از فردای بروز قیام در شهرهای کشور و حمام خونی که خامنهای با کشتن کودکان، زنان، نوجوانان و اعدام معترضین به راه انداخته است، بسیاری از تحلیل گران بهدرستی براین باور هستند که وضعیت برای نظام درمانده آخوندی هرگز به عقب بازنخواهد گشت.
یک دلیل برای این واقعیت همان وجود شکاف عمیق میان تودههای دردمند با دیکتاتوری ولیفقیه میباشد که در منطق خود نهتنها به قهر انقلابی، بلکه به ایزولاسیون و قهر اجتماعی علیه رژیم راه برده است. بدینسان میتوان گفت که جامعه ایران در مقابل دیکتاتوری تا دندان مسلح ولیفقیه صفآرایی کرده و مترصد هر فرصتی برای ضربه زدن به رژیم آخوندی میباشد.
در این راستا نیز سخن از خونهایی بنا حق ریخته شده از سوی نیروهای وحشی و گزمگان ولیفقیه میباشد که جهانی را به اعتراض و خیزش علیه آن برانگیخته است. همچنین صدور و اجرای احکام فلهای اعدام علیه قیام آفرینان، حبسهای طویلالمدت، آدمربایی، ترور، سر به نیست نمودن معترضین، شکنجه و پروندهسازی، تماماً بهفرمان ولی فقه طلسم شکسته صورت گرفتهاند.
روند روبه رشد انزوای اجتماعی حاکمیت به حدی است که اکنون متولیان و دستنشاندگان خامنهای نیز ناچار به اعتراف آن گردیدهاند.
برای نمونه یک نماینده مجلس حکومت از تبریز در سخنانی ازجمله میگوید: «اکثریت مردم ایران نماینده واقعی خود را در این مجلس ندارند، وی افزود: «با بحران جامعیت و بحران نمایندگی قاطبه مردم مواجه هستیم». (سایت حکومتی بهار نیوز ۲۶ دی ۱۴۰۱)
بهیقین این سخنان بحرانی عمیق بنام تنفر اجتماعی از حاکمیت را به تصویر میکشد.
دراین راستا نیز خامنهای طلسم شکسته به اشتباه براین باور بود که با بروی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی توان مقابله با خواستههای بحق و سرکوب جامعه را خواهد داشت.
وی با پروژه یکدست سازی، نه تنها قوه مجریه، بلکه «اصطبلی» بنام مجلس حکومت و نیز قوه قضائیه را بلعید و بدین سان ضمن بستن شکاف در رأس حاکمیت، سیاست راهبردی خود بنام «مشت آهنین» یا همان اعلانجنگ به مردم، سرکوب و تشدید ترور و صدور بنیادگرایی را در دستور کار حاکمیت قرارداد.
این گزارش حکومتی در ادامه به این واقعیت اعتراف کرده و میافزاید: «این قبیله گرایی سیاسی سبب میشود از خطاها چشمپوشی شود.» علیرضا بیگی تأکید کرد: «مردم سمت دیگر رودخانه هستند ما هم سمت دیگر رودخانه، ولی ترجیح میدهیم به همین وضعیت که مردم در قهر اجتماعی به سر میبرند روزها را بگذرانیم و انتظار داریم گندمی که کاشتیم نتیجهاش گلابی شود که این امکانپذیر نیست».
اما واقعیت آن است که قیام مردم ایران باگذشت 125 روز بهخوبی نشان داد، به چه میزان جامعه دردمند با کاتالیزاتور کانونهای شورشی هوشمند و حاضر درصحنه بوده و عزم جزم کردهاند تا بساط این حاکم خونریز و کودک کش را برهم بزند. یکی دیگر از تبعات این وضعیت برای رژیم آخوندی همان وجود و رشد «بنبست» میباشد.
در این رابطه عباس عبدی، از شکنجه گران دهه شصت و تحلیلگر سیاسی امروز ضمن اعتراف به بنبست مرگبار برای ولیفقیه میگوید: «آتش زدن سطل آشغال برای حل مسائل اقتصادی نیست، بلکه نشانه نوعی استیصال و عصبانیت از سوی جوانی است که شغل ندارد و ناامید از آینده است».
وی سپس میافزاید: «سیاستهای موجود اقتصادی یک پیام روشن دارد و اینکه اوضاع اقتصادی نهتنها بهبود پیدا نمیکند، بلکه بدتر میشود، تبعیض و فقر نیز افزایش عمیقتر خواهد شد. نتیجه این وضعیت یعنی تقویت زمینه اصلی آنچه بهعنوان اعتراض یا اغتشاش شناخته میشود. با این وضعیت آیا کسی حق دارد که بازهم تقصیر را به گردن دیگران بیندازد؟». (سایت حکومتی آفتاب نیوز ۲۴ دی ۱۴۰۱)
برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید