیگر یک ضرورت غیرقابل انکار خواهد بود.

بدین‌سان اکنون شاهد هستیم که بار طبقاتی جامعه به حد بی‌سابقه‌ای روبه افزایش گذاشته و دیگر از خواسته‌های صرفاً صنفی، آب، نان، دلار و یا نیازهای روزمره معیشتی و بحران اقتصادی عبور کرده است. این همان چرخشی است که صدالبته اتاق‌های فکر حکومت بدان پی برده، اما به دلیل سیکل بسیار بسته در درون حاکمیت و به دلیل وجود جزمیت مطلق فکری و عقیدتی، توان راهگشایی و برون رفتن از بحران سرنگونی را ندارند.

 در این راستا نیز باید به مشتی موج‌سوار و فرصت‌طلب تحت نام «اصلاح‌طلبان» قلابی اشاره نمود که تلاش دارند تا بر امواج نارضایتی مردم سوار شده و بدین‌سان با طرح شعارها و یا خواسته‌های انحرافی، دیکتاتوری ولی‌فقیه را از سرنگونی محتوم برهانند.
.
روضه‌هایی مانند «اصلاح و تجدیدنظر» در قانون اساسی که اخیراً از سوی این جماعت علیل و شکست‌خورده مطرح می‌گردد، به‌یقین تداعی‌کننده همان تلاش‌ها در آخرین روزهای سلطنت مدفون‌شده پهلوی با شعار «تشکیل شورای سلطنت» از سوی باند علی امینی برای کنترل اوضاع را دارد. غافل از اینکه دوران صبر، بردباری، ضربه خوردن و هیچ نگفتن، تحمل و کدخدا منشی دیگر گذشته و مردم ایران با نیروی پیشتاز مجاهدین، مرگ سیاسی، عقیدتی، فرهنگی و اجتماعی «سید علی» را با انقلاب دموکراتیک خود رقم‌زده‌اند.

بقول ژان ژاک روسو، فیلسوف و نویسنده و از راه گشایان فکری برای انقلاب در فرانسه: «افراد سست اراده همیشه منتظر معجزه‌ها و رویدادهای شگفت انگیزند، اما افراد قوی، خود آفریننده معجزه‌ها و رویدادهای شگفت انگیزند».
     

برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید