کمتر روزی نیست که در رسانههای اجتماعی خبر قتل، کشتار، به آتش کشیده شدن و یا شلیک مستقیم بسوی سوختبران در بخشهای جنوب شرقی کشور، انتشار بیرونی پیدا نکند.
به یقین این وضعیت ضد انسانی ماحصل سیاستی از سوی رژیم درمانده آخوندی با هدف دور زدن تحریم های نفتی است.
دستان آلوده سپاه مردم کش با طرح « رزاق سوخت » و همچنین طرح دولت آخوند نحس سیزدهم برای « قانونی » نمودن قاچاق مواد سوختی، تماما ادله ای برای رشد و نمو بحران دیگری بنام بهره کشی از مردم دردمند در سیستان و بلوچستان می باشند.
سخن از سرزمینی سوخته است که پیشتر مامن و تامین کننده گندم کشور بود، اما بدلیل سیاستهای سرکوبگرانه و غارتگرانه آخوندی طی چهار دهه گذشته، اکنون به « خرابه و ویرانه ای » غیر قابل سکنی تبدیل گردیده است.
بدین سان بهترین بستر برای رشد و نمو فقر و فلاکت در سایه بیکاری گسترده در این بخش از میهن مان ساری و جاری گردیده تا جائیکه پدیدههایی مانند « سوختبری» اکنون به تنها منبع تامین مالی برای خانوارهای بشدت ضربه خورده در این دو استان تبدیل شده اند.
یک گزارش حکومتی تحت عنوان « روایتی تکان دهنده از ایرانشهر و سوختبرهایش» قدری به عمق این فاجعه انسانی که روز انه جان ده ها سوختبر را می گیرد، پرداخته و از جمله نوشته است: « «سوختبرها» در منطقه بلوچستان، مردانی هستند که هفتهای یک یا دو بار، ۵۰۰ یا ۶۰۰ کیلومتر در مسیرهای نآمن و کور منتهی به مرز پاکستان میرانند که ۲۶۰۰ لیتر گازوییل بار زده بر کول نیسانشان را به دلالان پاکستانی بفروشند».
لازم به ذکر است که نقش سپاه مردم کش پاسداران بعنوان متولی اصلی برای کنترل و قاچاق سوخت به جای جای جهان و نیز به افغانستان و پاکستان بلا منازع است.
بدین سان قاچاق سوخت به کشورهای همسایه بر دو پایه، نخست مستقیما از طریق سپاه و زیر شبکه های آن و دیگری از طریق سوختبران محروم، در ازاء دریافت « ۲۰ دلار» برای هر بشکه ، صورت می گیرد.
پیشتر نیز مدیرعامل حکومتی در شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی در رابطه با ابعاد عظیم قاچاق سوخت اعتراف کرده بود: «روزانه ١٠میلیون لیتر گازوییل از ایران به کشورهای همسایه قاچاق میشود» (ایرنا٢ اردیبهشت۱۴۰۲)
همچنین براساس این طرح فقط کسانی که دارای کارت شناسایی مورد تایید سپاه هستند، اجازه سوختبری به آنطرف مرز را داشته و آنانی که به ثبت نرسیده اند، همواره هدف تیراندازی و کشتار از سوی نیروهای سرکوبگر این ارگان وحشی قرار میگیرند.
این گزارش در ادامه به بخش کوچکی از صدمات انسانی اشاره کرده و بدون ارائه آماری از قربانیانی که هدف شلیک مستقیم نیروهای سپاه قرار گرفته اند، می افزاید : « سال ۱۴۰۱، ماشین ۱۷۰ سوختبَر، هنگام سوختکِشی در جادههای اطراف ایرانشهر و سرباز، منفجر شد و ۱۶۸ نفرشان کشته شدند. از این ۱۷۰ سوختبر، ۱۴۷ نفرشان زن و بچه داشتند».
براین اساس تنها در سال ۱۴۰۱، هر هفته، بطور متوسط « ۴ وسیله نقلیه » منفجر شده و یا دستخوش صوانح رانندگی گردیده اند. همچنین اگر سرنشینان هر وسیله نقلیه را دو نفر محسوب نمائیم ، در آنصورت « ۱۰ نفر » نان آور خود را از دست داده اند.
این گزارش در ادامه به ابعاد فقر و فلاکت و بیکاری برای جوانان در این خطه از میهن مان اعتراف کرده و به نقل از خانواده یکی از جوانان که به سوختبری روی آورده ، می افزاید : « «خانوم، تفریح و ورزش پیشکش. خیلی از این بچهها حتی نمیتونن بنزینفروش بشن. بنزینفروشی حداقل ۵۰۰ هزار تومن سرمایه میخواد که دو تا دبه ۲۰ لیتری و ۷۰ لیتری و دو سه متر شلنگ بخری.
توی روستای کریمآباد، ۵۰۰ هزار تومن، پول نون یک هفته یک خانواده ۷ نفره است. توی این روستا خیلی از خانوادهها شکمشون رو با نون خالی سیر میکنن. ما اینجا خیلی خوشبختیم که میتونیم نون بخریم. بری روستاهای سمت مرز، بعد از سرباز و سراوان، با چشم خودت میبینی که مردم پول خرید نون هم ندارن».