دیکتاتوری ولی فقیه طی هفته گذشته با راه اندازی گشت سرکوبگر ارشاد، واقعیتی بنام هراس و وحشت از قیام ها و به تبع آن خواست ملی برای سرنگونی نظام آخوندی را به اثبات رساند.
دراین رابطه و درحالیکه جامعه دردمند ایران بویژه جوانان و زنان میهنمان ورود نیروهای وحشی خامنهای به خیابانها و معابر را به چالش کشیده و در بسیاری از مناطق و شهرها دست به مقابله با تمهیدات حکومتی زده اند، اکنون خامنهای درمانده خواسته یا ناخواسته عمق نارضایتی و خشم فروخورده جامعه را بدرون حاکمیت سرازیر نموده است.
براین منطق شاهد هستیم که هیچ کدام ازمتولیان و کارگزاران حکومتی مسئولیت برای راهاندازی دوباره گشت های سرکوبگر ارشاد را بعهده نمی گیرند.
سخن از پاسکاری برای سیاستی است که اکنون به مانند گوشت تکه تکه شده نذری میباشد و صد البته در پشت آن اتاق های فکر در بیت خامنهای و آمرانی مانند آخود جلاد ابراهیم رئیسی و یا آخوند گوشتخوار محسن اژهای رئیس قوه قضائیه قرار دارند.
دراین رابطه آخوند رئیسی با فرستادن معاون خود در امور زنان و خانواده به صحنه، ضمن رد قبول هرگونه مسئولیت، تصمیم گیری نهایی را برگردن ناجا انداخته و بدین سان تلاش نموده تا خود را از مهلکه و تبعات اجتماعی آن برهاند.
معاون وی که در جمع خبرنگاران حکومتی سخن می گفت، بدروغ مدعی شده: «من چنین دستوری را نشنیدهام.» معاون رئیسی در امور زنان زمانیکه با اصرار خبرنگاران مواجه شد توپ را به زمین نیروی انتظامی و مسوولان وزارت کشور انداخت و اعلام کرد: «از وزارت کشور بپرسید» !!
دراین رابطه نیز باند مقابل ضمن افشاگری، دلیل اصلی برای این پنهانکاری از سوی آخوند رئیسی را نزدیک بودن به نمایش انتخابات و فضای ملتهب جامعه نامیده است.
رسانه حکومتی اعتماد آنلاین ( ۲۹ تیر ۱۴۰۲) در مطلبی با اشاره به نقش مستقیم رئیس دولت نحس سیزدهم از جمله مینویسد: « یکی از مقامات ارشد در ناجا گفت: این طرح (گشت حجاب) با دستور مستقیم رئیس جمهور به عنوان رییس شورای عالی امنیت ملی و با محوریت وزیر کشور به عنوان قائممقام نماینده کل قوا در ناجا عملیاتی شده است».
بدین سان مشخص می شود که حکومت به چه میزان از تبعات این طرح سرکوبگرانه در وحشت بسر می برد. یک دلیل برای این واقعیت نیز همان وجود پتانسیل بالای اجتماعی و تنفر مردم از کلیت نظام و بویژه نیروهای سرکوبگر آن می باشد.
کج دهنی جامعه به دیدگاه های ولی فقیه صد البته ترجمان پاره شدن تور وحشت و هراس مردم از حکومت را به نمایش میگذارد، زیرا از فردای قتل ناجوانمردانه مهسا امینی بدست نیروهای سرکوبگر گشت ارشاد، بار طبقاتی و خواسته های جامعه به مداری بس بالاتر رسیده و برخلاف تمامی تمهیدات حکومتی، بگیر و ببندها، احکام اعدام های فلهای و پرونده سازی علیه فعالان و اسیران قیامی، هرگز به دوران قبل بازنخواهد گشت.
براین اساس می توان به این نتیجه منطقی رسید که راهکاری بنام گشت ارشاد، بدلیل مقاومتهای مردمی از هم اکنون با شکست سنگین روبرو گردیده، بطوریکه درهر زمان ویا مکان بروز اعتراضات، درگیری مردم، خانواده ها و یا جوانان با وحوش خامنهای و شعله ور شدن قیام ها ممکن می باشد.
این واقعیت را مردم ایران طی هفته گذشته و با آغاز راهاندازی این گشت سرکوبگر تجربه کردهاند. اعتراضات و درگیریهای گوناگون با گشت ارشاد در شهرهای کشور مانند رشت با شعار « مرگ بر خامنه ای »، اصفهان ، مشهد ، تهران و یا کرمانشاه تنها گوشه ای از مقاومت جامعه در مقابل شیوه های سرکوبگرانه رژیم و ادله ای برای روشن شدن شعله های قیام در شهرها می باشد.
بدین سان باید تاکید نمود که آری این خامنه ای و سران رژیم فاسد آخوندی هستند که اکنون با این تصمیم گیری مخاطره آمیز عملا زمینه را برای قیام های بعدی مهیا نموده اند.