اعترافات معنادار از سوی دادستان کل حکومتی مبنی بر اینکه گوئیا دیکتاتوری درمانده ولیفقیه درب نیروی مردمکش «ارشاد» را گل گرفته است، بهیقین نشان از شکست سیاستهای سرکوبگرانه خامنهای و همچنین سنبه پرزور قیام آفرینان و شورشگران میباشد.
آخوند سرکوبگر منتظری در این رابطه و با سخنانی چندپهلو از جمله میگوید: «گشت ارشاد ربطی به قوه قضائیه ندارد و از همان جایی که در گذشته تأسیس شد، از همانجا نیز تعطیل گردید». (سایت حکومتی انتخاب ۱۲ آذر ۱۴۰۱)
هنوز جوهر این کلمات خشک نشده که صداوسیمای حکومتی ضمن ماستمالی کردن قضیه ازجمله خبر داده است: «گشت ارشاد تعطیل نشده و قوه قضائیه فقط اطلاع داد که مربوط به این سازمان نیست»!!
اینکه اعترافات آخوند منتظری و سپس خبررسانی صداوسیما، بر واقعیتها استوار گردیده و یا صرفاً تاکتیکی تازه از سوی خامنهای برای کم کردن فشار بر ستون فقرات رژیم میباشد، بهیقین مردم دردمند میهنمان نتایج آن را در آینده نزدیک تجربه خواهند کرد.
اما گشت ارشاد همان نیروهای سرکوبگر و تادندانمسلحی میباشند که تنها با یک هدف، آنهم به بندوبست کشیدن آخرین تتمههای حقوق اجتماعی مردم بهویژه زنان و جوانان راهاندازی شدهاند.
مشابه تاریخی چنین اهرمهای سرکوبگرانهای را میتوان در حکومت رایش سوم با نیروهای «لباس قهوهای» و یا در حاکمیت فاشیسم موسولینی تحت نام «سیاهجامگان» رؤیت نمود.
هدف اصلی دیکتاتوری نیز با راهاندازی گشتهای بسیج و یا ارشاد، همان ایجاد ترس و وحشت، تخریب اموال عمومی، ترور و برهم زدن آسایش جامعه میباشد.
این نیروی سرکوبگر در دوران پاسدار احمدینژاد در سال ۱۳۸۵ برای سرکوب زنان تحت عنوان آخوندی ساخته «بدحجابی» راهاندازی شد. در آن دوران سپاه مردمکش پاسداران طرحی بنام ایجاد «شبکههای موزاییکی» را در دستور کار خود قراردادِ بود. بدینسان نهتنها ایجاد قرارگاههای گوناگون در سطح کشور، بلکه وحوش حکومتی را تحت نام «گشتهای» گوناگون سازماندهی نمودند.
در این راستا خمینی ملعون و خامنهای طلسم شکسته با صرف صدها میلیارد دلار از درآمدهای کشور و بهعوض ایجاد رفاه، آبادانی، کار، نان و معیشت مردم، دست به سازماندهی مشتی وحوش تادندانمسلح حکومت تحت نام «گشت ارشاد» و یا نمونههای مشابه دیگر آن زدهاند.
همچنین ابعاد تنفر جامعه از گشتهای سرکوبگر حکومتی به حدی است که آن را بهخوبی میتوان در شعارهای معترضین و قیام آفرینان بهخوبی رؤیت نمود. نمونههایی مانند «گشت ارشاد بهانه است، اصل نظام نشانه است» مبین واقعیتهای فوق در جامعه دردمند ایران میباشند.
در این راستا ابعاد فشار اجتماعی علیه نیروهای سرکوبگر رژیم اکنون به حدی است که اکنون در منطق خود بحران را به درون حاکمیت نیز سرازیر کرده است.
برای نمونه یکی از عوامل رژیم در مجمع تشخیص مصلحت در سخنانی، پیشتر ضمن اعتراف به بحران موجود، ازجمله گفته است: «اصولاً بحث ارشاد با امکانات فیزیکی و سختافزاری اصلاً مفهوم ندارد. به تعبیر درست، مسئله ارشاد با سختافزاری، بگیروببند و برخورد فیزیکی حل نمیشود». (سایت حکومتی خبرانلاین ۲۱ آبان ۱۴۰۱)
بهموازات این واقعیت نیز باید به موج لیست گذاری و تحریمهای بینالمللی علیه ارگانهای سرکوبگر رژیم آخوندی مانند گشت موسوم به ارشاد اشاره نمود. در این رابطه هم آمریکا، کانادا و انگلیس و نیز اتحادیه اروپا ماه گذشته «۲۹ فرد حقیقی و ۳ نهاد حقوقی» را در لیست تحریمهای خود قرار داده است.
سخن از «چهار عضو گشت ارشاد، عامل بازداشت و قتل مهسا امینی و فرماندهان استانی نیروی انتظامی و سپاه پاسداران» و نیز «فرمانده نیروی زمینی ارتش» به دلیل نقش آنان در سرکوب، کشتار، زدن تیر خلاص به معترضین و شکنجه اسیران قیامی طی دوران اسارت در سیاه چالهای حکومتی میباشد.