فرهاد اسلامی- کودتای 28 مرداد و مثلث خاندان پهلوی، روحانیت و حزب توده

بمناسبت سالگرد کودتای ضد میهنی 28 مرداد 1332

 "ای سردار پیر ما ، سر از زانوی اندیشه ات بردار و خروش فرزندانت را بشنو که با سینه هایی مالامال از امید به فردای پیروزی، نام تو را می برند. ای دهقان سالخورده تاریخ ما....کاش میتوانستی دیوارهای قلعه ای را که در آن به زنجیرت کشیده اند، بشکافی و بیرون آیی تا بچشم خویش ببینی از بذری که در مزرعه اندیشه ها افشانده ای، نسلی روئیده است که
جز به جهاد نمی اندیشد و جز به راه تو گام نمی گذارد ... ما به تو اعلام می کنیم بنایی را که پی ریختی می سازیم،جهادی را که آغاز کردی به پایان می بریم و دیواره های استبدادی را که شکافتی فرو میریزیم." ( بخشی از نامه شریعتی خطاب به مصدق – از جانب کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در اروپا به تاریخ 5 ژانویه 1962).

 با ملاحظه مشروعیت دولت مصدق، پایگاه عظیم توده ای و سیاست هوشمندانه و مدیریت همه جانبه مصدق و یارانش در اداره امور کشور، آمریکا وانگلیس، که وجود حکومت ملی مصدق را به ضرر منافع خود در ایران و خاور میانه می دیدند، امر سرنگون ساختن این حکومت را در برنامه و دستور کار خود قرار دادند.
دانالد ان. ویلبر از فعالین کودتای 28 مرداد در کتاب " تاریخچه سری اداری سیا: سرنگون کردن مصدق نخست وزیر ایران، نوامبر 1952 – اوت 1953 " در این باب می نویسد: « انگیزه اصلی ایالات متحده در اجرای کودتا، اهمیت ژئواستراتژیک ایران بود. منابع نفتی ایران آشکارا اهمیتی ثانویه داشت (ص 21). "سیا" دریافته بود که مصدق از " حمایت مردمی
قدرتمندی" برخوردار است (صص ب27)».
کودتای ضد مردمی 28 مرداد، عمدتا برای تامین منافع استراتژیک آمریکا انجام گرفت و توسط سازمان سیا سازماندهی گردید: « اصلا تمامی نقشه و تفصیل نظامی کودتا توسط "سیا" برنامه ریزی شد» (همان منبع - ضمیمه د). این بدان معناست که اعضای خاندان پهلوی، افراد دربار و ارتشیانی که در این طرح شرکت نمودند، مهره های وطن فروشی بودند که خود را در «اختیار» آمریکا و سازمان سیا قرار دادند، تا منافع امپریالیسم جهانی تامین گردد.
تاکید بر این نکته ضروری است که در انجام این طرح "میهن سوز"، آمریکا و متحدش انگلیس، بعنوان گردانندگان اصلی صحنه، در کنار تحکیم جایگاه رژیم پهلوی در منطقه که اینک قرار بود بعنوان "ژاندارم خلیج " سیاستهای آمریکا را پیش برده و از منافع استراتژیک او حراست نماید، به متحدانی که مستقیم و غیر مستقیم در راستای موفقیت کودتا آنها را یاری
رسانند نیز، نیاز داشت. آنچنانکه بعدا خواهد آمد،  جدا از خاندان پهلوی، دربار فاسد او و امرای خود فروخته ارتش چون زاهدی، جمعی از سرشناس ترین روحانیون به رهبری کاشانی در پیروزی کودتای ضد میهنی مستقیما به یاری آمریکائیان شتافتند. حزب وطن فروش "توده" نیز با عملکردهای خائنانه خود بمثابه "نیروی جاده صاف کن" نقش غیر مستقیم ولی قابل ملاحظه ای در موفقیت کودتا ایفاء نمود.
در عین حال، پیروزی کودتاگران، شکست نهضت ملی، خاموشی فریاد استقلال طلبی و آزادیخواهی مردم ایران را بدنبال نداشت. تاریخ بار دیگر گواهی داد که هیچ نیروئی نمی تواند در برابر ارادهء مردمی بپا خاسته، مقاومت نماید.
ویلیام داگلاس، قاضی دیوان عالی ایالات متحده آمریکا، در تشریح دلیل انجام کودتای 28مرداد می گوید: « اصلاحات اساسی مصدق، این مرد دموکرات که به دوستی و آشنائی اش افتخارمی کنم، ما [آمریکا] را به هراس انداخت و به منظور سرنگونی اش با بریتانیا متحد کرد. در این کار موفق شدیم. از آن پس دیگر از نام ما در خاورمیانه با احترام یاد نشد.»
در یک جمعبندی نهائی، این کودتای آمریکایی با یاری مثلث «رژیم پهلوی –روحانیت - حزب
توده» به پیروزی رسید. بی شک بازنگری عملکردهای رئوس این مثلث، بالاخص در شرایط فعلی،
عبرت انگیز و آموزنده است.

خاندان پهلوی به عنوان محور اصلی:
خاندان و دربار پهلوی، بمثابه پایگاه اصلی استعمار در ایران، از همان آغاز نهضت ملی ایران، باامر اعاده حقوق توده های محروم و زحمتکش ایران از امپراطوری انگلیس و طرد نفوذ سیاسی و اقتصادی این قدرت از ایران، شدیدا به مخالفت پرداخته و بمرکز توطئه علیه جنبش استقلال طلبانه مردم ایران، مبدل گردید. در شرایطی که خواست حق طلبانه ملی شدن صنایع نفت، به خواست عمومی تبدیل یافته و این جنبش عظیم هر روز اوج و اعتلای بیشتری می یافت، در بار پهلوی، پنهان و آشکاربه اخلالگری و سنگ اندازی در امر ملی کردن صنعت نفت پرداخته و با دست زدن به هر دسیسه ای می کوشید امپراطوری انگلیس را از بن بستی که در آن قرار گرفته بود نجات بخشد.
پس از قیام 30 تیر 1331 و سقوط دولت قوام و قدرت گیری مجدد مصدق، دسیسه ها و دشمنی ها علیه دولت ملی  و شخص مصدق و یارانش وارد مرحله جدیدی گریدند. دربار پهلوی در مرکز تمامی این توطئه ها قرار داشت.
این دسایس در نقطه عطف خود به کودتای 9 اسفند 31 علیه مصدق انجامید که شخص محمد رضا پهلوی در محور آن قرار داشت. گرچه این کودتا به فرجام نرسید اما "توانمندی در انجام آن" بیانگر وجود جبهه متحدی بود که با مرکزیت دربار و حمایت روحانیت علیه مصدق، دولت مردمی و نهضت ملی ایران، شکل گرفته بود، جبهه ای که بعدا زمینه ساز کودتای 28 مرداد گردید.
در آماده سازی مقدمات این کودتا با محور: [ شاه، زاهدی – روحانیت به نمایندگی کاشانی – حزب توده]، اشرف پهلوی که پس از قیام سی تیر از ایران تبعید شده بود، روز سوم مرداد 1332 بطور ناشناس وارد تهران گردید و به ملاقات شاه شتافت تا وی را از نقشه کودتا، مطلع سازد.روزنامه های حامی مصدق به مسافرت اشرف شدیدا اعتراض کرده و اخراج او را از ایران طلب کردند. دکتر مصدق پیامی به شاه فرستاده و در مورد اخراج فوری اشرف، اصرار ورزید.
اشرف بالاجبار روز 8 تیر ماه، ایران را ترک گفت. ژنرال شوارتسکف آمریکائی از مهره های اصلی سیا در تدارک کودتای ضد ملی 28 مرداد ، روز چهارم مرداد، وارد ایران شده و با شاه و دیگر مهرها ی مورد نظر، تماس برقرار نمود:
«اولین تماس با شاه، روز 25 ژوئیه [5 مرداد] انجام شد و نهایتا در زمانی قریب به سه هفته، 12 یا 13 اوت [23 یا 24 مرداد] توافق وی برای امضای فرمان عزل مصدق و انتخاب زاهدی کسب شد.» (کتاب " تاریخچه سری اداری سیا: سرنگون کردن مصدق نخست وزیر ایران، نوامبر 1952 – اوت 1953"  - صص 23، 37).
پس از انجام کودتا و تسلیم دکتر مصدق، کرمیت روزولت با شاه ملاقات کرد و شاه ضمن تشکر از او گفت:
«من تاج و تختم را از برکت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم... و هر گاه فاطمی را به خاطر سرنگونی مجسمه های من و پدرم پیدا کنم، بی درنگ اعدامش خواهم کرد».
از آن پس رژیم پهلوی - دست نشانده آمریکا - بعنوان "ژاندارم منطقه" در جهت حفظ منافع امپریالسم جهانی ایفاء نقش نمود. 25 سال بعد، هنگامی که ملت ایران سراپا و با یک فریاد، خواهان پایان رژیم سلطنتی در ایران گردیدند، آمریکا و متحدینش، در پایان کنفرانس "گوادلوپ» به ماموریت محمد رضا پهلوی و دربار و امرای ارتش او خاتمه دادند، تا منافعخود را اینبار به گونه ای دیگر تامین نمایند! 
 
نقش و مسئولیت روحانیت:
همکاری روحانیون با آمریکا و رژیم پهلوی در جهت موفقیت کودتای 28 مرداد و نیز تلاش آنان برای حذف مصدق به "هر قیمت"، بزرگترین سند خیانت این قشر به میهن و مردم ایران بشمار میرود. خیانتی که خمینی و یاران و رهروانش پس از کسب قدرت از سال 57 تا به امروز ادامه داده اند.
اسناد خیانت روحانیت به دولت ملی مصدق و نهضت ملی ایران فراوانند. دانالد ان. ویلبر از فعالین کودتای 28 مرداد در کتاب " تاریخچه سری اداری سیا: سرنگون کردن مصدق نخست وزیر ایران، نوامبر 1952 – اوت 1953 " در این باب می نویسد: « روحانیون اصلی که قرار بود مورد استفاده قرار گیرند، ظاهرا عبارت بودند از آیت الله بهبهانی، بروجردی، کاشانی، احتمالا فلسفی، همراه با نواب صفوی و "گروه تروریست" فدائیان اسلام مربوط به او.» (ص ب
21).

جریان کودتای نهم اسفند و نقش روحانیون:
روز 9 اسفند 1331، شاه تمایل خود را بمسافرت به خارج جهت ,معالجه و استراحت اعلام داشت! دکتر مصدق نیز با این مسافرت موافقت کرد. آنگاه شاه، طی پیامی این تصمیم خود را باطلاع مردم رساند. دکتر مصدق روز 9 اسفند به منظور خداحافظی به کاخ شاه رفت. بهبهانی و کاشانی، در بسیج تظاهرات شاهپرستان، فعالیت بسیاری از خود نشان داده و از اینکه شاه تصمیم به مسافرت به خارج گرفته بود، شدیدا نگران بودند. بهبهانی روز نهم اسفند، معرکه گردانی تظاهرات چاقوکشان و اراذل را بعهده داشت و کاشانی، طی نامه ای از مردم خواست که اجازه ندهند شاه ، کشور را ترک کند! افسران ارشد ارتش و اراذل و چاقو کشانی که در بیرون از کاخ سلطنتی اجتماع کرده و شعارهائی بنفع شاه میدادند، در صدد آن بودند که و قتی دکتر مصدق از کاخ سلطنتی خارج میشود، او را بقتل برسانند. این توطئه خنثی شد و کودتا به
نتیجه نرسید.
شکست این کودتا و نقش بر آب شدن این توطئه هرچه بیشتر بر رسوائی شاه و دربار افزوده و خائنینی نظیر کاشانی، مکی و بقائی را در انظار عمومی، بی آبرو و منزوی ساخت.
در اردیبهشت ماه 32، بدنبال قتل افشارطوس، سرلشگر زاهدی به صوابدید و پشتیبانی کاشانی، در مجلس متحصن شد. کاشانی، مقدم وی را در مجلس شورا گرامی داشته و از مزاحمتهائی که تا کنون برای وی فراهم شده، معذرت خواست!
سخن در شرح خیانت روحانیت و همکاری این جماعت با آمریکا برای فراهم نمودن زمینه های مناسب در پیروزی کودتای 28 مرداد، بسیار است اما شاید مناسب تر باشد که شرح این خیانت و وطن فروشی را از سند رسمی "سیا" بخوانیم. در "پیش نویس لندن مربوط به طرح عملیاتی"،
چنین آمده است:
« باور ما اینست که تقریبا تمامی رهبران عمده مذهبی که هوادارانی قابل ملاحظه دارند، شدیدا مخالف مصدق هستند . هم ایستگاه محلی آمریکا (سیا) و هم گروه انگلیسی (اس ای اس) دارای تماسهای محکم با چنین رهبرانی هستند. در این زمینه توانائیهای زیادی در حمایت از زاهدی وجود دارد.
این رهبران شامل عناصر گوناگون و گاه متخاصمی هستنداز قبیل رهبران غیر سیاسی مانند [...] و [...]  و همچنین [...] و [...] و دار و دسته تروریستش، [...][...]. طی دوره آمادگی قبل از کودتا به منظور تبلیغات شدید ضد مصدقی، این رهبران و عوامل هوادارشان:
الف: مخالفت خود را با مصدق تبلیغ خواهند کرد.
ب: حمایت علنی خود را از مظهر تاج و تخت اعلام و حمایت معنوی خود را از طریق تماس
مستقیم با شاه در حرم نشان خواهند داد.
ج: بسته به نیاز، اقدام به برپایی تظاهرات مذهبی و ضد مصدقی کوچک در نقاط مختلف و
پراکنده شهر تهران خواهند نمود.
د: گروه تروریستی مزبور (منظور فدائیان اسلام است) تهدید خواهد کرد که آماده عمل مستقیم بر علیه نمایندگان مصدقی مجلس و اطرافیان و اعضای دولت مصدق می باشد.
ه: شرکت کامل خود و هواداران خود را در حالت اول (در اوج تظاهرات مذهبی بر علیه مصدق،
ارتش وارد کار گردد) تضمین خواهند کرد.
و: پس از تغییر دولت، از طریق رادیو تهران و از درون مساجد تاکید فراوان خواهند نمود که
دولت جدید به اصول دینی وفادار است. »
توضیح: نقطه چینها [...] بخشهایی سانسور شده توسط "سیا" می باشند. توضیحات داخل () از نگارنده می باشند.
 
اما رهپویان کاشانی در باره مصدق و یارانش، دولت ملی او و سیاستهای ضد استعماری و استقلال طلبانه او چگونه می اندیشند؟
خمینی: این دشمن قسم خورده مصدق بارها اعلام نمود که در مقابله با خطر کمونیزم و به خاطر "سیلی زدن مصدق به اسلام!" از کودتا حمایت کرده است. او می گوید:
«مسلمانها بنشینند تماشا کنند یک گروهی [جبهه ملی] که از اولش باطل بودند، من از آن ریشه هایش می دانم، یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیت الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می کنند و
صحبت کرد اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت الله گذاشته بودند. این در زمان آن [دکتر مصدق] بود که اینها فخر می کنند به او، او هم مسلم نبود. من آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابانها می گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این
دیگر مخالفت با شخص [آیت الله کاشانی] نیست، این [دکتر مصدق] سیلی خواهد خورد و طولی
نکشید که سیلی را خورد [سقوط بیست و هشتم مرداد] و اگر مانده بود سیلی را بر اسلام می
زد. اینها تفاله های آن جمعیت هستند که حالا قصاص را حکم ضروری اسلام را، غیرانسانی می
دانند.» (صحیفه نور- ج 15 – ص 15).
و اما خامنه ای: «آن نکته ای که فوق العاده اهمیت دارد این نکته است که بعد از آن مجددا دولت مصدق روی کار آمد اولین عکس العملی که نشان داده شد بی اعتنائی به مرحوم آیت الله کاشانی است. مصدق دید مردم آمدند توی خیابان ها و شعار دادند و یا مرگ یا مصدق گفتند و یک عده ای کشته شدند مطلب بر او مشتبه شد خیال کرد این مردم از او حمایت می کنند نفهمید
که مردم از دین و از احساسات دینیشان دارند حمایت می کنند. آن روزی که به اسلام پشت کردند آن روزی که خودشان را از اسلام و از قرآن و از احکام اسلامی و از فقاهت اسلامی جدا کردند مردم به آنان آن چنان پشت کردند (بخوانید اوباش چماقدار)  که درتاریخ به عنوان یک درس تاریخی باقی ماند.» (روزنامه جمهوری اسلامی – 28 اسفند 1386).  ونیز جنتی: « (مصدق) مرد بی درایتی که مغرور شده بود... غافل از دشمن بود، یا اصل ابزار دست دشمن بود، که ما چه خبر داریم! ولی در هر صورت کارش به نفع دشمن امریکایی تمام شد... و در مغزش مسئله، جدایی دین از سیاست بود و یک قدرت طلبی انحصاری» (خطبه های نماز
جمعه 28 مرداد 1379)
 
نقش حزب توده:
در ایامی که مقدمات سرنگونی مصدق فراهم می گردید، جمع مهمی از کارگران، ارتشیان، روشنفکران عضو حزب توده ایران بودند و این حزب جایگاه قابل ملاحظه ای در صحنه سیاسی در اختیار داشت؛ ولی هیچگاه نیروها و قدرت سیاسی خویش را در اختیار پیشبرد اهداف نهضت ملی و جنبش مردمی قرار نداد، بر عکس با اتخاذ سیاستهای خصمانه علیه فرد مصدق و نهضت ملی کردن صنعت نفت عملا به اهرمی در خدمت دشمنان استقلال میهن تبدیل گردید و بعنوان جاده
صاف کن سیاست های آمریکا برای به اجرا درآوردن طرح سرنگونی دولت ملی مصدق و ادامه 25
سال حاکمیت رژیم پهلوی، ایفائ نقش نمود.
در بحبوحه جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگران نفت درجنوب کشور، در سال 1325، این حزب بجای یاری رساندن و پشتیبانی از مبارزات کارگران شرکت نفت، به اعتصاب شکنی پرداخته  و عملا در سرکوب کارگران، نخست وزیر وقت، قوام،  را یاری رسانید.
رهبری حزب توده که در گذشته نزدیک ، چنین فرصت طلبانه به مسائل سیاسی مهم کشور برخورد کرده بود، آشکارا با امر ملی کردن صنایع نفت مخالفت ورزیده و بجای کوشش در راه بسیج توده ها در مبارزه علیه سلطه سیاسی و اقتصادی امپریالیسم انگلیس در ایران، ملی شدن نفت را کاری نادرست و غیر عملی، ارزیابی کرد!
توده ایها می گفتند: «استیفای حقوق ایران از شرکت نفت انگلیس در شرایط فعلی امری است که قابل تحقق نیست.» (بسوی آینده، نشریه رسمی حزب توده، 29/09/05).
آنان رسما مصدق را عامل استعمار نامیدند: « عوامفریبان آخرین تیر ترکش استعمارند و دکتر
مصدق نماینده آنهاست» (بسوی آینده- شماره 03/08/1329).
رهبران این حزب ضد ملی چنین می اندیشیدند: «مردم بخوبی میدانند که جبهه ملی، چه معجونی است و چگونه دست استعمار برای فریب توده های ملت ایران،آنرا بوجود آورده است.
مردم،هیچوقت فراموش نمیکنند که پیشوای این جبهه، پیر مرد مکاری که نیم قرن است باغفال و فریب خلق مشغول است،در عمر دراز خود چه شعبده های رنگارنگی به قالب زده است» ( بسوی آینده – 07/09/1329). رهبران سازشکار حزب توده، در دوران حکومت ملی مصدق نیز از حمله به او دست برنداشته و دکتر مصدق را آشکارا نوکر آمریکا نامیدند: « دولت دکتر مصدق کجا میرود؟ به جانب اطاعت کور کورانه از آمریکا، وگرنه چرا مملکت را به آمریکا میفروشد » (بسوی آینده – شماره 1330/05/09). همین نشریه در شماره 327 مورخ 1330/05/04 خود، دولت دکتر مصدق را به سازش
با شرکت نفت جنوب متهم ساخته و او را نوکر آمریکا نامید!: «دولت دکتر مصدق با پیروی محض از امپریالیسم آمریکا،راه خیانت و سازش با شرکت نفت جنوب را در پیش گرفته است ». پس از قیام سی تیر و حمایت بی دریغ مردم از مصدق، حزب توده همچنان بر مواضع کور و ضدملی خویش با ادامه حملات بی پایه به مصدق تاکید نمود:  « دولت ارتجاعی دکتر مصدق
تسهیلات تازه ای در راه امپریالیستهای آمریکائی فرا هم می آورد » ( بسوی آینده شماره مورخ 9 دیماه 1331).
در شرایطی که توطئه های آمریکا و انگلیس علیه حکومت ملی ، هر روز شکل حادتری بخود
 یگرفت و مصدق در مجلسین شورا و سنا از جانب ایادی استعمار انگلیس، در معرض سخت ترین حمله ها قرار داشت ،رهبری حزب توده بر مخالفت خود با مصدق افزوده واو را رسما , دلال نفت , نامید. , مردم , نشریه رسمی حزب توده، در آنروزها با دشمنان نهضت ملی، هم آوازه شده و در رابطه با مصدق، چنین نوشت: « اکنون برای مردم مراقب و با هوش ایران کاملا واضح و آشکار است که دولت مصدق مساله نفت را میخواهد بسود امپریالیسم ، پایان دهد و با نام ظاهر فریب ملی شدن ،نفوذ استعماری را در منابع نفتی ایران پا برجا نگاهدارد.مصدق نقش دلال نفت را بازی میکند.......دکتر مصدق علنا بمنافع ملت ما خیانت میورزد و برای پا برجا نگاهداشتن نفوذهای ارتجاعی و امپریالیستی به ملت ما از پشت خنجر میزند.» ( مردم ارگان مرکزی حزب توده، شماره مورخ 19 مرداد 1330). 
مخالفت و عناد رهبران حزب توده با دکتر مصدق و جبهه ملی در دوران ملی کردن صنایع نفت،
لطمات مهلکی برپیکر مبارزات استقلال طلبانه مردم ایران برهبری مصدق بزرگ وارد نمود و کار ایلات متحده آمریکا و متحدش انگلیس را در امر سرنگون ساختن حکومت ملی، آسانتر ساخت.
در جریان کودتای 28 مرداد 32، روزی که آینده کشور بدست بیگانگان و عمال داخلی آنها رقم زده میشد، از حزب توده صدائی بلند نشد.
رهبران حزب توده در روزهای قبل از 28 مرداد بارها در نشریات خود به دولت مصدق در رابطه
با احتمال کودتا هشدار داده و گفته بودند که "باید کودتا را به ضد کودتا تبدیل ساخت"!
اما روز 28 مرداد 32 وقتی که آمریکا و همدستانش موفق به انجام کودتا گردیدند، رهبران حزب توده ترجیح دادند سکوت کنند! عکس العملی از خود نشان ندهند و نیروهای سازمان یافته خود را در خانه هاشان نگهدارند. چرا؟ پاسخ اینست که کودتای 28 مرداد به خواست حزب توده که همواره خواهان شکست مصدق و سرنگونی دولت ملی او بود، پاسخ مثبت می داد.
 
صبح روز 28 مرداد مشتی اراذل و اوباش و الوات و فواحش، به خیابانهای مرکزی تهران ریخته و با سر دادن شعارهائی بنفع شاه، به شرارت و عربده جوئی پرداختند. سرکردگی تظاهرات در دست آیت اله بهبهانی،سر لشگر زاهدی، امرای ارشد ارتش و الواط معروف تهران چون شعبا ن بی مخ، طیب و رمضان یخی بود! سازمان جاسوسی سیا مدتها پیش، پول لازم جهت بکار گرفتن چاقوکشان و اوباش را در اختیار بهبهانی و دیگر عناصر خائن، گذاشته بود. آیت الله کاشانی نیز
با کودتا گران در امر سرنگون ساختن حکومت مصدق، کاملا همکاری داشت.
بدین ترتیب حکومت ملی مصدق پس از دو سال و سه ماه که از عمرش می گذشت، توسط آمریکا و متحدینش با همیاری مشتی وطن فروش سرنگون گردید و رژیم دست نشانده پهلوی یکبار دیگر برشئونات کشور حاکم گردید.

سخن را با بخشی از آخرین دفاعیات مصدق کبیر بپایان بریم، کلامی که خود به تنهائی تاریخ
بزرگترین و اصیلترین نهضت ملی مردم ایران را به روایت نشسته است:« به من گناهان زیادی نسبت دادند و من می دانم یک گناه بیشتر نکرده ام و ان این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست انان را از منابع ملی کشور کوتاه کردم در تمام مدت زمامداری خود از لحاظ سیاست داخلی و خارجی یک هدف داشتم و ان این بود که ملت بر مقدرات خود مسلط گردد و هیچ عاملی در سرنوشت مملکت جز اراده ملت دخالت نکند. پس از50 سال مطالعه و تجربه به این نتیجه رسیدم جز تامین ازادی و استقلال ممکن نیست ملت ایران بر مشکلاتی که در راه سعادت و عظمت خود دارد غلبه کند برای نیل به این منظور تاانجا که توانستم کوشیدم  راست است که می خواهند سرنوشت من و خانواده ام را درس عبرت برای دیگران کنند.( در اینجا
حالت گریه به اقای دکتر مصدق دست داد) ولی من مطمئنم که نهضت ملت ایران خاموش شدنی نیست و هرگز فراموش نکنند که سرنوشت افراد در مقابل حیات و استقلال ملل بی ارج و بی ارزش نیست است و تنها ارزویم این است که ملت ایران اهمیت نهضت ملی خود را به خوبی درک کنند و به هیچ صورت از تعقیب راه پر افتخاری که رفتند دست نکشند امیدواریم که تمام طبقات و احاد و افراد از ییر و جوان در هر مسلک و مذهب و دین در هر شغل و مقام این معنا را به خوبی درک کنند.» (از دفاعیات مصدق، برگرفته از کتاب محاکمه و دفاع دکتر محمد مصدق)
 
 فرهاد اسلامی
بیست و ششم مردادماه 1389
a.farhadeslami@gmail.com
منبع:
www.kanooneblagh.org